حس کسی رو دارم که خیلی کوچیکه..دلش میخواد بزرگ شه..خیلی بزرگ..روح بزرگ، دل بزرگ..دل خدایی..شجاع جسور امیدوار با اعتماد به نفس راضیِ راضیِ راضی از داده ها و نداده ها بخشنده مهربان و از اینجور دلها
چیکار باید بکنم؟
نوشته شده در دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 در 13:34 و در دستهی دستهبندی نشده.
میتوانید دیدگاههای این نوشته را پیگیری کنید با RSS 2.0 خوراک.
میتوانید دیدگاهتان را بنویسید٬ یا بازتاب بفرستید از سایت خودتان.
28 اردیبهشت 1395 در 14:25
باید دوس داشته باشی یه دوس داشتن حقیقی
خدا رو
و بدون شناختش دوس داشتن میسر نیست اونجور که شایسته اش هست
و مقدمه اش اینه که خودت رو بشناسی
کی هستی، چی هستی، توی این دنیا چه میکنی و اصلا این دنیا برا چی خلق شده و ..
هر چه شناختت و آگاهیت نسبت به این موارد بیشتر بشه
آرومتر و امیدوارتر و با اعتمادتر و مهربون تر و متعالی تر و با کمالات تر و مطمئن تر و راضی تر و ..
و دوس داشتنت حقیقی تر میشه
و در پیش خدا دوس داشتنی تر خاهی شد
و بدون که بدست آوردن آگاهی و شناخت، نیاز به تلاش و تحقیق و تفکر و زمان و …
خودم هنوز چیزی نمیدونم ولی فک کنم نشونه اش اینه که هر چی شناختت بیشتر میشه آرامش بیشتری پیدا میکنی و از بند مادیات خودت رو رهاتر حس میکنی
برات آرزو دارم دوس داشتن حقیقی رو پیدا کنی 🙂
:rose:
29 اردیبهشت 1395 در 11:02
ممنون واسه کامنتت
همشو میدونم اما…
اما گاهی روحیه ی تحقیق و شناخت خودم و خداوند رو ندارم…………
مشکلات گاهی نمیذاره
مشکل اصلیم اینه چطور این دوست داشتن حقیقی رو حفظ کنم!؟
چطور میشه همیشه دل خوب داشت؟
29 اردیبهشت 1395 در 21:07
سومین کنفرانس بین المللی روانشناسی ، علوم تربیتی و سبک زندگی
http://pel2016.ir/fa/
آدرس دبیرخانه مرکزی:
کیلومتر 5 جاده تربت حیدریه – مشهد ، دانشگاه تربت حیدریه
تلفن :
52238810 – 051
52220966 – 051
فکس :
52238813 – 051
ایمیل :
مکاتبات رسمی :
info@pel2016.ir
سوالات و مشکلات فنی :
pel2016.conf@gmail.com
30 اردیبهشت 1395 در 17:41
سلام.
چون نوشتين مشورت منم نظرمو ميگم ببخشيد
پايداري تو اين امر خيلي سخته واقعا
منم هميشه اين آرزو رو داشتم.چون وقتي كسي رو با اين خصوصيات ميبيني هم خوشت مياد و هم حسرت ميخوري كه چرا مثل اون نيستي.سعي ميكنه آدم ولي باز امثال من نميتونيم سركشي نكنيم.
من فكر ميكنم همنشيني زباد با اينجور افراد كه همچين خوصوصياتي رو دارن خيلي كمك ميكنه به آدم.
چون ناخودآگاه رنگ تازه اي ميگيره آدم.مثل كسايي كه از حج برميگردن رو ديديد تا چند روز خيلي بخشنده و مهربونن.خوشرو هستن.اصلا وقتي پيششون هستي هم اونا يه حال خوشي دارن هم به ما يه حال خوبي منتقل ميكنن.
در معرض بودن بنظرم خيلي موثره
1 خرداد 1395 در 19:44
سلام
بله دقیقا
همنشینی خیلی میتونه اثر بخش باشه اما خب همنشینی همیشگی هم مقدور نیست…وگرنه برای من دقیقا این چیزی که میگید بوده..مثل رفت و آمد با خونواده ی شهدا..دوستان خوب..افراد مذهبی..امکان و زیارتگاه های مذهبی…و…..
شدیدا قبول دارم
ممنون از یاد آوریش..
30 اردیبهشت 1395 در 22:21
تظاهر به اعتماد بنفس همان بدست اوردنش است من مطمینم این ویژگی صددرصد میتواند اکتسابی باشد مچکرم از توضیحاتتون
1 خرداد 1395 در 19:46
بله اعتماد به نفس اکتسابیه..ولی خب تظاهر بهش فکر نمی کنم جالب باشه..یعنی به مرور خودت متوجه میشی که کجای کاری…
ولی بله اعتماد به نفس یکی از نقاط مهم برای من هست تو داشتن خوش قلبی…هر وقت اعتماد به نفسم کم میشه سنگدل ترینم 😯
31 اردیبهشت 1395 در 05:40
سلام…
حدیث داریم کار مستمر کم، اثر بیشتری داره تا کار زیادی که استمرار نداره.
