سفر مجردی !!
تو این سه سالی که دانشجو شده بودم همیشه با بچه ها قصد می کردیم که یه سفر چند روزه با همدیگه به یه نقطه ای از ایران بریم … اما تا می اومدم تصمیم قطعی رو بگیرم یه چیزی ته دلمو می لرزوند …که نکنه نتونم تنها تنها از پسه مشکلاتم بر بیام … خلاصه همین دلهره ها باعث می شد که فکری در مورد سفر مفر نکنم…
بعد از سفره یه روزه به سد دیگه مزه ی سفر رفته بود زیره زبونم … و یکم ترسم ریخته بود
تا اینکه من و بچه ها تصمیم گرفتیم بعد از اتمامه امتحانات یه سفره 4 ..5 روزه به سمته قم بریم…
می دونم که خیلی سخته اما اینقدر دوستام خوبو بزرگوارن که ته دلم قرص و محکمه .
به هر کی می گم دارم میرم قم … می گه چرا قم ؟ :dontknow
به چند دلیل :
1. چون من تا حالا سواره قطار نشدم … یه جورایی دوس داشتم سواره قطار شدن رو تجربه کنم …پس شهری که انتخاب می کردیم حتما باید خطوطی ریلی رو از اهواز داشته باشه …
2. شهری رو انتخاب می کردیم که بیشتر از یه روز نخوایم تو قطار باشیم …
3. شهری رو انتخاب می کردیم که هم سیاحتی باشه هم زیارتی …
راستی من تا حالا برف ندیدم …جنوبی ام دیگه !!:eyelash
کاشکی تو راهمون به سمته قم برف بباره !! فکر کنم استان مرکزی برف رو ملاقات می کنیم…
یه برفه جانانه … که همه جا رو سفید پوش کنه …
دل کندن از مامان برام سخته …هنوز نرفتم احساس می کنم خیلی جدایی برام سخته …اولین باره که بدونه مامان دارم میرم جایی …اونم یه شهره دیگه !:sad
فقط خدا کنه از پسش بر بیام .. همین …مطمئن هستم واسم تجربه ی بزرگیه و یه جورایی استقلال و جدایی از خانوادم رو درک می کنم …و یاد می گیرم که بدونه مامانم هم می تونم …هر چند که هیچ کس جای مامان رو نمی گیره برام…
متاسفانه تو این سفر نسرین و ریحانه پیشم نیستن و نمی تونن من رو همراهی کنن…جاشون سبز:sad
فردا حرکت می کنیم … به محض اینکه رسیدم و نت در دسترس بود آپ می کنم…
برام دعا کنید…براتون دعا می کنم…:regular
…………………………………………………………………………..
ویلی جون ، مسی حضورت بهترین سوغاتی بود !!:regular
ار تو و هوادارات ممنون…خجالتم دادین اساسی…:embaressed
برای مطالعه ی ادامه ی مطالب از قسمت بالا خانه رو کلیک کنید تا وارد مطالب به روز بشوید و اگر مایل به خواندن سفرنامه ی قم می باشید باز هم در قسمت بالای همین پست لینک شده است … با تشکر از شما دوست عزیز…
:regular:regular
11 بهمن 1388 در 22:18
اول#flower
11 بهمن 1388 در 23:18
#flower
ره آورد سفر در درون آدمي ، به جز خرد و پيشرفت نيست .سفر ، نای روان است برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا ؛ارد بزرگ؛
11 بهمن 1388 در 23:18
چقد نزد عظمت تو، احساس خُردی میکنم دختر!
11 بهمن 1388 در 23:21
سلام بر مونا خانومه گل
بهت حسودی میکنم
بخدا راستی میگم
تو جات وسطه بهشته
خوش به حالت
خیلی باحالی
زندگی باحالی داری.سخته میدونم.هیچوقت هم نمیتونم تورو درک کنم اما خوشحالم که تو دنیای نت اومدی ومینویسی
دمت گرم
یاعلی
11 بهمن 1388 در 23:44
سلام ااااااااااااا پس بگو یکی دو نفر هی میگفتن قم همین بود ماجراش
خوب به سلامتی ایشالا به خوبی و خوشی بری و برگردی
التماس دعا
از پسش بر میای فقط یه کم دقت و حواس جمعی میخواد که اونم فراوون داری مونا جون
منم با دوستا برنامه چیدیم آخرای اسفند بریم شمال دو سه ماشینی و 10 دوازده نفری اونم یه هفته
موفق باشی و شاد
یا علی
12 بهمن 1388 در 02:19
هی مونا جون! داری می ری قم
اولا ان شاء ا… که خیلی بهت خوش بگذره
ثانیاً قم شباش خیلی سرده ها (کویره دیگه) حتماً لباس مباس گرم ببر با خودت حسابی
3 بدون که آبش شوره و آمادگی شو داشته باش خب درسته واسه خوردن آب شیرین هست ولی واسه مائی که به آب شیرین عادت کردیم حتی دست شستن و … هم با آب شور واسمون سخته
4 نکنه ما را تو دعاهات یادت بره ها. یه دعای کلی بکن واسه ی همه ی اونائی که بهت التماس دعا گفتن
6 ان شاء ا… که دوری مامان را هم راحت می تونی تحمل کنی
7 خوش بگذره حسابیییییی#kiss
12 بهمن 1388 در 04:04
سلام
از ساعت 1 داشتم از خواب می مردم. سر زدن به آرشیوت همان و نشستن تا الان که ساعت 4 همان
میدونی
نوشته هات و کلمه به کلمه تصور کردم و خوندم
دیدم در حد طاقت من نیست
من 6-7 سال با احتمال مشکل خونی زندگی کردم، با آزمایش های پشت سر هم و با بیوپسی و با نا امیدی و ترس و ناله زدن که “من میدونم یه چیزیم هست” شب سر رو بالش گذاشتم . همیشه با آزمایش هایی که فقط کمخونی رو نشون میداد تا بهشت زهرا می رفتم و برمی گشتم. همیشه فکر میکردم اینکه به هوش باشم و دست جراح بره زیر پوست و گوشت بی حس شده ی بدنم وغدد لنفاوی مو چاقو بزنه و من بریدنش رو حس کنم بدترین حس دنیاست. اما میبینم اون دردای کوچیک واسه من ِ کوچولو بوده. من با این “احتمال” اون قدر سر خدا منت گذاشتم تا حالا … نمی دونم اگر روزی بهم بگن یک سال نمی تونی راه بری چه کار میکنم. بنده شناس خودش میدونه با کی طرفه …
12 بهمن 1388 در 07:48
سفر خوش عزیزکم…………#kiss #hug #flower #flower #flower
12 بهمن 1388 در 08:45
نگران نباش. سفر خوش بگذره #hug
12 بهمن 1388 در 09:33
عزیزم بهت خوش بگذره حتما میتونی و میری ….و از پسش بر میای عزیزم حسابی خوش بگذرون #kiss #heart
12 بهمن 1388 در 11:43
به سلامتی بری و برگردی کلی هم خاطرات خوب برات بمونه .
