دنبال یه لقمه نون حلال
رفتم سازمان مرکزی برای طرح اختیاری که هیچم اختیاری نیست، رفتم پیش یکی از رییس رئوسا گفت طرح نداریم تا صد سال دیگه هم نوبتت نمیشه و دیگه نیا..منم هی میگفتم نسیمممم پ چرا ؟ من چی کنم؟ خلاصه آب پاکی رو ریخت رو دستم و دست از پا درازتر از اتاقش اومدم بیرون تو راه نسیم گفت بیا بریم معاونت فرهنگی دانشجویی کلاس چرم دوزی و اینا هست رفتیم گفت کلاسا برای خوابگاهی هاست نه شما بعد نسیم گفت : مدرس نمی خواین من زیور آلات بلدم درست کنم؟ دوستمم نقاشه (منو می گفت :evilgrin: ) بعد گفت : نمونه کار دارین؟ کارامو که تو موبایل نشونش دادم دیوونه شد و گفت برات کلاس هنری و خلاقیت میذارم به خوابگاهیها درس بده :evilgrin: منم از خدا خواسته البته بعد از توافق مالی قرارداد میبندم گفته باشممم 😉 قرار مدرس تصویر سازی و کلاژ بشم :evilgrin: از اونجا که اومدیم بیرون به نسیم گفتم: بریم واسه طرح پیش یه رییس دیگه؟ من دلم گرفته 🙁 و رفتیم..کلی تحویل و خوش آمدگویی..کاملا برعکس قبلی که دم در اتاقش بامون صحبت کرد ما رو تعارف کرد به داخل اتاقش و نشستیم بعد من گفتم دنبال طرح اختیاریم اما حتی اسممو تو سیستم وارد نمی کنن می گن تا صد سال دیگه هم نوبتت نمیشه..بعد بهم اطمینان داد که نوبتت میشه و اصلا خودم تا وزرات خونه میرم و پیگیر کارت میشم آخه چرا نوبتت نشه این حرفها بیخوده، فقط صبوری و پیگیری انشاالله نوبتت میشه
به قول نسیم : بنازم پارتی رو واسه خاطر خانم می خواد بره مستقیما وزارت خونه 😐
خدایا این کار مشاوره من درست شه معرکه میشه، اگه به پارتی دار بودنه پارتیم خود خود خودتی :heart:
9 اسفند 1393 در 22:27
ایشالا همیشه موفق باشی,من هم میخام یه کارایی بکنم تا از وقتم بیشتر استفاده ببرم
10 اسفند 1393 در 22:41
به خدا رو بنداز..
به برق چشمی کارسازی می کنه..
16 اسفند 1393 در 18:28
چشم ..