ماهیگیری یاد بده
ایام سوگواری محبوب دلها، ابا عبدالله الحسین (علیه سلام) رو تسلیت می گم و التماس دعای فراوان دارم
امروز بعد از مدت ها رفتم تو فروم اسپشیال که این مسابقه رو دیدم بعد با خودم فکر کردم که چه مسابقه ی سختی میتونه باشه!! با نرم افزار paint هم مگه میشه نقاشی کشید؟ اونم در مورد “معلولیت” که یه مفهومی هم داشته باشه ؟ بعد نرم افزارو باز کردم و همینطور به صفحه ی سفید نگاه می کردم و تو فکر فرو رفتم..هیچ وقت نتونستم در مورد یه نقص نقاشی بکشم همیشه دوست داشتم نقاشی فقط معنای زندگی بده نه چیز دیگه..یکم که به دلم رجوع کردم حس کردم تنها حسرتی که تو کل زندگیم به واسطه ی شرایطم داشتم این بوده که من یاد نگرفتم ماهیگیری کنم همیشه ماهی بهم دادن و اینکه اختیار و انتخاب و استقلال تو زندگی من جایگاهی نداشته و یا اگر اختیار و انتخاب و استقلالی بوده یه چیزی غیر از اونچه که در من هست باعث خرابی و ناهمواری مسیرم شده..یه چیزی که مستقیما به شرایطم ربط داره….دست کم نگیریم! دست کم نگیریم! لطفا
28 آبان 1393 در 10:17
سلام مونای مهربونم
مهم اینه که خداوند شما رو دست کم نگرفته.توانایی هایی که شما دارید از بعضی از ماها که به ظاهر سالمیم خییییییییییییلی بیشتره.
اینو شما کشیدی؟خیییییییییییلی جالبه و کلی برام حرف داره.ممنون عزیزم
3 آذر 1393 در 22:53
سلام 🙂
بله
ممنون از لطفتون 🙂 :*
شما فکر کنم به عشق مادر می نویسین آره ککه اسمتون مادر؟
28 آبان 1393 در 13:37
مونایی خوشگلم خودت که اوستای ماهیگیری هستی عزیز دلم که این همـــــــــــــــــــــــــــــــه قلب گرفتی از دریای دنیا :-*
3 آذر 1393 در 22:54
چه تعبیر قشنگی 🙂 خوشمان آم بعله :*
عزیزمممم
29 آبان 1393 در 12:30
سلام مونا جانم ..
به این فکر می کنم که متاسفانه مدل تربیتی جامعه مون اینجوریه ..نمی دونم ،شایدم منحصر به جامعۀ ما نباشه و کلا مولود دنیای مدرن باشه که اکثر ادما خودشونم لقمۀ اماده رو ترجیح می دن و خیلی هم براشون ماهیگیر بودن جذاب نیست !
اما در مورد ادم هایی مثل مونای ما..مطمئنم نه تنها ماهیگیر خوبی میشی بلکه به دیگران هم ماهیگیر بودن رو یاد میدی حتی خلاف جهت یه رودخونۀ خروشان.. وگرنه از یه برکۀ اروم ماهی گرفتن که کاری نداره.. :inlove: :-* :rose: :rose: :rose:
3 آذر 1393 در 22:56
سلام سارا جان
نه برای من خیلی مربوط به این مدل تربیتی که می گین نیست بیشتر به خاطر شرایطمه می دونم می فهمم 🙁
بعدا دربارش می گم اونم با تصویر آموزش می دم به قول ویولت یعنی کامنت بعدی ما مجبوریم به جبر تو خیلی مساثل ساده که جبری برای دیگری نداره..مساثل ساده سارا
4 آذر 1393 در 21:38
مونای عزیزم ..منظورم به طور کلی بود نه شخص شما خانومی..مونا منم توی یه دوره ای این جبریو که ازش حرف میزنی تجربه کردم.. می فهممش ..لمسش کردم..
می دونم مثل یه ماهیگیر زندگی کردن وقتی شرایط ادم خاص تره خب سخت تره اما من به قدرت ادمیزاد ایمان دارم ..و به مونا….
مونا اگه گفتی من کجا بودم و پیش کی! اگه گفتی؟!
4 آذر 1393 در 21:41
منظورم از رودخونه ی خروشان همین شرایط خاص تر بود..
حالا حدس بزن سارا کجا بوده ..زود باش دیگه 😉
5 آذر 1393 در 20:52
ام م م م پیش آیدا بوده سارا؟
5 آذر 1393 در 20:53
عزیزمممم
ممنونم که درکم می کنی..
آیدا و سارا؟
29 آبان 1393 در 12:45
به نکته خیلی خوبی اشاره کردیم- ما مجبوریم به پذیرفتن جبر تو خیلی مسائل ساده که جبری برای دیگری نداره
3 آذر 1393 در 22:57
دقیقا ویولت جان
کل پست تو همین یه جمله خلاصه می شد..
خصوصا مساثل ساده ایی که برای دیگری جبر نداره..
29 آبان 1393 در 12:46
اشاره کردی نه کردیم
3 آذر 1393 در 22:57
🙂 :*
29 آبان 1393 در 23:58
مونایی تو خیلی هنر مندی
هنر دل ربودن بزرگترین هنره
:heart:
3 آذر 1393 در 22:58
عزیزممممم 🙂 :*
1 آذر 1393 در 18:28
سلام وقت بخیر ….
به نظر من نوعی خواستن توانستنه…. کمی همت ..واما کمی هم موقعیت جسمی لازمه هر زندگی ….جبر هم در آخر لازمه….
امید است روزگار خوشی با ماهیهایت داشته باشی…..حق نگهدارتان…..
3 آذر 1393 در 23:03
سلام وقت شما هم بخیر
این خواستن توانستنه خیلی تو این مورد به نظرم صحیح نیست
یه جورایی مجبورم
و اگر هم واقعا بخوام محکومم به لجبازی و یا حتی محکوم به منع از خواسته ها ……
ممنون:)
2 آذر 1393 در 12:42
سلام. ممنون مونا جان که درکم میکنی
نقاشی عالی بود با مفهومی زیبا :-*
3 آذر 1393 در 23:44
سلام ثریا جانم :*
5 آذر 1393 در 22:42
اره مونا جونم..بلهههه ,پیش ایدای عزیزم بودم ..اتفاقا به یادتم بودیم ..از ایدا اجازه گرفتم که بیام و پزشو به مونا جونم بدم 😉 :-* :inlove:
5 آذر 1393 در 22:45
بگو ببینم میدونستی؟ 😎
6 آذر 1393 در 21:19
:rose: :rose: :rose:
7 آذر 1393 در 22:50
هوراااااا
نه نمی دونستم به خدا
ولی خب می تونستم حدس بزنم چی سارا جون دوست مشترک من و آیدا رو شاد می کنه
جای من خالی بود پس حسابی:) عزیزممممم
چه خوب
حسودیم شد 🙁
8 آذر 1393 در 11:16
عزیز دلمی تو …خیلیم جات خالی بود مونایی, کلیم یادت کردیم :kissed:
7 آذر 1393 در 22:54
خیلی خوب کاری کردی و خوش به سعادت هر دو تون که همدیگه رو دیدین :)) :* بوس
8 آذر 1393 در 11:31
مونایی واقعیتش اینه که خوش به سعادت و حال من شد ..خیلی دلم پر میزد ببینم ایدا جونو,شایدم یه روزی یه دیدار سه تایی :inlove: