بریم مشهـــــد !؟
یک استرس خاصی دارم از این استرسها که دلیل کاملشو نمی دونم …
تو ذهنمون برنامه ریزی کردیم واسه آخرین سفر دانشجوییمون و مجــــــــردی! …اونم کجا ؟ مشهد!
اما هنوز ته دلم تصمیم نگرفتم که برم…انگاری دلم به سفر نیست و از یه سری چیزا میترسم…بازم گیج میزنم…فعلا تا بیست روز دیگه کارا دارمو احتمال رفتنم تو این بیست روز صفره! اما بعدش شاید…می ترسم نه بیارمو بعدش پشیمون بشم…
گفته بودم که عاشق هدیه های غیر منتظره هستم امروز یه هدیه ی غیر منتظره از نسیم گرفتم و به قدری خوشحال شدم که نمی تونم وصف کنم اونم چیزی که کلی دنبالش بود…وااااااااااااااااای خیلی خوب بود ….
فید جدیدم: https://mona.special.ir/feed/
5 اردیبهشت 1390 در 03:42
برو عزیزم. دوستانی که تو داری را اگر من داشتم الآن مارکو سوسن بودم … موچ موچ!
___________
مونا:
هر چی خدا بخواد
5 اردیبهشت 1390 در 05:46
خوش بگذره 🙂
___________
مونا:
ایشالا
اگر رفتم…
5 اردیبهشت 1390 در 16:12
سلام
نوشته هات رو می خوندم دیدم یه سفر اومدی دزفول و حالش رو بردی!
خوب خدارو شکر که ابرو داری کرده شهرمون!
آخه منم دزفولیم….
بیا پیشم….
___________
مونا:
ممنون
6 اردیبهشت 1390 در 10:03
ajab dustayi dari
kheyli vaghta adam fek mikone ke khoshbakht tarine chon dustaye khubi dare
tajrobe behem sabet karde hamishe intor nist ke ma fek mikonim
khosh begzare
zendegi zibast
agar azad bashi
________
مونا:
جالبه…زندگی زیباست اگر آزاد باشی؟!
7 اردیبهشت 1390 در 08:17
سلام!!! خواهر من چرا بد به دلت راه میدی؟!! انشاءا… که راهی میشی!!!! یه خواهشی ازت دارم :رفتی اونجا واسه منم دعا کن!!! یادت نره ها!!!
__________
مونا:
حتما
8 اردیبهشت 1390 در 04:13
سلام مونا خانم
ممنون از لطفت
این مواقع استرس خانوادها چقده خدا میدانه
با آرزوي سلامتي براي شما
با داشتههای مثبت و نداشتههای منفی باید شاد بود
________
مونا:
ممنون
8 اردیبهشت 1390 در 12:52
سلام مونا جان
خوبی؟
ایشالا همیشه به سفر.
امیدوارم مرتب خبرای خوش بشنوی و هدیه های غیرمنتظره بگیری.
دوستت دارم. دلت برات تنگ شده بود گلم.
شاد باشی. بوس بوس
_____________
مونا:
سلام عزیزم مسیحا
خیــــــــــــــلی خوشحال شدم پیامتو دیدم
9 اردیبهشت 1390 در 05:26
بروموناجون.استرس هم نداشته باش.خوش بگذره والتماس دعا
10 اردیبهشت 1390 در 13:08
من تاحالا مشهد نرفتم!
________
مونا :
ایشالا قسمتت میشه عزیزم
هر جا باشی دلتو که بدی بهش سیراب میشی
10 اردیبهشت 1390 در 15:43
سلام
انشاالله هر چه خیره همون بشه
ما که دعاگوی شما هستیم انشاالله اگه رفتید ما رو دعا کنید
__________
مونا :
ممنون شما همیشه لطف دارید
11 اردیبهشت 1390 در 09:39
سلام.داستان زندگیتو خوندم.مونا وقتی رسیدم به اون تیکه که گفته بودی:مرا کسی نساخت خدا ساخت …….گریه ام گرفت.بی نظیر بود راهی که طی کردی .اون سمینار و سمینار های بعدش و کلی تلاش دیگه برای پیدا کردن علت بیماریت.
دلم خیلی گرفت موقع انتخاب واحدت.حقت بیشتر از اینها بود.اما در کنار همه ی اینها اعتماد به نفست قابل تحسینه میدونم حتی بعد فارغ التحصیلی هم بیکار نمیمونی و زود یه راه جدید و کار جدید پیدا میکنی خیلی برات دور از دسترس نیست.
در مورد مشهد ……هر چی به دلته همون کارو بکن.اگه میگه برو حتما به حرفش گوش کن.
خیلی مراقب خودت باش.
_______
مونا :
چی بگم ؟…ممنون
15 اردیبهشت 1390 در 16:31
کسی که اسم مشهدو میآره،بدون لحظه ای درنگ،انگاری به زیارت رفته…
زیارت همه ی اونایی که این تاپیکو خوندند،قبول باشه…