سوال بی جواب
رفته بودیم یه گوشه ای از شهر … یه جایی که هوای تازه اش و درختای سبزش وسوسه ام می کرد برای دویدن !
….دویدن !
سالهاست که با دویدن بیگانه شدم …
می گفت : دستتو بده به من ..پاشو و تا می خوای بدو !
با یه نگاه پر از حرف به چشماش نگاه کردم …
نمی خواستم بگم نمی تونم … نمی شه …
این واژه ها تو لغت نامه ی دلم گم بود !
بازم تکرار کرد …: دستتو بده و پاشو …چرا خودت نمی خوای ؟
من …؟ من می خوام … اما دست من نیست . اختیارش رو ندارم هر چی تمرکز می کنم و بهش فرمان می دم نمی شه …
می گفت : سالهاست که می خواستم بپرسم چه احساسی داری از این نافرمانی ؟
گفتم : بذار سوالت بی جواب بمونه !
18 فروردین 1389 در 21:02
بگذار آسمان مفهومی آبی باشد
وقتی در زمین چیزی برای تو نیست!
بگذار زمین همین تافته دست و پای همیشگی اش باشد!
وقتی ماهی از دریای جوشان پناه می خواهد…
لبخندت را پنهان مکن!
ببین!
هنوز می توان زنده بود
می توان شعر نوشت
و لبخند زد…#flower
18 فروردین 1389 در 22:24
با هرچه عشق نام تو را می توان نوشت
با هرچه رود نام تو را می توان سرود
بيم از حصار نيست که هر قفل کهنه را
با دستهای روشن تو می توان گشود!#flower
18 فروردین 1389 در 22:34
آهان! حالا رسیدی به دلتنگی من برای واژهی دویدن؟ #eyelash
تازه! ارادتمندیم آبجی مونا. خیلی دوستت داریم #heart #kiss
18 فروردین 1389 در 22:51
سلام
می خواستم برم بخوابم
اومده شب بخير بگم و برم
ديدم پست جديد نوشتی
خوب مونای گل
خدا رو چه ديدی
يه بار ديدی دلت شکست و خدا به دل بنده خوبش نگاه کرد و سلامتيتو بهت بر گردوند
برای خدای مهربان کار داره ؟
فقط الان بايد راضی به مصلحتش باشی
که فقط خودش ميدونه چرا؟
بهر حال ما هميشه در کنارت هستيم
من که همیشه دارم دعا میکنم شما رو هم دعا میکنم
شب بخير
#smile #flower #flower
18 فروردین 1389 در 23:48
#brokenheart #brokenheart دخترک شیرینم….درکت می کنم با تمام وجود.اما باید باور کنیم که فکر و روح بلندت تواناتر از پای لنگ ماست……….کاش می شد ان سوی ملکوت رو با چشم دل دید…..شک ندارم که تو مثل قهرمان اواتار خواهی دوید……..یک روز#kiss #kiss
19 فروردین 1389 در 00:01
سلام وقت بخير
شما همين الان هم ميدويد
به سوی موفقيت
کاری که خيلی از ما انسان ها بهش دست پيدا نمي کنيم
به اميد روزی که شما بر سکوی ايستاده باشيد که جايگاه شما هست
من خيلی دوست دارم هرچه زود تر اون روز برسه
گرچه دور نمي بينم
سلامتی شما اروزی منه
بدرود
19 فروردین 1389 در 00:45
و سوال های بی جوابی دیگر
ای دل فرو رو در غمش
کالصبر مفتاح الفرج
________
صد هزاران کیمیا حق آفرید
کیمیایی همچو صبر آدم ندید
( مولانا)
19 فروردین 1389 در 01:20
#smile
که گفته که راه رفتن يعنی با همين پا طی طريق کردن؟
19 فروردین 1389 در 01:57
ميگم موني جون مگه اينهمه ادم كه دويدند به كجارسيدند؟#silly توكه الان ندويده به هرجاخاستي رسيدي#kiss
19 فروردین 1389 در 09:08
سلام آبجي.
كاشكي به جاي اين دويدن دل منم ميتونست،مثل دل شما برواز كنه.خيلي حس قشنكيه اين برواز نه؟…
و جقدر ماها كوجيكيم كه به همين دويدن رو زمين قانع شديم…
19 فروردین 1389 در 10:37
اگه با دویدن قرار بود به جایی رسیم من الان یه پروفسور بودم.