پیشنهاد می کنم پشت هم چله بگیر… 40 روز فقط یک کار کوچیک انجام بده. مثلا 40 روز هر روز صدقه بذار، (هر چقدر داری مثلا) 100 تا تک تومنی. آخرش میشه 4000 تومن. اما این 40 روز صدقه دادن، اثر بیشتری می ذاره تا اینکه الان 10 هزار تومن صدقه بدی.
نفست رو تربیت کن برای اینکه کار خوب رو مرتب انجام بده.
همراه داشتن هم آدم رو دلگرم می کنه. مثلا با یکی از دوستانت. (روی منم می وتنی حساب کنی :inlove: )
حالا مثال صدقه رو زدم، اما اگر از انجام واجبات و ترک محرمات شروع کنی، هم بهتره و هم اثر خوبی میذاره.
مثلا تا 40 روز مراقبت کن که دروغ نگی (می دونم شما که اهلش نیستی، ولی حتی دروغ مصلحتی و شوخی و …)
40 روز دوم، تمرین کن نمازت رو اول وقت بخونی (حتی در اون موقع ها که…، اول وقت بنشینی سر سجاده و دعا بخون، به اندازه همون 10 دقیقه که نمازت طول می کشه.)
کم کم آدم بزرگ میشه با همین کارهای خوب کوچک…
شرط اولش استمراره…
مرحوم آیه الله بهجت، هر وقت ازشون درباره راه سلوک می پرسیدند، فقط می گفتند انجام واجبات و ترک محرمات. خودشون هم با همین شروع کردند. داستانش هم از این قراره که ایشون برای تحصیل رفتند حوزه نجف، کسی از احوالش به پدرش گزارش داده بود که محمد تقی، به درسش نمی رسه، فقط دنبال عرفان و مستحبات و از این جور چیزهاست، (یعنی اصل رو ول کرده وبه فرع چسبیده) پدرش هم نامه نوشته بود که محمدتقی، راضی نیستم جز واجبات چیزی انجام بدی.
نامه رو به استادش نشون میده، استاد هم می گه حرف پدرته، عمل کن. چون خلاف دین خدا هم نیست، بهانه ای نداری که عمل نکنی.
نقل است ایشون اونقدر در عمل دقت می کرده که حتی در گذرها و خیابان های شهر، عبا رو سرش می کشیده که کسی رو نبینه که بخواد بهش حتی سلام بکنه (چون سلام کردن مستحبه)
محمدتقی بهجت، از انجام واجبات و ترک محرمات رسید به جایی که شد آِیة الله العظمی محمدتقی بهجت رضوان الله تعالی علیه…
(اینها فقط درس پس دادن بود، وگرنه خودم هم سعی می کنم عمل کنم. سعی می کنم… :/)
1 خرداد 1395 در 19:48
سلام
اینم پیشنهاد خیلی خوبیه
آهسته و پیووسته کار خوب کردن
به نظرم خیلی جالبه
چله نشینی هم خودش فلسفه ایی داره ما نمی دونستیم..
ممنون از نظر خوبت
31 اردیبهشت 1395 در 05:43
برای صدقه دادن، یک راه خوبی هست که آدم به بهانه نداشتن پول خرد، نزنه زیرش و نزاره سر یک هفته که بده…
کمک از راه اینترنت، هم سایت کمیته امداد هست و هم سایت های خیریه مثل خیریه همت…
از این طریق، نه بابت جابجایی پول چیزی کم میشه و میزان کمک کردن هم دست خودته. 🙂
1 خرداد 1395 در 19:49
این هم پیشنهاد خوبیه…ممنونم
جالبه بابت جا به جایی کم نمیشه، میشه همون پول رو هم به مبلغ صدقه اضافه کرد :inlove:
1 خرداد 1395 در 12:19
به نصیحت سهراب سپهری عمل کن:
راه خواهم رفت
نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت.
1 خرداد 1395 در 19:50
بله دقیقا همون دوست خواهم داشت رو می لنگیم 🙂 دنبال راهکار برای اون می باشیم
1 خرداد 1395 در 19:51
از همه ی دوستان ممنونم نکات خوبی رو ارائه کردن
از اینکه دوستای فرهیخته ایی همراهیم می کنم خرسند هستم و سپاسگزار 🙂
17 خرداد 1395 در 17:29
یک دیدگاه:
چه کارایی نباید کرد!؟!
18 خرداد 1395 در 06:47
لایک اینم هست
ممنون از یادآوری