خيلی دوست داشتم بتونم بيام ببينمت ولی قسمت نشد .
انشاالله یه فرصت دیگه.
#flower #flower #flower #flower
12 بهمن 1388 در 12:28
موناي عزيز. تمام ارشيوت را خوندم و به خودم باليدم كه همچين دخترهايي در وطنم دارم . صميمانه برات بهترين ارزوها را دارم و اميدوارم كه در همه حال دلشاد باشي. اميدوارم زيارتت هم قبول باشه و بهت خيلي خوش بگذره عزيزم.
12 بهمن 1388 در 12:35
سلام مونا جان واقعا سفر خوبی رو انتخاب کردی مطمعنم از ژسش برميای چون بارها ثابت کردی مشکلات در مقابل مونا از ژا درميان التماس دعا مارو هم دعا کن
12 بهمن 1388 در 13:02
سلام خانمی …نمیدانی چقدر خوشحال شدم این پستو خونم………….امیدوارم خوش بگذره#heart
12 بهمن 1388 در 14:03
سلام وبلاگ خوبی دارید#applause
12 بهمن 1388 در 21:27
ايشالله خوش بكذره#flower #heart
جواب ما رو هم كه ندادين#sad
12 بهمن 1388 در 22:09
التماس دعا
13 بهمن 1388 در 08:25
سلام
اگر اولين باره که ميری هرچی ازش ميخوای بخواه که معمولا؛ اولين بار همه حاجتها روا ميشه منو هم يادت نره دعا کن ..اميدوارم خيلی بهت خوش بگذره و باب سفرهای بعدی هم برات باز بشه
13 بهمن 1388 در 10:59
انشا ءا… که بهتون خوش بگذره#flower
13 بهمن 1388 در 11:56
#flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower
13 بهمن 1388 در 11:56
سلام مونا خانوم
خبري كه ندادي كجايي رفتي يا نه ولي اميد وارم سفر بسيار خوب وخوشي داشته باشي ….#flower #flower #flower #flower
راستي برف هم ببيني #winking #winking #winking
…………………………………………………………………………
ممنون
13 بهمن 1388 در 13:41
سلام مونا جان واقعا با تمام احساسم تمام ارشيوت رو خوندم و خيلی خوشحالم که پيدات کردم تو نت التماس دعا
13 بهمن 1388 در 18:53
نمی دونم چی بگم.
فقط اینکه . . . نوشته های زیبایی داری. #smile
13 بهمن 1388 در 19:07
سلام مونای عزيزم.
جستو کاملا درک می کنم.
سفر خوب و بی خطر و در عين حال لذت بخشی رو برات آرزو می کنم.
وااااااااااااای به به!!
من اينقدر گز و سوهان قم رو دوست ندارم که نگوووووووووووووووو.
عوض منم بخور.
خوش بگذره موناجون.
التماس دعا دارم اساسييييييييييي.
می بوسمت و حضور تو هم يکی از بهترين هديه هايی بود که تو اين هفته خدا بهم داد.
مواظب خودت باش و منتظرم که بيای و از خاطرات شادت برامون تعريف کنی.
راستی رنگ وبت خيلی خوشگله.
#heart #kiss #flower #flower #kiss #heart
13 بهمن 1388 در 19:09
سلام نوشته هات خيلی قشنگه به نظرم ميتونی تو نوشتن هم پيشرفت زيادی بکنی سفر خوش عزيزم#flower
13 بهمن 1388 در 21:18
سلام … نشستم از اول خوندم تا این جا … دعا می کنم خدا اراده ای که بهت داده رو به آدم هایی که به ظاهر سالم اند اما قدرش رو نمی دونن هم بده … مونا، دعا کن برای همه … برای هر کی نمی دونه با زندگیش چه کار می کنه … سفرت سلامت …
……………………………………………………………………………….
مونا :
ممنون دوسته عزیز شما لطف دارین
13 بهمن 1388 در 23:00
سلام خانومی!حسابی بهت خوش بگذره#smile بار اولته درکت ميکنم اولش يه جورايی تلخه ولی بعدآ اينقدر برات شيرين ميشهههه#winking التماس دعا!#kiss #flower
14 بهمن 1388 در 15:59
سلام مونای عزيز
از وبلاگ ويولت دوست داشتنی پيدات کردم
تمام آرشيوت رو خوندم.نمی دونم بگم چه حسی داشتم.هم ناراحتي،هم خوشحالی…ولی پر رنگ ترين حسم خجالت بود.از خودم خجالت کشيدم که در کنار دخترايی زندگی می کنم که انقدر پشتکار دارن و از پا نمی شينن،اون وقت من در مقابل کوچکترين مشکلات سريع خودم رو می بازم و به زمین و زمان بد و بیراه می گم
اميدوارم هر جا که هستی شاد باشی و هر روز موفق تر از ديروز.
و اميدوارم بتونيم دوستای خوبی برای هم باشيم#smile #heart #flower #smile
16 بهمن 1388 در 01:40
#flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower
17 بهمن 1388 در 12:58
مونا جون از اينکه نتونستم باهاتون بيام معذرت ميخوام… ميدونم که بدون من زياد بهتون خوش نگذشت…#grin #grin #grin
2 فروردین 1389 در 11:14
سلام وب زيبايی داری خوشحال میشم که محکم مثل کوه باشی !
همتتون بلند!
کارتون مضاعف!
يا علی مدد
10 فروردین 1389 در 00:23
سلام عزيز
اميدوارم هميشه موفق و مويد باشی. منم يه چند روز پيش قم بودم خيلی عالی بود.
وبلاگ خوبی داری.
