مامانه به روز

تو اون گیری ویری و ماه رمضون و مهمون بازی یادم اومد که یه ساله مانتو نگرفتمو دیگه زشته واقعا اینجوری شلخته برم بیرون..که یهو دو شب هم دعوت شدم یکی برای سحر و یکی دیگه برای افطار.. و گفتم نه دیگه واجب شد خودمو نــو کنم.. خلاصه جمیعا اعضای خونواده داشتن فکراشونو می ریختن رو هم که من کی برم و چه جوری برم با کی برم..مامان گفت همین امشب بعد افطار با داداشام میریم با هم می خریم..منم شاد و شنگول.. افطار هم جا همگی خالی کله پاچه بود بعد کله پاچه کل نقشه مون بهم ریخت، یعنی عمرا می تونستیم تکون بخوریم من که صاحب عزا بودم گفتم مانتو نمی خوام به هیچ وجه من الممکن! نمی تونم جُم بخورم حالا برم بزنم از خونه بیرونو هی مانتو پُرو کنم این نه این اله این بله…خلاصه مجدد اعضای خونواده فکرا رو ریختن رو دایره مامان گفت صبح می رم همون مانتو فروشی مورد علاقه من و از اونجا دو سه تا مانتو میارم هر کدوم باب میل بود بردار بعد گفتم اگر نخواستم؟(مامام دیگه نمی تونه وگرنه تا چند سال پیش روال خرید اینگونه بود خودش میور خودش میبرد اما دیگه تو این سالها معمولا خودم میرم)..مهدی اومد وسط گفت : من میبرم تحویل میدم، پس دادن با من همش به خاطر گل روی آبجیم.. خلاصه تو آره و نه مردد بودم چون اولا دلم میخواست همه ی تنوع مغازه رو خودم ببینم و انتخاب کنم ثانیا همش می ترسیدم مامان بیاره و دوستش نداشته باشم یا اندازه نباشه و دردسر بشه..شب بدون اینکه جواب نهایی رو بدم خوابیدم تا اینکه صبح ساعت 9:30 یا 10 بود که دیدم مامانم به موبایلم زنگ زد از خواب پریدمو جواب دادم گفت: مونا یه مانتو دیدم اینجوریه و اونجوریه بگیرمش ؟ سعی کردم تصورش کنم اما نشد گفتم نمی دونم! اگر نپسندیدم؟ آخه این مدل و طرحی که میگی عجیب و غریبه من می ترسم تنم کنم حتی!.. گفت : مهدی پس میاره دیگه نگران اونش نباش منم گفتم : خب پس یه چند مدل دیگه بیاب و زنگ بزن توضیح بده حالا که پس میبره..گوشی رو قطع کرد که دو دقیقه بعد مجدد تماس گرفت .. گفتم چی شده ؟ گفت مونا ایمیلتو بده..گفتم واسه چی ؟ گفت برات از مانتو عکس بگیرم بفرستم اینترنت! دارن..خلاصه منم گفتم قطع کن برات اس ام اس می کنم خوشم میاد کلا مادر آپ تو دیتی هستیا..مامان مجدد زنگ زد گفت : مونا بیا برای آقا محمد! توضیح بده چطور عکس رو ضمیمه ایمیل می کنن..منم از اینور هی به مامانم غر میزدمو می گفتم ممد کیه دیگه؟ بیخیال نمی خواد که..یهو همینطور تو خواب و بیداری دیدم تو آمپاس شدیدم و مامان با یه لبخند شیک بهم فهموند که چاره ایی ندارمو باید به آقا ممد طریقه ی ضمیمه کردن عکس به ایمیل رو تلفنی آموزش بدم، دنده ام نرم مانتو میخوام دیگه..خلاصه آقا ممد تلفن به دست سلام فرمود بنده با تلفیقی از خجالت و حجب و حیا و حس استاد کامپیوتر بودن هم سلام فرمودم بعد گفت: بلدم هااا اما یادم رفته.. گفتم: گزینه اتچ! رو بزنید لطفا..گفت : کوش ؟ کجاست؟ گفتم: همون سنجاق کوچولو موچولوه!!..گفت: آها یادم اومد خدافظ! منم گفتم به سلامت..یهو تا تلفنو قطع کردم دیدم صدایی از اینباکسم برخاستو مانتو به اینباکسم شرفیاب شد..تموم ریزه کاریاش که بررسی شد به مامان زنگ زدم گفتم همینو میخوامو وسلام.. ..شب هم با مانتوی نو و الکترونیکیم رفتم مهمانی و همه گفتن عجب مانتویی از کجا خریدی؟ کی رفتی شیطون؟ چه خوشدله؟ سلیقه ت ای والله داره و اینا..همین چیزایی که دخترا می گن دیگه و بسی حس های رنگی و سرخوشانه ی زیاددد در من..

