سفرنامه آلمان6

با نشستن هواپیما تو خاک آلمان یه نفس راحت کشیدم و خدا رو شکر کردم که بالاخره تونستم با همه ی سختیاش14 ساعت رو صبوری کنم.. به شدت حالم بد شد مدت پروازِ طولانی حسابی خسته ام کرده بود بعد از اینکه همه ی مسافرا پیاده شدن من همینطور تکیه داده به صندلیم و منتظر بودم، مدام مهماندارها حالم رو میپرسیدن..بعد یه خانم دکتر آلمانی تقریبا 65 ساله اومد بالای سرم، خوش آمد گویی کرد..حالم رو پرسید..پاهام رو چک کرد خیلی مهربان و مودب و آروم بود..حتی برای اینکه موقعی که پاهام اسپاسم داشت و میخواست بهم کمک کنه ازم اجازه گرفت..با لطافت اسپاسمه پامو شکوند!!! (در خستگی زیاد به شدت پام منقبض میشه و گاها نیازه برای خم کردن زانو یه فشار شدید به پام بیارم) و بعد پرسید تنهایی؟ میتونی سر پا بیاستی؟ گفتم تنهام و نه
تا گفتم نه دو نیروی جوان خدمات ویلچری اومدن، یک خانم و یه آقا..پزشک هم که خانم بود..خانم پشت سرم ایستاد و گفت من از بالا تنه کمک میکنم و آقا پاهام رو کمک کرد..(تو بلاد کفر همه شون خدمات ویلچری خانم دارن پس توی جمهوری اسلامی ایران چی؟ کاشکی برای ما هم بذارن نه اینکه توی هواپیمایی که همه تو خاک ایران، لُخت نشستن!! و من تنها کسی هستم روسری سرمه سرِ محرم و نامحرم با من که خدمات ویلچیری ام و باید بهم کمک کنند بحث میکنن و میگن ما نمی تونیم تو رو کمک کنیم )

بعد از اینکه پیاده ام کردند همه ی مسافرا تو صف چک پاسپورت ایستاده بودن..فوری با صدای بلند مسافرا رو به سمت چپ و راست هدایت کردند و من از وسط مسیر به اول صف بردند و نفر اول پاسپورتمو چک کردند..با هم رفتیم چمدونو و ویلچرمو تحویل دادند و من رو سپرده ن به دست خونواده ام 🙂 (جا داره که بگم وقتی برگشتم ایران اول سرِ پیاده کردن من بحث بود می گفتن ما نامحرمیم نمی تونیم تو رو از صندلی بلند کنیم بذاریم روی آی چِر و منم خب خیلی خسته بودم میترسیدم بیفتم! نقش بر زمین بشم و بعد با کلی بحث، که شما موظف هستید وظیفه تون رو انجام بدید اگ نه یه خدماتی خانم بذارید..یعنی چی نامحرم هستید مگه میخوایم چی کار کنیم بلند کردن بیمار اصول داره و همیشه و همه جا باید یکجور بلند کنند فردی که پشت سر بیمار می ایسته وقتی دستانش رو میذاره زیر بغل بیمار باید دو کف دست بیمار رو از زیر بغلش بگیره و به سمت سینه فشار بده و یک نفر هم از پا بلند کنه و با اعلام یک دو سه بیمار رو آماده کنه
مثه این، نقاشیم خوب نیست 😀

بماند که بعد از بلند کردن من بدجور و بی هوا منو همینجور توی آسمون نگهم داشتن و هی یکی رو صدا می کنن بیاد ویلچر رو نگه داره و بعد من رو توی باند فرودگاه رها کردن گفتن خودت برو ورودی فرودگاه یه سکو داشت و همونجا نشستم به گریه تا بعد از بیست دقیقه یه سرباز اومد منو رد کرد و بعدش نه تنها خودشون کمکم نکردن اجازه نمی دادن برادرام بیان کمکم برای چمدونم یه وضعی بود..نکنید این کارو 😕

خدمات ویلچری فرودگاه هانوفر آلمان:

ایستگاه هایی داشت مخصوص همه ی معلولین ناشنوا و نابینا معلول جسمی..دکمه ی زنگ هم به قد کسایی که روی ویلچرن هم به قد بقیه..
با زنگ زدن بلافاصله خدمات ویلچری های مهربونشون میرسن..زیادی انسانن واقعا

خدمات برای نابیناها عالی بود تمام راه های اصلی توی فرودگاه با خط بریل و برجسته روی زمین مشخص شده بود..