در پناه حق
10 فروردین 1389 در 08:06
سلام
ممنون که به من سر زدي اومدی قم خبر بده بيام در خدمتتون تانری اهواز بگی قمی ها بی مرام بودن
هميشه توکل به خدا بزرگترين همراهت ويادش بزرگترين دستگيرت باشه
در پناه حق#flower #flower #flower
10 فروردین 1389 در 09:46
سلام
خوبی مونا خانوم گل و با اراده و با دلی بزرگ ؟
تموم پستاهاتو خوندم واقعا؛ چه صبری داشتی اين همه سختی رو تحمل کردی
وای بر من که با يه مشکل کوچيک ميگم من بزرگترين مشکل دنيا رو دارم آفرين به تو آفرين به روح بزرگت #
تو دل پاک و بزرگی داری تو روخدا واسه من دعا کن میدونم خدا خوب صداتو میشنوه خواهش میکنم فراموشم نکنی منم تقریبا؛ همسن و سال خودتم من ۶۸ ایم چرا از اسفند تا حالا آپ نکردی بیا و از سفرت بگو
راستی داشت یادم میرفت سال نو مبارک ایشالله سال خوبی داشته باشی و با پشتکار بیشتر به راهت ادامه بدی و همیشه موفق باشی #kiss
10 فروردین 1389 در 10:41
سلام .واقعا وب جالبی دارين.خيلی پر احساسه.نميدونم الان کجا هستين و دارين چی کار ميکنين ولی اميدوارم که موفق باشيد.ممنون از اين که به منم سر زدين.#kiss
فعلا به خدا ميسپارمتون.#heart #flower #hand
10 فروردین 1389 در 10:48
سلام ……….
با ارزویه بهترین ها ……
دزموند از دنیایه سایه ها #flower
10 فروردین 1389 در 13:27
خاطرات جالبیه برم ببینم میرسم پست های قبلی رو هم بخونم
10 فروردین 1389 در 13:39
سلاااااااااااام
واقعا هیچ ندارم که بگم … همه نوشته هاتونو خوندم و واقعا میگم کهمرحبا به این پشت کار و به این رسیدم که خدا آدما رو آفریده تا مثل تو زندگی کنند ولی کسی گوش نمیده …
تازه فهمیدم که تا حالا زندگی نمیکردم … تا حالا این شکر هایی که میکردم شکر نبودند … تا حالا اصلا بنده خدا نبودم … اصلا آدم نبودم … و شاید اصلا نبودم …
شما یه ماه از من بزرگترین … البته از لحاظ سنی و از لحاظ عقل و شعور هزار سال از من بزرگترین … یا نه اینجوری خوب نیست بگم … چون شما باید همینطوری میبودید و من بد بودم پس من هزار سال از شما کوچیکترم …
خیلی درس گرفتم … حالا حالا ها این نوشته های مونا تو ذهنم میمونه … سعی میکنم از اینی که هستم خیلی بهتر بشم … خیلی خیلی بهتر بشم … تلاشمو هزار برابر کنم … و واقعا هزار برابر کنم و تو اول سال ۸۹ قول میدم به خدای خودم که وقتی کارنامه آخر سال ۸۹ من رو میبینه تغییر خیلی زیادی توش ببینه … من از همین لحظات زندگیم میخوام که بیشترین استفاده رو ببرم … تا حالا فکر میکردم داشتم همین کارو میکردم ولی حالا دیدم که نه …
خیلی خیلی نوشته هات و داستان زندگیت روی من تاثیر گذاشت …
بازم از خودت و نوشته هات بنویس …
واقعا واسه ما ها که خیلی کوچیک فکر میکنیم … میتونه درس زندگی باشه …
از عقایدت بنویس … از هرچی دوست داری بنویس …
از اونی هم که منو به وبلاگ شما دعوت کرد ممنونم … نمیدونم کی بود ولی هرکی بود دمش گرم …
واقعا خسته نباشید … شما نمونه یک انسان کامل هستید … خوشا به حالتون … خوشا به حالتون … و خوشا به حالتون …
و خوش به حال من که با شما آشنا شدم و نوشته هاتون رو خوندم …
خدایا بازم شکرت …
تو این قدر مارو دوست داری و ما هم اینجوری هستیم … چرا؟؟؟؟
هرکجا که هستی مثل همیشه زندگیت سربلند و شاد و سرزنده و با نشاط باشی …
خدانگهدارت …
10 فروردین 1389 در 15:49
ممنون از دعوت شما . سال خوبی داشته باشيد.#flower
10 فروردین 1389 در 16:16
دردها مثل تیغ های برنده، تنها زمانی کند می شوند که ببرند… ببرند، ببرند، آنقدر که دیگر آهن پاره ای بیشتر نباشند!
این شاید خاصیت تیغ ها را از بین ببرد، اما برای پوستی که بریده شده، بدترین درد است… پوستی که طاقتش را از دست داده، نازک شده و حالا دیگر تحمل یک خراش ناچیز را هم ندارد.
وچه آرزوی محالی است اگر بخواهیم این بخش های وجودمان ترمیم شوند!…
10 فروردین 1389 در 16:21
سلام مونای عزیز،از آشنایی با وبلاگ شما خوشحالم.
اجازه بدید لینکتون میکنم.
اما قم،قم شباش سرده
آبش هم شوره …
شهر زیبایی نیست البته اگه آرامگاه حضرت وجمکران رو استثنا کنیم چزی دیگه ای واسه جلب نظر نداره البته به نظر من#blush
مونا جان ما رو از دعای خیر بی نصیب نگذاری یک وقت..
به امیددیدار…
10 فروردین 1389 در 19:58
سلام خوبی مونا جان عیدت مبارک برات سال خوبی رو ارزومندم امیدوارم تو این سال به خواسته های دلت برسی از کسی هم که منو به وب شما دعوت کرد ازش ممنونم ادم تحت تاثیر مطالبتون قرا میگیره
ما انسان ها باید از شما درس بگیریم و با یک مشکل کوچیک امیدمون رو از دس ندیم
امیدوارم هر کجا که هستی شاد و خنندان باشی و سفر بهت خوش بگذره
#flower
10 فروردین 1389 در 20:50
شايسته ترين آرزو ها رو برات دارم .
خوشحالم از اين آشنائی .
نوروز و سال تو مبارک
10 فروردین 1389 در 21:47
سلام
واقعا متاسفم
آخه چرا؟خدایا چرا؟
مگه این دختر چه گناهی کرده.
تا قسمت ششم خوندم.فردا هم بقیه شو میخونم
11 فروردین 1389 در 00:28
الهی فدات بشم چرا بی تابی عزیزم؟
همین الان لینکت کردم.بالای صفحه ام.