*از مادر گرامی و سلیقه شان، انتخابشان و مایه ی پرداختی و احترام و توجه به عدم شلختگی و شاد بودن دل بنده و آقا ممد و اینترنت و دوربین موبایل آقا ممد و..کمال تشکر را دارم..

0
0

۴۰ دیدگاه برای “مامانه به روز”

  1. عارفه Says:

    واقعن نقش به سزایی داشته آاق محمد

  2. mona Says:

    نقش اول داستان بود

  3. ددی Says:

    ممد کیه دیگه؟!!!
    تو آمپاس شدیدم!!!
    .
    .
    .
    خدا شانس بده والااااااااااا 😎

  4. mona Says:

    من اگه شانس داشتم اسممو میذاشتن علی شانس!!

  5. soha Says:

    قربون اون مهدی که حالا دیگه باید گفت آقا مهدی
    ناگفته نماند مامانت همیشه خوش سلیقه بوده و هست، مبارکت باشه
    منم مانتو میخوام مونی مونا

  6. mona Says:

    قربون تو :-*
    میسی سودی
    الهی یه سر برو پیش ممد آقا مانتو اورده یه عالمه 😀

  7. New Guy Says:

    آقا يه لحظه کسي چيزي نگه من يه مطلبي رو اينجا بررسي کنم!!
    شما ساعت 10 هنوز خواب بودييييييييييييييييييي؟!!!!!
    تو دوره زمونه‌اي که ممد آقا عکس مانتو اتچ ميکنه و بصورت نسبتا مجازي مانتو مي‌فروشه و سرعت اينترنت انقدر بالاست که فرتي عکس مانتو مياد تو اينباکست؛ توي يه همچين عصر پر سرعت و پيشرفته‌اي تو تا ساعت 10 خواب بودي؟!!
    ولي قيافه‌ي اين ممد آقا اون لحظه ديدن داشته‌ها!! يارو خودش پيشنهاد ميده که ميشه عکس مانتو رو ايميل کرد اونوقت بهش ميگن خوب بکن ميگه بلد نيستم! بنده خدا کبود شده بوده اونور خط! مي‌گفتي خودت هم وايسا کنار مانتو عکس بگير لااقل حالا که داريم لباسمون رو نو ميکنيم يکم روحمون هم شاد شه!!

  8. mona Says:

    احیا بود شبش و من تا 5:30 بیدار بودم مامان هم بیدار بود منتهی اون مادره و من عزیز دختر در نتیجه من خواب اون دنبال مانتو برای من :dazed:

    البته ماه رمضون کلا سیستم خواب و بیداری بر عکس بود

  9. New Guy Says:

    (با لحجه‌ي ترکي بخون!)
    شايد بعضي‌ها ندونن، يه اشتباهي کردن، خلاصه ببخشيد!

  10. Mona Says:

    خواهش ميكنم

  11. mona Says:

    یه چیز دیگه مامانم کامپیوترشو دید بهش پیشنهاد داد طفلی ممدی افتاد تو آمپاس
    البته چون شرایط منو میدونن همکاری نمودند

  12. New Guy Says:

    مي‌گم اسم اين پستت رو از ايني که هست به “آمپاس” تغيير بده!!! :devil:
    اينجاست که ميگن بزن اون دست قشنگ رو به افتخار مامان! شله! شله! محکم بزن لال از دنيا نري!!
    ولي بازم قيافه اين آقا ممد ديدن داشته!

  13. Mona Says:

    مامان به روز و آمپاس ممدى و مونا 😀
    ممنون

  14. سوسن جعفری Says:

    ای جانم به داداش مهدی 🙂
    من هم یک ممدی داشتم که تو یک آبمیوه‌فروشی کار می‌کرد … بگذریم 😉
    انقدر خوشگلی که لباس در تنت زیبا می‌شود گلم :inlove: مبارکت باشد.

  15. mona Says:

    آبمیوه الکترونیکی هم می فرستاد؟ آدم خو غش میکنه ممدی آبمیوه فروشی داشته باشه

    وا خجالت نده دیگه
    ممنون :inlove:

  16. ابر کوچولو Says:

    مونایی :inlove: :inlove:
    منم مانتو میخوام… 😀

  17. mona Says:

    لیمی :inlove: :inlove:
    خو تو هم برو پیشه ممدی
    مامانت که همیشه میره 😀 ای شیطون دیگه زیاده روی نکن 😀

  18. masoomeh Says:

    سلام دختر کجایی?خوب شد برام ادرستو گذاشتی,ادرست فرق کرده?هر چی میومدم میگفت چنین وبی نیست,دلم برات تنگیده بود,مانتو نو مبارک کاش عکسشو میزاشتی

  19. Mona Says:

    سلام عزيزممممم
    عكس مانتو؟ خو تكراري ميشه مانتوم اينجا رو دوستا و قوم و خويش و همكلاسا و استادام ميخونن 😀

  20. بید مجنون Says:

    وای مونایی! خیلی جالب انگیزاک بود!! چه مامان به روزی داری تو دختر…!