اینم از بسته ی مقوایی قرص سرما خوردگی 😀 با بریل اسم دارو روش نوشته شده (سرما خوردم این رو کشف کردم 😀 ) ..منوی غذاها..بلیطها همه و همه..با بریل هم بودن

چقدر با ایده های ساده میشه به زندگی راحت معلولین کمک کرد..کاشکی همه دست به دست هم بدیم و این ایده های ساده رو عملی کنیم

0
0
برچسب‌ها: ,

۱۰ دیدگاه برای “سفرنامه آلمان6”

  1. قلم بانو Says:

    سلام
    چقده خوب، چقده عالی…
    واقعا متاسفم که تو ایران هنوز حتی حاضر نیستیم این خدمات رو ارائه کنیم…

  2. mona Says:

    سلام 🙂
    باید دست به دست هم بدیم.. هر کس در حد توان و کار خودش هم شرایط خاص دیگران رو لحاظ کنه و براش شرایط رو فراهم کنه..

  3. الهام Says:

    مونا جان لطفا بازم سفرهاي اينجوري برو
    من عاشق سفرنامه ات شدم
    يعني هي مي خونم
    هي ذوق مي كنم
    نويسندگي و امتحان كن
    خيلي خوب مي نويسي
    واقعا ممنونم ازت

  4. mona Says:

    ممنون الهام جان از ذوقت سر ذوق اومدم 🙂 :inlove:

  5. مادرسپید Says:

    سفر به سلامت مونا جون .
    آلمان از کشورهاییه که بهترین خدمات رو به معلولین میده خصوصا به نابینایان ..
    ارائه ی این خدمات در کشورمون کار سختی نیست مطمئنا کلی افراد مهربون داریم که به بچه های ما کمک کنند ، مشکل ما اینه که متولی نداریم ، فقط میگیم از بیرون گود میشینیم میگیم لنگش کن !
    کسی غیر از خودمون دلسوز خودمون نیست ، جامعه ی معلولین باید در گرفتن حقوق انسانی مادی و معنویش حرکت بیشتری کنه .
    شاید در گرفتن تجهیزات مشکل داشته باشیم ولی در ارائه ی خدمات انسانی که میتونیم یار و یاور هم باشیم .
    با اینکه گرایش مذهبی دارم ، این بحث محرم و نامحرم فرودگاه حرص م رو دراورد !

  6. mona Says:

    سلامت باشین ممنونم
    دقیقا..
    هر کس در هر جایگاه و مقام و منسب و … هرچی خلاصه که هست بهتره که تلاشش رو بذاره رو خدمت و پیشرفت و ایجاد رفاه و آرامش خودش و دیگران..
    بسم الله..
    :rose: :rose:

  7. بهمن Says:

    نقاشیت عالی :دی

  8. mona Says:

    😀 😀

  9. زهرا Says:

    سلام مونا جان
    هرباری که به وبلاگت سرمیزنم کلی سر ذوق میام. حال میکنم باهات 😀
    سفرنامت رو قبلا خونده بودم اما نه کامل، این بار همش رو خوندم و واقعا برای بی فکری خودمون متاسف شدم.
    مرسی که با نوشته هات بخشی از جامعه رو از خواب زمستونی بیدار میکنی. خود من که واقعا چیزهای خوبی یاد گرفتم.
    همیشه موفق باشی عزیزم :inlove:

  10. mona Says:

    سلام عزيزم
    هميشه پر از ذوق باشي پر از زندگى…. :heart:
    ممنون از اين همه حس مثبت

دیدگاهی بنویسید