راستی بزودی برات یه بنره تبلیغاتی واسه ی سایتت درست میکنم.
قربونت برم داستان هات خیلی عبرت آموزه. داستان های تو به من کمک کردن تا دیگه از آرایش بدم بیاد و مثل یه دختره ساده بتونم زندگی کنم.
شیر مادرم حروم اگر دروغ بگم. اشک از چشمم سرازیر شد.
راستی اسمه قشنگتم نمیدونم.
درضمن اصالتا همخونیم باهم یعنی همشهریم.
خلاصه خیلی دوستت دارم خیلییی بیشتر از اون چیزی که تصور کنی.
11 فروردین 1389 در 01:56
#kiss
salam#kiss
wo0o0o0o0o0o0o0o0o0w!!#tongue
she webe kho0bi dari azizam#kiss
0midvar@m zo0d kho0b sh! az!z@m#heart #kiss
11 فروردین 1389 در 03:57
دستان پرنوازش بهار ، طبيعت خفته را از خواب بيدار مي سازد، و زمين و درخت
رازهاي رنگارنگ و عطرآگين خويش را نثار نگاه ما مي کنند. در سال جديد خورشيدي،
سبزي ، شادي ، کاميابي، بهره وري، اثربخشي فعاليتها و بهروزيت را از درگاه ايزد
منان آرزومندم……
” بهار يک نقطه دارد نقطه آغاز , بهار زندگيت بي انتها باد
منتظر نظرتم
11 فروردین 1389 در 04:35
سلام عزيزم
واقعا تبريک می گم که با وجو تمام مشکلا راهتو ادامه دادی و از تلاش باز نموندی تا اون قسمتی که عکست هست رو خوندم
ديگه چشام باز نمی شه
بقيه شو حتما فردا می خونم
به منم سر بزن خوشحال می شم گلم#heart
11 فروردین 1389 در 13:14
سلام عزیز
با فتنه تهران آپم منتظر حضور همیشگیتان هستم
درپناه حق
11 فروردین 1389 در 13:32
سلام مونای عزيزم..
اين بار اوليه که ميام وبت..
البته همه پست ها رو خوندم#smile
اميدوارم هر روز شاد تر از ديروز بشی.
به منم سر بزن ..راستي لينکت میکنم دوست داشتی لينکم کن..
راستی سالی پر از موفقيت برات آرزو می کنم تو هم برای من دعا کن#flower #kiss
11 فروردین 1389 در 15:51
سلام.من همه ی نوشته هات و خوندم خیلی ماهی.خیلی گلی.ازت خواهش میکنم بازم بهمون سر بزن.وب من خوب بود؟خیلی انگیزه گرفتم اخه نا امید بودم از دنیا.بازم بهم امید بده.ما ترم ۵ هستیم.امیدوارم همیشه سرزنده باشی.تو تهران کاری داشتی بگیا
11 فروردین 1389 در 15:55
سلام
امیدوارم که سفر خوش بگذره . منم تو یکی از مناطق کوهستانی هستم و همش برف میبینم خوشحال میشم جامو با تو عوض کنم . پدرم در اومد ازبس برف دیدم . کاش سالی یه با ر میدیدم و تمام .#grin
به سلامتی انشالله وقبی برگشتی میبینمت
11 فروردین 1389 در 17:11
سلام موناجان
اميدوارم سال خوبي داشته باشين
وهيچگاه نقص جسم مانع پروازروحتون نشه
باباي#heart
11 فروردین 1389 در 20:22
سلام
آخی الهی بميرم.دلم کباب شد#cry
وبتون خيلی جالبه.#surprise قالبش که اصلا نگووو#surprise #surprise #heart
مرسی که بهم سر زدی
شاد باشی#kiss
11 فروردین 1389 در 20:30
#smile خوش به حالت که اينهمه قوی هستی. واقعا نميدونم اگه جای تو بودم چی از آب در ميومدم!
11 فروردین 1389 در 21:16
سلام خوبی من لینکت کردم تو ام لیکم کنی اااااا بازم بهم سر بزن ممنون میشم راستی داشت یادم میرفت وبت خیلییییییییی قشنگ
12 فروردین 1389 در 03:50
سلام . سال نو رو بهت تبریک می گم. اميدوارم سال خوبی داشته باشی . ممنون که بهم سر زدی بازم بيا پيشم . من هنوز نخوندم اما وقتی خودت می يای می گی به قلم شيوای خودت… خوب حتما شيوا هست ديگه. راستی منم آذر ۶۸ هستم.خوشبختم . فعلا بای#flower
12 فروردین 1389 در 10:59
سلام…ممنون از حضورت در وبم و اميدوارم که سفر خوش بگذره….
12 فروردین 1389 در 19:07
امیدوارم همیشه موفق باشی.#flower
12 فروردین 1389 در 22:18
سلام عزیز
با خورشید تازه آپم منتظر حضورت همیشه گرمت هستم
در پناه حق[گل]
13 فروردین 1389 در 12:05
سلام سال نو شما مبارک مرسی از لطفتون . سر فرصت ميآم ميخونم
13 فروردین 1389 در 12:45
:من سر تا ته وبلاگتو خوندم همین الان . دنبال داستان نبودم , دنبال نوع روایتت بودم از زندگی . ببین همه چیزت عالیه اما هنوز زندگی کم جریان داره تو این سفرا و خاطره ها و عاشقی ها .. یعنی تو یه شانسی داشتی که نیمه ی تاریکش بدشانسیه اما وقتی تو تک تک اعضای این بدنو خودت دراصل به دست آوردی , من دنبال یه حس تندترم برای زندگی تو یه تیکه هایی ازین روایت .. خوب باشی . همیشه
13 فروردین 1389 در 13:23
نمیدونم چی بگم.#flower
13 فروردین 1389 در 13:49
آخرین مطلب 11 بهمن آپ شده؟
امروز که سیزده فروردین 89 هستش که!
