هيچى خطرناك تر از اين نيست كه فكر كنى حالا حالا ها وقت دارى..
چه زمان زود ميگذره..
نوشته شده در یکشنبه 12 مهر 1394 در 21:30 و در دستهی دستهبندی نشده.
میتوانید دیدگاههای این نوشته را پیگیری کنید با RSS 2.0 خوراک.
میتوانید دیدگاهتان را بنویسید٬ یا بازتاب بفرستید از سایت خودتان.
17 مهر 1394 در 11:50
سلام من امروز وبلاگتون رو دیدم و اون دوستان 15 قسمت از زندگی تون رو . من پیش دانشگاهی ام .راستش درسم دوران راهنمایی خیلی خوب بود و تیزهوشآن قبول شدم ولی از سال دوم افت کردم و اصلا دل به درس خوندن نمی دم . الان هم استرس دارم هیچی نشم . به کنکور امید ندارم معدل سال سومم شد 11 من همش بالای نوزده می گرفتم . ولی الان چی . امکانات لازم رو دارم هوش لازم رو دارم ولی اراده ندارم . نمی دونم باید چیکار کنم زندگی ام وابسته به امسالمه . عاشق پزشکی ام خدایا کمکم کن . از وقتی داستانت رو امروز خوندم خیلی اراده ام قوی شد و شکر گذار به خدا . ممنون که این وبلاگ رو زدین و چندین ساله نگه می دارین
18 مهر 1394 در 03:41
سلام سعید جان واقعا خوشحال شدم از پیامت، خوشحال از اینکه روحیه و جون تازه گرفتی
مهدی؛ داداش کوچولوی منم دقیقا همسن شماست 🙂 و امسال مثل شما کنکوریه..
یک چیزی رو فراموش نکن..شما تلاشت رو بکن اما اینکه بگی زندگیم وابسته به امساله رو با خودت تکرار نکن! خدا رو شکر که استعداد و شرایط کافی برای درس خوندن رو داری با برنامه ریزی و تلاش و کوشش میتونی نتیجه ی مطلوب رو بگیری..الانم که مهره و فرصت کافی هم داری با توکل به خدا و اعتماد به خودت حرکت کن..
اگر نیاز به راهنمایی خاصی داشتی در خدمت هستم..هم اینکه خودم ارشد مشاوره هستم و هم میتونم از مهدی برای راهنمایی بهتر در مورد کتب کمک بگیرم و هم اینکه ما هم از شما یاد بگیریم و کمک بگیریم.. 🙂
منتظر شنیدن خبرهای خوب ازت هستم..
در پناه خداوند باشی..
18 مهر 1394 در 04:35
آقا سعید لطفا این رو بخون
http://www.kanoon.ir/Article/105098
18 مهر 1394 در 21:43
سلام
حکایت ما حکایت مرد یخ فروشی است که گفتند فروختی؟ گفت نه ولی تمام شد!
27 مهر 1394 در 02:43
سلام
نفرمایید جناب کاوسی شما ……
نزد خداوند جایگاه ویژه ایی دارین