دوست داشتم..
که دل سیر بخواهم بمیرم..که با همه قهر باشم..با زمین با زمان..که هیچکس را دوست نداشته باشم..که کسی توی دنیا به این بزرگی دوستم نداشته باشد..که هی مرور کنم من به درد هیچ کاری نمی خورم.. هیچ کاری ازم بر نمیاد..هیچ کاری توی این دنیا نمی تونم برای شادی کسی بکنم..که هیچ چیز دست من نیست.. که هیچ اختیاری هیچ انتخابی هیچ هیچ هیچ هیچ با من نیست..که دلم بخواهد پاهام قطع بشن از شرشون از دردشون از سوزشون از… رها بشم..که هزار باره بخوام بمیرم..که خسته بشم.. که گریه کنم..که ضجه بزنم
که فکر کنم به همه چی..به همه چیزهایی که دوست داشتم که یادم بیاید سال ها پیش عکسی داشتم که دوست داشتم..که بگردمو پیداش کنم که نگاش کنم که بخندم و بگم من هنوزم هم مولد بودن رو دوست دارم..من خلاق بودن رو دوست دارم..من مراقب بودن رو دوست دارم..من مهربانی را دوست دارم.. من مادر بودن رو دوست دارم.. که من هنوزم می جنگم..تا..تا.. تا ابرهای دورررر..برای همه ی حس های خوب
___________
+نگاش که می کنم حس می کنم زندگی رو..بهشت زیر پاشه، نه؟
+منبع عکس رو نمی دونم انشاالله که صاحبش راضی باشه..
2 شهریور 1393 در 08:25
تو خود امیدی واسه خیلی ها مثل من عزیزدل
15 شهریور 1393 در 18:37
عزیزم..
2 شهریور 1393 در 13:28
من هم دوست دارم مولد بودن رو خلاق بودن رو مراقب بودن رو و…
15 شهریور 1393 در 18:36
انشاالله بشی شهلا..همه ی همه ش رو..
2 شهریور 1393 در 14:34
حالم میزون نبود عکس وتوشته ات هم شد قوز بالا قوز
15 شهریور 1393 در 18:36
خدا نکنه…
2 شهریور 1393 در 20:45
ماه من!
غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات،از لب پنجره عشق،زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود
که خدا هست!
خدا هست..!
15 شهریور 1393 در 18:35
🙂
4 شهریور 1393 در 09:16
:inlove: مادر بودن عشق میخاد .برای کسیکه عاشقه شرایط سخت هم قابل تحمل میشه.اون وقت میشه خلاق.مولد .مراقب
15 شهریور 1393 در 18:34
صد در صد..
ولی اون عاشق معشوق می خواد تا بش بگن عاشق نه؟
5 شهریور 1393 در 22:31
سلام به خانم دکتر عزیز!
فقط خواستم بگم، من همیشه ازت درس پشتکار و اراده و عزت گرفتم، هروقتم که دلم میگیره، حتما یه سر به نوشته هات میزنم!
خیلی راحت بگم، کلا یه توپ انرژی هستی واسم! :rose:
6 شهریور 1393 در 13:53
سلام عزیزم شمادرمان14گانه رواستفاده کردین؟
8 شهریور 1393 در 06:20
سلام نه متاسفانه
خانواده ام هم فعلا شرایط رو ندارن تا من رو همراهی کنن وگرنه آشنام با این درمان..
10 شهریور 1393 در 21:22
مواظب باش چه آرزویی می کنی چون ممکنه به حقیقت بپیونده! :-))
امیدوارم همیشه شاد باشی. :-/ 😉
15 شهریور 1393 در 18:30
درسته 🙂
ممنونم همچنین