  21. Mona Says:

    آره ديگه ورژنش خيلي خيلي بالاست 😀

  22. محمد Says:

    اصلا هرچی محمد هههههه بچه باحاله!!!دردسری شده این باحالیه ما ممداااا …والااا!
    ولی خارج از شوخی تلاش یه خونواده واسه یکی از اعضاش،خیلی قشنگ بود.زنده باشید

  23. Mona Says:

    بر منكرش لعنت!
    دقيقا اصلش همين بود ممنونم 🙂

  24. نسرين Says:

    سلام موناي گلم
    مباركت باشه مانتو
    كاش ميشد كپي پيست هم بكنن
    بعد شما گزينه پرو رو ميزدى
    مانتو رو تو تن شما نشون ميداد
    اون وقت ممد اقا خيلي خوشحال ميشد
    :shy:

  25. mona Says:

    اوه ببین کی اینجاست؟ :*
    سلام و ممنونم
    آره اینم خیلی خوبه اما مطمئنی من باید ممدی رو خوشحال می کردم؟ :دی

  26. نسرين Says:

    عزيز دلم من اگر دير ميام يا كم ميام
    ويا هميشه ميام و كامنتي نميزارم
    دلايل متعددي دارد ، كم ترينش پيري و الزايمر
    وگرنه هميشه بيادتم و خيلي دوستت دارم
    ضمنا چه اشكال داره دل يه بنده خدايي رو شاد كنى؟ 😎
    بوووووس

  27. mona Says:

    او يه بهانه ديگه بيار مامان نسرين
    پيري كجا بود؟
    من كه عاشقتونممممم
    دل بقيه بندگان خدا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 😀
    استغفرالله دهن آدم رو به چه چيزايي باز ميكنيداااااا :inlove:

  28. خدیجه زائر Says:

    🙂 :laugh: خدا مامانتو واست نگه داره قشنگم…………بوووووووووووووس

  29. mona Says:

    ممنونمممممم بووس :inlove: :-*

  30. ابر کوچولو Says:

    سلآآم مونا جون…
    کاش عکس نقاشیتو میذاشتی ببینیم خانوم هنرمند :inlove:
    در ضمن نقاشیای تو قشنگ تره… 😉
    مونا میخوام گواش بخرم…مال تو چیه؟ 😎

  31. mona Says:

    سلام
    نقاشیها هدیه ست به یک عزیزی تا روز موعود نمیشه بذارم وبلاگ بعدش میزارم
    :* 🙂
    استادی جیگر
    گواش ایرانی که پارس
    خارجی pentel poster color جرمش بالاست برای حرفه ایی هاست من از این استفاده می کنم

    اما پارس هم قبلا ها (از 10 سال پیش تا به حال) خیلی باش کار کردم و کیفیتش بسیار عالیه

  32. ابر کوچولو Says:

    عه مونا بیداری 😀 ماشاالله چه سحر خیز 😛

  33. mona Says:

    درس دارم زیادددد 🙁

  34. مسعود Says:

    سه ساعته دارم فکر می‌کنم این “ه” آخر مامانه چیه؟

    دستوره زبانه تو منو کشته خانومه مارپل. 😀

  35. mona Says:

    اين “ه” همون ه آخره خانومه مارپليه كه تو دستوره زبانه شومااا مورد استفاده قرار گرفته دانشمند گرامي

    چقدر از اين ه اون بالا استفاده كردم 😀

  36. ابر کوچولو Says:

    منم درس می خوام 😀
    +کلا در همه ی زمینه ها حسود شدم :inlove: 😀

  37. mona Says:

    درس جيزهههه
    ميبينمت يوني جيگرررر بريم آب درماني 😀

  38. خانوم میم Says:

    باید یه خیاط خوب عین خیاط قبلی من که خودش پارچه هم میگیره دست وپا کنی.اینجوری مدل رو از نت پیدا میکنی ومیتونی عین همون مدل با همون پارچه رو سفارش بدی یا پارچه رو از یه مدل دیگه برداری.یه بار هم اندازه ات رو میگیره وخلاص…

  39. mona Says:

    خياط خيلي خوب هست ولي واقعا هيچي مثل مانتوها و كت هاى بيرون نميشه من خيلي دوختم ولي آخرش از بيرون خريدم خصوصا رنگهاي تونيكهاي آماده تنوع خاصي داره
    اين مانتوم هم طرح ترنج نازس روي مانتوشه

  40. مهوار Says:

    🙂

دیدگاهی بنویسید