سفرنامه آلمان2

با اینکه خیلی دوست داشتم هواپیمای انتخابیم ایرانی یا آلمانی باشه؛ به ناچار هواپیمای ترکی رو انتخاب کردم.. چون جدیدا هواپیمای ترکی با ترانزیت تو ترکیه تقریبا از تمام کلان شهرهای ایران پرواز داره به تمام کلان شهرهای دلخواهت توی هر کشوری که بخوای و نیازی نبود من برای پرواز خارجه از اهواز به فرودگاه امام برم..و این برای من که تنها می خواستم سفر کنم و شرایطمم خاصه گزینه ی بهتری بود..چون دست کم دو روز قبل باید می رفتم تهران و چندین ساعت قبل به سمت فرودگاه امام و از طرفی در شهر هامبورگ یا دوسلدورف پیاده می شدم و مجددا برای پرواز به شهر هانوفر سوار هواپیما می شدم…کل زمان پرواز مشابه همون پرواز از اهواز میشد فقط باید هم تو ایران هم تو آلمان برای رفتن به فرودگاه بین المللی مبدا و مقصد با هواپیما میرفتم!!!! پس پرواز ترکیش ایر لاین رو انتخاب کردم با مسیر 14 ساعتی!! اهواز->کرمانشاه(توقف 45 دقیقه ایی بدون تعویض هواپیما)->استامبول(توقف 3ساعته با تعوض هواپیما)->هانوفر و موقع خرید بلیط خدمات ویلچیری رو هم لحاظ کردم..

صندلی های بسیار خشک و ناراحت ترکیش ایرلاین کلاس ایکونامی برای من خیلی سخت بود تحمل کردن این صندلی ها..صندلی های پروازهای داخلی ایران خیلی خیلی راحت ترن تا این

ترکیش در آسمان شب
هر مسافر یه مانیتور داره که کلی امکانات صوتی و تصویری از جمله انواع فیلم های روز دنیا با انواع موسیقی انواع بازی و … که میتونه سرگرم بشه تا زمان زود بگذره البته به همراه پورت یو اس بی برای شارژ موبایل

صندلی های بسیار راحت تخت شوی ترکیش ایرلاین کلاس بیزینس (این خیلی گرونه.. برای نخاعی ها عالیه ولی خب خیلی گرونه من که نخوابیدم رو این صندلی ها والا 😀 )

موقعی که داشتم چمدونم رو تو گیت فرودگاه اهواز تحویل میدادم بهم گفتن بارت رو توی هانوفر بهت تحویل میدیم اما ویلچرت رو تو استامبول بدیم یا هانوفر؟ چون تو استامبول هواپیماتو باید عوض کنی..اونجا خودشون برات ویلچر میارن منم چون ترسیدم که بیخودی ویلچر و بارم از هم جدا بشنو نکنه ویلچرم تو استامبول گمو گور بشه گفتم ویلچرمم تو هانوفر تحویل میگیرم..و با یه کوله پشتی که دو دست لباس و یکم میوه و داروهام بود به سمت گیت نشون دادن پاسپورت رفتم وقتی پلیس مهاجرت مقصد نهاییم رو ازم پرسیدن همین که گفتم آلمان، خانمی که کنارم وایساده بود گفت: جدییی؟؟ منم دارم میرم آلمان..چه خووب همسفریم..خوشحال بودم که یه همسفر با مقصد نهایی آلمان پیدا کردم..با خونواده خداحافظی کردم که برم تو سالن انتظار، اونا هم از اینکه اون خانم همسفرم هست خوشحال شدن..و خیالشون کمی راحت شد..کم چون تا ظاهر و تیپ و قیافه ش رو دیدن گفتن این هیچ رقمه بهش نمی خوره که در صورت نیاز حتی بلد باشه به مونا کمک کنه..دیگه چه برسه که بخواد که کمک کنه اما خب روی هم رفته دلشون کمی آروم شد که یه همزبون باهام هست..

تو سالن انتظار من و اون خانم شروع کردیم صحبت کردن..خانمی قد بلند و زیبا و جیگول میگول اما بسیار متواضع و خاکی هم صحبتم شده بود..ازم پرسید که مشکلت چیه و براش کمی از بیماریم گفتم و ازم پرسید چرا داری میری آلمان؟ گفتم که برای یه سفر دو هفته ایی.. وقتی ازش پرسیدم که شما چطور برای چی میرید آلمان؟ گفت که من زندگیم تو آلمان، همسرم و بچه هام اونجان..سالهاست آلمان زندگی می کنم..پزشک هستم..متخصص داخلی..ولی اصالتا اهوازیم اومدم خونواده مو دیدم

تا گفت پزشک اهوازیم گل از گلم شکفت..تو دلم گفتم آخ جوووون..راستش خیالم خیلی خیلی راحت شد..چون خیلی متواضع و خاکی و زود جوش بود از طرفی پزشک از طرفی تو آلمان زندگی می کرد و طبابت رو تو یه جامعه ایی داشت انجام میداد که همه جوره به بیمار احترام میذارن و هواشو دارن.. از طرفی تر میدونستم کنارم تو هواپیما کسی نشسته که پزشکه در صورت حمله های اتونومیک و تپش قلب و درد و …ناگهانی بالاخره یه پزشک خانم کنارمه..خودم خیلی خوشحال شدم..و سریع به مهدی پیام دادم که همسفرم یه خانم دکتر مهربونه 🙂 تو نیم ساعتی که کنار هم نشستیم کلی با هم صمیمی شدیم و خودش بلند شد رفت صندلیشو تو هواپیما پیش من گرفت و اومدن شماره صندلی منو چک کردن تا خانم دکتر رو پیش من بذارن..

تو دلم گفتم از همین اول راهی داری، کَرَمتو نشون میدی اوس کریم.. :heart:

0
0
برچسب‌ها: ,

۱۰ دیدگاه برای “سفرنامه آلمان2”

  1. قلم بانو Says:

    سلام
    چقده خووووووووووووووووووووووب

  2. مونا Says:

    سلام عزیزم
    آره خداروشکر خیلی خوب بود برام :))

  3. ددی Says:

    کَرَمتو نشون میدی اوس کریم..

  4. مونا Says:

    🙂 بله

  5. حسینی Says:

    سلام مونای عزیز
    من فکر میکنم بخشی از زودجوش بودن اون خانومه خود شما بودی.کلا انگار خیلی انرژی مثبتی.
    قربون خدا و کرامتش…

  6. mona Says:

    سلام عزیز دل
    🙂
    ممنونم عزیزم.. سعی میکنم که انرژی مثبت باشم…..

  7. مهدیه Says:

    :-)) :heart: :rose:

  8. mona Says:

    :inlove: :brokenheart: :rose:

  9. بیژن محمدی سامانی Says:

    سلام گلم خوبی؟ از پیامای امروزتون توی سایت آیدا خانم پس از مدت ها مغناطیس وجودتون باعث شد بیام سایتتون سرک بکشم. بسیاری از پست ها و کامنت هاتون را مطالعه کردم نوشتارتون رنگ و بوی نوشته های آیدا خانم را می دهد. رنگ درد هویداست. سفر به آلمان با خانم دکتر زیبا بود اما کاش در پست های بعدی نتیجه را بیشتر توضیح بدهی… موفق و موید باشی عزیرم.
    بیژن محمدی سامانی

  10. mona Says:

    سلام
    سپاسگزارم 🙂
    نظر لطف شماست
    بله حتما نتایج و تربه های خوب رو می گم 🙂

دیدگاهی بنویسید