شاید…

دکتر: چه طرح و ایده ایی در ذهن داری..
می دونید دکتر، یه آدمی راست راست راه میره یهو ضایعه نخاعی میشه..قبل و بعدش خیلی متفاوته..باید تا سالهای سال و آخر عمر بشینه روی ویلچر..یه باره همه چی رو از دست میده از گواهینامه ش گرفته تا حتی خونه و زندگیش تو طبقه ی دوم..
اما این بیمار و خونواده اش نه تنها توسط سیستم پزشکی به لحاظ روحی و درک شرایط جدید حمایت نمیشه..بلکه رها میشه..
دکتر: طرح و ایده رو بذاریم کنار در مورد این جمله ی ” تا آخر عمر باید بشینه رو ویلچر” صحبت کنم..اصلا قبول ندارم..کی 4 سال پیش فکرشو می کرد یه روزی در حالی که تو خونه نشستی با یه ابزار کوچیک (اشاره به موبایلش کرد) و اینترنتی که همه جا میتونی داشته باشیش با کسی که اون سر دنیا نشسته به راحتی میتونه مکالمه تصویری داشته باشه؟ شما فکرش رو میکردی؟
شاید در نزدیکی باشه درمانش..
مونای لبو شده : بله حق با شماست شاید..

0
0

۴ دیدگاه برای “شاید…”

  1. ددی Says:

    عجب !
    ایده ی لبویی :laugh: :laugh: :laugh:

  2. mona Says:

    گریه ام گرفت لبو شدم

  3. مهدی Says:

    موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن .

    نلسون ماندلا

  4. mona Says:

    :rose:

دیدگاهی بنویسید