سردشت خوزستان_ 38 کیلومتری دزفول_
روز طبیعت من هم پاهامو گذاشتم تو آبو حالشو بردم …



این عکسها شاهکارهای خودمن !
سه روز پیش از ویلچر افتادم بدنم کوفته شده شدید! حالا در جنگ با سوزش می باشم! بعدا باید شرح ماجرا بدم این واقعه ی تلخ رو…
بلند بگو الهی بمیری سوزش…
نوشته شده در چهارشنبه 24 فروردین 1390 در 19:07 و در دستهی دستهبندی نشده.
میتوانید دیدگاههای این نوشته را پیگیری کنید با RSS 2.0 خوراک.
میتوانید دیدگاهتان را بنویسید٬ یا بازتاب بفرستید از سایت خودتان.
24 فروردین 1390 در 20:02
الهی بمیری سوزش…
25 فروردین 1390 در 05:29
سلام…………….عالی شد .من با اون قالبت راحت نبودم. انگار در یه خونه ی دیگه رو می زدم. 😆 😆
25 فروردین 1390 در 09:13
سلام
چند روز که نتونستیم وارد وبلاگتون بشیم
برای دو پست قبلی هم نظر گذاشتم نمیدونم چی شد ؟؟؟؟؟؟؟ 🙂
عکسات خیلی قشنگه
انشاالله که الان سوزش بدنت کمتر شده باشه
من بجای اینکه بگم “الهی بمیری سوزش”
میگم انشاالله خدای مهربون بزودی سلامتی کامل رو بهت عنایت کنه
26 فروردین 1390 در 09:32
سلام آقا بهمن
نظراتتون در دو پست قبل به من نرسیده !!
ممنون…ایشالله
9 اردیبهشت 1390 در 09:39
سلـام.تصاویر قشنـگی اند..
اجازه هسـ تصویر آخر رو تـو وبـلاگم قرار بدم؟!
___________
مونا:
قابلی نداره
17 مرداد 1390 در 14:30
انشاء هرچه زودتر خوب بشی وسلامتی خود را بدست بیاری من یه دوستی داشتم مثل تو و خوب شد