#surprise
13 فروردین 1389 در 21:45
مونای عزیزم سلام
سلام به اراده و جان و روح بلندت به بلندای عرش به مهربانی فرشته ها و به لطافت زندگی .ثابت کردی توانستن دانستن نیست قدرت جسمی داشتن نیست توجیه شدن نیست .ثابت کردی توانستن از جنس خواستن و اراده است.این یک جمله و قطعه ادبی و رمانتیک در زیبایی شناسی هنری نیست.این اصل یک قانون طبیعی-علمی و عقلی است.بطوری که بر اساس آن دانشمندان پزشکی و بیولژی هم اکنون معتقدند “اگر یک شل مادرزاد قهرمان دو نشود تقصیر خودش است”
من سابقه بیش از بیست سال تدریس دانشگاهی دارم وهم اکنون نیز همچنان مشغول تدریس در دانشکده پزشکی هستم.از نوشته های شما خیلی استفاده کردم.براساس علم پزشکی امروز بهبودی فلج اندام تحتانی شما امکان پذیر نیست.حرف جناب دکتر گنجویان این بود که اگر قرار است برگشتی باشد تا 2 سال پس از عمل هم این شانس وجود دارد نه اینکه پس از 2 سال برگشت سلامتی و بهبودی داشته باشیم.
ولی بهبودی وضعیت اندام فوقانی شما خیلی محتمل است.لازم است با کمک همان استادتان آقای دکتر شاطرزاده normal positioning گردن در تمام حالت کار و استراحت روزمرگی به شما آموزش داده شود.خیلی مایلم که در جریان مشکلات روزمرگی تان قرار گیرم تا هم از شما بیا موزم وهم دانش و تجربه خودرا به شما منتقل کنم.#flower
13 فروردین 1389 در 22:21
سلام.به به چه سعادتی.پس دارید میائید به شهرما…خوش اومدید.
به هر حال ما در خدمتیم.مهمان مائید دیگه.بهترین کار و کردی که شهر منو انتخاب کردید.
14 فروردین 1389 در 00:30
عززززیزززززم اینجوری که من تورو شناختم از پس همه چیز بر میای.سفر که سهله.عزییزم واست سفرخوبی رو آرزو می کنم.وقتی داشتم قصه هاتو می خوندم تو دلم گفتم ای کاش من هم دوستت بودم .هرچند هیچ چیزی نداشتم که بهت یاد بدم ولی ازت یاد می گرفت خیلی چیزا.مواظب خودت باش.آخه فکر کنم خدا همین یه دونه مونای قوی رو آفریده تو دنیا.بووووس
14 فروردین 1389 در 00:53
سلام مونا جونم
خیلی خوشحالم که باهات آشنا شدم.
همه نوشته هاتو خوندم.
چقدر سختی کشیدی عزییییزم.
باورت نمیشه بعضی جاها با حرفات گریه هم کردم.
خوش به حالت به خاطر اینکه روح به این بزرگی داری.
با خوندن نوشته هات خودمو خیلی بهت نزدیک احساس میکنم.
و یه جورایی حرفات واسم یه تلنگر بود که به خودم بیام.
دوست دارم که دوستم باشی.
آرزو میکنم از ته دل که این سفر رویایی ترین سفر زندگیت باشه.
و از خدا میخوام که کمکت کنه به همه آرزوهای قشنگو بزرگ و کوچیکت برسی.
دوست دارم.#flower #flower #flower #flower #flower
14 فروردین 1389 در 07:34
سلام مونا جان وبلاگ خیلی خوب و زیبایی داری؟ این ایدی منه اگه انکانش باشه ادم کن تا کمی بچتیم red_moon_444
14 فروردین 1389 در 11:53
منم تا حالا دوبار بیشتر برف ندیدم #sad
در ضمن کدوم قسمت گفتی سفرنامه قم می باشد#grin ما گشتیم نبود نگرد نیست #grin
………………………………………………………………………………….
مونا :
سلام دوست عزیز
شما باید روی خانه یا “یادم باشد حرفی نزنم “در بالای صفحه کلیک کنید تا صفحه های بعدی رو بخونید…
امروز 14 فروردین است و این مطالبی که میخونید مربوط به ما ها پیش است پس برای به روز خوندن وبلاگ به قسمت خانه مراجعه کنید…ممنون از این همه محبت …
14 فروردین 1389 در 13:01
سلام دوست گرامی وبلاگ زیبائی دارید… ………………….
’ ‘ ‘´´´´´´´´´´´,;****,´´´´
´´´´´´´´´´´´,*¨¨,“¨¨*,´´´
´´´´´´´´´´´,**¨¨¨@“;“;;-…
´´´´´´´´´-,¨**¨¨¨¨“)““-““““
´´´´´´´´//,***¨¨¨¨*
´´´´´´´(,(**/*“¨““¨¨*
´´´´´´((,*/*;);*)¨¨¨¨*
´´´´´((,**)*/**/¨¨¨”¨*
´´´´,(,****.:)*¨¨¨¨¨¨*
´´´((,*****)¨¨¨¨¨¨¨*
´´,(,***/*)¨*¨¨¨¨,¨*
´,***/*)¨*¨¨,¨*
´)*/*)*)*¨¨*
/**)**¨¨“\\\\)\\\\)
*/*¨¨¨¨,…)!))!)…..,(
“,¨¨¨¨_)–“–“——/_.
اين پرنده آمده تا شمارو به وبلاگم دعوت نمائید!
فراموش نکنید ها!
راستی اگر با تبادل لینک موافق بودی بخبرم[گل]
14 فروردین 1389 در 13:39
سلام عزيزم، 15 قسمت جريان زندگی تو خوندم و با لحظه لحظههایی كه نوشتی زندگی كردم
خوشحالم كه با تو آشنا شدم
هميشه شاد باشی و موفق#heart
14 فروردین 1389 در 16:21
سلام عزیز ایشاء الله که خوش میگذره و برف هم میباره البته شاید تا حالا سفرت تموم شده باشه
14 فروردین 1389 در 16:21
سلام از مالزی براتون پیغتم میذارم .
خیلی رفتم تو فکر
14 فروردین 1389 در 22:33
خیلیهاشو خوندم.ایول اعتماد به نفس#flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower
14 فروردین 1389 در 22:43
با سلام
وبلاگ خوبی دارید.
اگر تمایل به تبادل لینک دارید لطفآ اطلاع دهید با چه نامی لینکتان کنم.
وب سایت ما را نیز با نام شناگر لینک کنید.