هیچوقت خودتو سرزنش نکن چون تو بهترینی#flower
19 فروردین 1389 در 11:40
روزی از روزها ،
شبی از شب ها ،
خواهم افتاد و خواهم مرد ،
اما می خواهم هر چه بیشتر بروم .
تا هرچه دورتر بیفتم ،
تا هرچه دیرتر بیفتم ،
هرچه دیرتر و دورتر بمیرم .
نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه ،
پیش از آن که می توانسته ام بروم و بمانم ،
افتاده باشم و جان داده باشم ،
همین .
((دکتر علی شریعتی))
19 فروردین 1389 در 15:03
سلام مونای عزيز
اميدوارم که خوب باشی .
يادمه يه بار کسی بهم گفت اميدی نو درونت جرقه ميزنه از آن نوع اميدها که ديوانه ام ميکند . حالا که اومدم اينجا نمی دونم چرا اين جمله اومد توی ذهنم . حتما بخاطر نوشته هاته. اميد و دوست دارم و معتقدم اگه بهش ايمان نداشته باشيم هر روز دعا ميکنم که فردايی نباشه . راستی منم جنوبی ام . خوزستان . آبادان ۵ کيلومتر دمت گرم يا همونی که برزيل کاکاشه #grin
با اجازت اينجا رو لينک ميکنم . آخه خيلی فرصت نداشتم که همه پست ها رو بخونم و از تو چيز بيشتری بدونم . راستی يه پستی خوندم همون که تابستون رفته بودی تهران پيش دکتر گنجون يه همچين اسمی انگار يکی داشت دست ميکرد تو چشمام . چشمام بد مي سوخت . اشکمو در آورديا . بازم ميام فعلا
شاد شاد باشی مونا جون #smile
#hand
19 فروردین 1389 در 15:17
سلام
اراده شما قابل تحسینه .
انسان موجود توانمندیه فقط کافیه توانایی های خودش رو بشناسه.#flower
19 فروردین 1389 در 15:22
سلام مونای عزیز
انسانی که میتونه با اندیشه بازش پرواز کنه نیازی به دویدن نداره .#flower
19 فروردین 1389 در 16:07
مونا خانوم خیلی ها یه سری چیزهایی دارن اما قلب صاف و پاک و مهربون شما رو ندارن
راه نرو ، پرواز کن
19 فروردین 1389 در 16:11
با سلام و عرض ارادت خدمت همه ی عزیزانی که نظر میدن و یه جورایی با مونا همراهی می کنند…
ببینید!
مونا حق داره که دویدن با همین دوپای زمینی رو آرزو کنه و هزار فعالیت دیگه مثه دیگه آدما….
این کاملا طبیعیه و اگه نگه دقیقا داره انکارش می کنه و این اصلا درست نیست..
لطفاً اینقدر نگید که در عالم معنا پا داری و این جور حرفا…!!!!
خواهش می کنم بهش حق بدید..خواهش می کنم..
سلامت مونا و همه ی شما عزیزان رو از یزدان پاک آرزو میکنم #flower
20 فروردین 1389 در 22:01
احتياجي به دويدن جسمت نداري باور كن
25 آذر 1389 در 08:55
car insurance quotes 923599 auto insurance 026 car insurance quotes 761
27 آذر 1389 در 16:53
home insurance coverage snse levitra viagra abuse fbnj lexotan 779044
28 آذر 1389 در 02:24
levitra 8-D cialis tablet gneoj ativan >:-O
23 دی 1389 در 04:13
leather clutch purse louis vuitton tzyrwu 572873 gucci sunglasses repair kit 🙁 wmbkz
4 بهمن 1389 در 05:27
propecia zngo propecia =[[
4 بهمن 1389 در 14:47
life insurance quotes %]] car insurance in florida :((( cheap health insurance 43283 home insurance 213091
6 بهمن 1389 در 06:27
car insurance rates tvdp life insurance rates 864 florida home owners insurance 28668
16 بهمن 1389 در 10:43
cheap auto insurance :OO auto insurance kfk cheap car insurance =(
17 بهمن 1389 در 07:05
tramadol 200 pills online 59567 seroquel side affects 45386 levitra viagra online xaqzg