آرامشِ آغوشِ خدا
داشتم فکر می کردم که موقع انا الیه راجعون چه میشود بر من! مثلا غرق در آغوش نور میشوم غرق در تونلی از مهربانی..دلم از عشق و لطافت یکهویی لبریز میشود امنیت می شود تمام روح و روانم..
بعد جنازه ام می شود خوراک 40 میلیون زوج :)) آره مثلا قبرم کنار سالن های عروسی مورچه ها باشد بعد آن شب اول قبر 40 میلیون زوج مورچه شبِ عروسیشان باشد بعد منوی غذای شام عروسیشان بشود مون مون پلو و یه سیخ مونا یه سیخ جوجه، استیک مونا با سس و قارچچچچچ فراوان، مونا سوخاری، مونا فسنجانی و غذاهایی دیگه با طعم بینظیر مونا :)) فقط به تن مورچه ها گوشت بشه که اگر موجودی غیر از مورچه خواست توی عروسی شرکت کنه و غذای مونا بخوره الهی رو دل کنه حالت تهوع بگیره بیهوش بشه در جا :))))
فقط قلبم را 20 میلیون تکه کنند برای 20 میلیون زوجه مورچه به هر کدامشان تکه ایی بدهند قلبم پر از معجون و حس مادری ست..
و من مثل قاصدکی رقصان بر فراز آسمان و لبریز از آرامش آغوش خدا برای همه ی مورچه ها آرزوهای خوب بکنم….هوووووم
.
.
.
با تلاش زیااااد بالاخره یه ماهه خدا رو شکر رفتم سرکار و بار… 🙂 پ این حقوق اولمون چی شد؟؟؟؟؟؟؟
25 آذر 1394 در 23:27
سلام
بلافصله بعد از پست تولد رفتی سراغ مبحث مرگ؟
برو دختر بچسب به زندگی مرگ دست خداست. هر وقت مردیم دیگران یه کاری می کنن. مورچه ها هم همینطور
15 بهمن 1394 در 23:20
http://www.khodshenas.ir/HeroWithin/Seeker