متشکرم[گل]
http://mashhadswime.blogfa.com/
15 فروردین 1389 در 02:25
دوست عزيز وبلاگ قشنگی داريد
ايکاش منهم میتوانستم وبلاگی اينگونه بسازم
15 فروردین 1389 در 10:59
سلام
خوندمت
از آشنايی با شما خوشحال شدم
راستش چيزی به ذهنم نميرسه بگم
شاد وسلامت باشي وایام به کام
#flower #flower #flower
15 فروردین 1389 در 20:52
سلام مونا جون بهت تبريك مي گم كه با روحيه خوب داري كار مي كني . #flower
خيلي دوس دارم با مسنجر باهات در تماس باشم اگه خواستي آيدي منو اد كن
millaj_blog
15 فروردین 1389 در 22:20
سلام قشنگم سال نو مبارک اگه بدونی من چقدر خوشم امد از زندگی نامه تو ..وچقدر خوش حال شدم از بودنت در این جا
دخترکم به من سر بزن می خواهم جز دوستانم باشی…مامان محبوب
16 فروردین 1389 در 01:42
سلام
سال پربرکتی براتون آرزومندم
موفق باشید
افکار و اندیشه های ما بصورت واقعیت در می آیند
بروزم
یاعلی
16 فروردین 1389 در 03:33
از صميم دل برايت ارزوى بهترين ها را مى كنم#flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower
17 فروردین 1389 در 08:48
سلام مر۳۰ اومدی
برات دعا ميکنم#applause #flower
17 فروردین 1389 در 11:19
بسيار سفر بايد…..
اميدوارم موفق باشي
مواظب خودت باش#flower
17 فروردین 1389 در 15:42
سلام
سال نو مبارک
وبلاگ جالبی داريد
دوست داشتم نوشته هاتون رو
با آرزوی روزهای خوب
تا بعد از اين
ياهو…
19 فروردین 1389 در 14:01
#flower سلام /
خیلی خوشحالم که می تونم خاطرات شمارا بخونم سفرنامه قم را خونادم لطف کنی هروقت بروز کردید خبرم کنید #flower
20 فروردین 1389 در 19:23
سفر به خير و سلامت
#flower
20 فروردین 1389 در 21:47
ممنون که من رو صدا زدی تا مهمون وبلاگت بشم آفرين به نثر قوی تو .
ار اول نوشته هات دو با دقت خوندم حتمن به روز شدی خبرم کن چون آهنربای نوشته هات من رو جذب کرده ##smi#flower
22 فروردین 1389 در 23:50
هی دختر تو چی هستی؟!!!!!!!
من يک ساعته که همسرم بهم اس ام اس داده که بهش زنگ بزنم اصلا انگار نه انگار.داشتم وبت رو ميخوندم.
وای من خل شدم که؟!
تو واقعا شاهکاری.
نميدونم چی بگم به خدا!!!
دلم ميخواست الان پيشت بودم و حسابی تو گوشت جيغ ميزدم بلکه دلم خالی بشه.
وای خدای من تو نمونه ای.
باورم نميشه که دارم تو وب آدمی مثل تو پرسه ميزنم.خواهش ميکنم که بهم سر بزن.
ميخوام که بفهممت.من واقعا به يکی مثل تو نياز دارم.
هی من الان سکته ميکنم#applause #applause #cry #party #cry #kiss
23 فروردین 1389 در 10:46
سلام
با سيب آزادی منتظرشما هستم
24 فروردین 1389 در 10:47
سلام مونا جان
خوشحالم وبت رو پیدا کردم عزیزم
و تو رو که یه دوست خوبی
بازم میام
همه رو نتونستم بخونم عزیزم …..#smile
24 فروردین 1389 در 23:26
در دست قلم دارم.از قلم بیان دارم.ازنزدیک نمی بیینم.ازدور سلام دارم.سلام .به تو ای دوست مهربونم .خوبی ؟الهی شکر که خوب وسلامت هستی.
امیدم شما رو به یم مثنوی زیبا دعوت کنم تشريف بياريد و از نزديك بخونید.
این مثنوی را تقدیم میکنم به عزیزترین فرد زندگیم .که او رو سالهاست از دست دادم
امیدوارم که سایه ی این مهربان از سر شما عزیزان کم نشود.
،،،،،،،،،،،،¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،،،،،،،¨€¨€???¨€¨€
،،،،،،،،¨€??????¨€¨€
،،،،،،،،¨€???????¨€¨€
،،،،،،¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€¨€،،،،¨€
،،،،،،¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ???¨€،،،،،،¨€
،،،،¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€،،،،،،¨€
،،،،¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€،،،،،،¨€
،،،،¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€،،¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،¨€¨€??¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€،،¨€¨€¨€¨€¨€،،،،¨€
،،،،،،¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ???¨€¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،،،¨€¨€???¨ˆ¨ˆ???¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،¨€¨€¨€¨€??????¨€¨€¨€¨€¨€¨€????????????¨€¨€¨€
،،¨€¨€??¨€¨€????¨€¨€¨€¨€¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ?????¨€¨€
¨€¨€????¨€¨€??¨€¨€¨€¨€¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ????¨€¨€
¨€??????¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ????¨€
¨€????????¨€¨€¨€¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ????¨€¨€
¨€¨€??????¨€¨€¨€¨€¨€????¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ???¨€¨€¨€
،،¨€¨€?????¨€¨€¨€?¨€¨€????¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ????¨€¨€
،،،،¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€????¨€¨€?????????¨€¨€¨€¨€
،،،،،،،،،،،،¨€???????¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،،،،،،،،،¨€¨€???????¨€¨€
،،،،،،،،،،،،،،¨€¨€??????¨€¨€
،،،،،،،،،،،،،،،،¨€¨€????¨€¨€
،،،،،،،،،،،،،،،،،،¨€ ¨€¨€¨€¨€
منتظر حضور گرمتان هستم
25 فروردین 1389 در 15:51
سلام
به قول خودتون#flower
25 فروردین 1389 در 19:59
امیدوارم یه سفری هم به رشت بیای #grin
در خدمتیم #flower
26 فروردین 1389 در 19:35
سیگارم رو روشن میکنم یه کام از این لعنتی میگیرم .. دست ميکنم توی موهای نیمه چربم… یه نگاهی میندازم به کتاب کفر نامۀ کارو و صادق… و هوس ميکنم يه چيزی بنويسم..نقطه ها رو دوست دارم…ته خط و سر خط ندارد.. اما من ته خط را بيشتر دوست دارم….ته ته خط رو………. می فهمی مونا ؟
لينک شدی دوست عزيز#flower
29 فروردین 1389 در 11:21
سلام مونا جون#kiss
اميدوارم که سفر عالی و بياد مندنی داشته باشيد#heart
از آشنايی با شما خيلی خوشحالم#hug
29 فروردین 1389 در 18:21
سلام واقعا نمی دونم بايد چي بنويسم….
(درد من حصار برکه نیست،درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده.)
(معجزه ها زمانی رخ می دهند که تو از شر مفهوم (غیر ممکن)خلاص شده باشی.)
دکتر شريعتی
29 فروردین 1389 در 21:30
سلام دختر.خوبی؟اولين باره وبتو ميخونم.من پزشکی ميخونم و با خوندن حرفات و زندگيت شرمنده شدم.از خودم،از حرفه ام،از همه چيز…
30 فروردین 1389 در 15:24
سفر به سلامت#flower
31 فروردین 1389 در 14:41
#flower
2 اردیبهشت 1389 در 09:12
#flower #flower
4 اردیبهشت 1389 در 19:56
سلام مونا جون#smile
خوبی/ خوشی؟#smile
وب خيلی خوبی داری خيلی خوب مينويسی. ايشالا که موفق باشی
از طرز صحبت کردنت مشخصه که شخصيت جالبی داری#silly
ولی از يه چيزت نارحتم#sad
از اينکه اينقدر مينالی. فدات شم ميدونم سخته شايد اگر من هم مثل تو بودم همين طور ميناليدم. ولی عزیزم اون طور که از نوشته هات فهميدم تو از هشت نه سالگی اين اتفاق برات افتاده بايد تا حالا حتما خودتو با اين اوضاع وفق ميدادی. اگه اينطوری پيش بره که هر روز بيشتر و بيشتر روحيه ات رو از دست ميدی. به خدا توکل کن و هيچ وقت فراموشش نکن.#kiss
دوستت دارم#heart
بهم سر بزن
راستی با افتخار لينکت کردم اگه تو هم افتخار ميدی منو با اسم درخواستی تو وبم لينک کن
بازم دوستت دارم#heart
مواظب خودت باش
بای تا های#hand
راستی ببخش که طولانی شد
#flower #flower #flower #flower
4 اردیبهشت 1389 در 20:16
عزيزی دارم که سخت مريضه ۳ سال بيشترش نيس ولی …
از کدوم بيماريش بگم؟
خوش به حالتون که می تونيد فکر کنيد و بنويسيد.
براتون دعا می کنم
برا عزيز من هم دعا کنيد
5 اردیبهشت 1389 در 12:41
#applause
همچنان قوی باش
8 اردیبهشت 1389 در 17:11
____________$$$$$$$$$
____________$$$$$$$$$$
____________$$$$$$$$$$$
_____________$$$$$$$$$
_____$$$$$$_____$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$__$$$$$$_____$$$
___$$$$$$$$$$$$$$$$_________$
___$$$$$$$$$$$$$$$$______$__$
___$$$$$$$$$$$$$$$$_____$$$_$
___$$$$$$$$$$$__________$$$_$_____$$
____$$$$$$$$$____________$$_$$$$_$$$$
______$$$__$$__$$$______________$$$$
___________$$____$_______________$
____________$$____$______________$
_____________$$___$$$__________$$
_______________$$$_$$$$$$_$$$$$
________اپم_______$$____$$_$$$$$
_________اپم_____$$$$$___$$$$$$$$$$
_______اپم_______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_______________$$_$$$$$$$$$$$$$$__$$
_______________$$__$$$$$$$$$$$___$_$
______________$$$__$___$$$______$$$$
______________$$$_$__________$$_$$$$
______________$$$$$_________$$$$_$_$
_______________$$$$__________$$$__$$
_____$$$$_________$________________$
___$$$___$$______$$$_____________$$
__$___$$__$$_____$__$$$_____$$__$$
_$$____$___$_______$$$$$$$$$$$$$
_$$_____$___$_____$$$$$_$$___$$$
_$$_____$___$___$$$$____$____$$
__$_____$$__$$$$$$$____$$_$$$$$
__$$_____$___$_$$_____$__$__$$$$$$$$$$$$
___$_____$$__$_$_____$_$$$__$$__$______$$$
____$$_________$___$$_$___$$__$$_________$
_____$$_$$$$___$__$$__$__________________$
______$$____$__$$$____$__________________$
_______$____$__$_______$$______________$$
_______$$$$_$$$_________$$$$$$$__$$$$$$
9 اردیبهشت 1389 در 16:27
سلام#heart
خوبي؟؟؟
.
خيلي بده كه آدم يه چيزي رو كه داره،از دست بده
ولي تو با اين وجودانرژي زيادي داري
بهت تبريك ميگم #applause
اگر هم با تبادل لينك موافقي،بگو
يا حق#hand
16 اردیبهشت 1389 در 11:16
سلام دوست عزیزمن ۲۴سال است نخاعی گردنی هستم وبخاطرزخم بستر۲۳و۷ماه است دمرمی خوابم ولی زنده ام وباید زندگی کنم سری به من بزن امیدوارم هرچه زودترسلامیت برگرده#flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower
18 اردیبهشت 1389 در 00:15
سلام خوبی مونا جان#smile
#blush
واميدوارم حرچه زود تر خوب بشی وبتونی دوباره راه بری#eyelash #smile #brokenheart
18 اردیبهشت 1389 در 00:17
راستی اپتم قسنگ بود #blush
به اميد ديدار#hand #hand #flower
فعلا#hug
19 اردیبهشت 1389 در 14:00
سلام عزیزم
عشق تنها دوباره آپ شد
منتظرتم دوست خوبم
. . . . . .¶¶ . . ¶¶¶ ..¶¶¶
. . . . . . . ¶¶¶ . . ¶¶¶.¶ .¶¶
. . . . . . .¶¶¶.¶. .¶¶¶. . .¶¶
. . . . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶¶ . . .¶¶¶
. . . . . .¶¶¶¶¶ . . ¶¶¶¶.¶¶ .¶¶
. . . . . ¶¶¶¶. . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶. . . . .¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶. . . . ¶¶. . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. . ¶¶
. . . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶.¶¶
.¶¶. . . . .¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶.¶¶
.¶¶¶¶¶ . . . . . ¶¶.´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
.¶¶¶¶¶¶¶. . . .¶¶. ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. ¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. .¶¶¶¶¶¶¶ . ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. . .¶¶¶¶¶¶. ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶
. . . .¶¶¶¶¶¶¶. . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶
. . . . . . . .¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . . ¶¶. . ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . .¶¶. . .´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´´´´´´¶¶¶¶
23 اردیبهشت 1389 در 09:46
سلام ممنون خبرم کردی ببخشید دیر اومدم ان شاالله خوش میگذره #grin میدونم اینا رو دیر میگم امتحانا شروع شده خیلی خیلی کم میام #flower موفق باشی
8 خرداد 1389 در 03:03
سلام.
خوبی گلم ؟
هر چه فکر کردم که شما رو چگونه دعوت کنم چیزی به ذهنم نرسید .
گفتم بزار دعوتی ایندفعه ام با یکی از شعر های شاعران عزیز کشورمان ایران باشد
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید —– داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید —– گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جانسوز نهفتن تا کی
سوختم سوختم این سوز نهفتن تا کی
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم —– ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته، دیوانه رویی بودیم —– بسته سلسله ی سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت —–سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
این همه مشتری و گرمی بازار نداشت —– یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
. . . . . .¶¶ . . ¶¶¶ ..¶¶¶
. . . . . . . ¶¶¶ . . ¶¶¶.¶ .¶¶
. . . . . . .¶¶¶.¶. .¶¶¶. . .¶¶
. . . . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶¶ . . .¶¶¶
. . . . . .¶¶¶¶¶ . . ¶¶¶¶.¶¶ .¶¶
. . . . . ¶¶¶¶. . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶. . . . .¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶. . . . ¶¶. . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. . ¶¶
. . . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶.¶¶
.¶¶. . . . .¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶.¶¶
.¶¶¶¶¶ . . . . . ¶¶.´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
.¶¶¶¶¶¶¶. . . .¶¶. ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. ¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. .¶¶¶¶¶¶¶ . ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. . .¶¶¶¶¶¶. ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶
. . . .¶¶¶¶¶¶¶. . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶
. . . . . . . .¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . . ¶¶. . ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . .¶¶. . .´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´´´´´´¶¶¶
آپم منتظر حضور گرمتان هستم
9 خرداد 1389 در 16:17
با سلام!عالی بود!به من سربزن کلبمه ام رو منور کن!
منتظرم
یاعلی(علیه السلام)#flower
9 خرداد 1389 در 16:24
سلام
با یه سوال دیگه به روزم [گل]
منتظر حضور گرمتونم …
راستی نظر یادتون نره [چشمک]
10 خرداد 1389 در 13:56
وقتی که زندگی برات خیلی سخت شد، یادت باشه که دریای آروم، ناخدای قهرمان نمیسازه.#flower #flower #hand
12 خرداد 1389 در 18:17
به نام سرآغاز هر آغاز و به یاد مادری پشت درب آتش گرفته،
چقدر واژه «مادر» زیباست و چقدر گفتن «مادر دوستت دارم» شیرین است، نام تو را بردن زیباست، تو را در کنار خود احساس کردن، پر از آرامش است.
مادر تنها تو هستی که می توانی، سال ها در کنار فرزندی، کنار یک تخت سفید، بدون گفتن یک دم «چرا؟» زندگی کنی!، تنها تو هستی، که می توانی، برای لبخند و آرامش فرزندت، از لذت زندگی دست بکشی!، مادر تنها تو هستی، که می توانی بدون نگاه کردن به چشمانم، بگویی «عاشقت هستم!».
آری، چقدر واژه «مادر» زیباست و چه افتخاری می خواهد گفتن فراز «مادر دوستت دارم»، هر چند همیشه می گویی، اگر فرزندی مادر اش را دوست بدارد، آرزوی مرگ پیش از او را نمی کند، مادرم، چقدر سخت است نداشتن این آرزو! به راستی می توان پس از تو، زندگی را لمس کرد؟ مادرم، زندگی زیباست، و زیبای این زندگی بیشک تو هستی!
مادرم، لبخند بزن، لبخند تو، شادی بخش خانواده است و یک قطره از اشک های پاک تو، آتشی است در وجودم!، مادر، در آغوش گرفتن تو، همچنان آرامش بخش ترین لذت است، مادرم، حتی سکوت ات، پر از سخنان گفتنی است، نخستین درس مادر به من، عشق بود و واپسین درس مادر، ایثار عشق …
به نام پاکی، به نام عاشق، به نام گذشت، به نام سکوت، به نام فریاد، به نام آنچه نمی گوید، به نام آنچه بر زبان آورد، به نام تو، آری به نام مادر!
آپم منتظر حضور گرم پر مهرتان هستم
14 خرداد 1389 در 18:30
سلام
ميتونم بفهمم چی ميگی چون خودمم کشيدم به خاطر اشتباه يه پزشک از نه سالگی بزرگ شدم قصد همدردی ندارم چون هرکسی توی زندگی يه جوری امتحان ميشه به نظر من خدا خيلی مهربونه هرکسی رو با چيزی ازمايش ميکنه که ميدونه ميتونن تحمل کنن اما همه ی ادما به يه اندازه درد ميشکن اين طوری فکر نميکنی؟
اميدوارم توی زندگيت موفق باشی
قربانت مسافر
22 خرداد 1389 در 01:24
سلام مونا خانوم
صوفی هستم و دوروزه با بلاگت آشنا شدم و به صبر و تحمل و پشتکاری که داری افتخار می کنم و آرزوی بهترينها را برات دارم. دوست دارم بدونی که يک دوستی اونور دنيا داری که بهت سر می زنه و به يادته و دوستت داره.
27 آذر 1389 در 14:11
home insurance 1306 mazindol generic ftrfoi nexium viarga yasmin stimula 4268 levitra %D
8 دی 1389 در 05:37
viagra :((( Viagra =]
23 دی 1389 در 11:07
valley forge life insurance 351 senior life insurance >:-DD car insurance online 8-( auto insurance quotes 64877
4 بهمن 1389 در 02:05
prednisone online =PP nasonex nexium propecia yasmin >:-[[[ prednisone tablets 338 how does viagra work :(((
7 بهمن 1389 در 16:29
Acomplia =]] home inspector insurance 336780 american life insurance 9091
14 بهمن 1389 در 09:56
tramadol 332 order prednisone online 91207 ultram wtm
16 بهمن 1389 در 10:59
cheap auto insurance glhqg life insurance quotes >:-]]] cheap car insurance mxqv free health insurance mkakvi
17 بهمن 1389 در 06:09
acomplia 325 buy accutane online 909237 cheap propecia tramadol eatmm skelaxin for muscle soreness ceckvu
30 بهمن 1389 در 22:59
التماس دعا #party #flower