مشهد رفتمو آمدم یک سفر سه روزه ی کاملا فشرده و پر از برنامه!
سفری کاملا مجردی و پر از اخبار …
سفری که لحظه لحظه هایش برایم پیامی داشت…
لحظه های تنهایی ام از فرودگاه مبدا تا مقصد وقت خوبی بود برای فکر کردن به همه ی آنچه که در اطراف من بود… آن هم در آسمان و دیدن قدرت خدا و کوچکی خودم و افکارم

نوشته شده در چهارشنبه 4 خرداد 1390 در 08:24 و در دستهی دستهبندی نشده.
میتوانید دیدگاههای این نوشته را پیگیری کنید با RSS 2.0 خوراک.
میتوانید دیدگاهتان را بنویسید٬ یا بازتاب بفرستید از سایت خودتان.
4 خرداد 1390 در 09:03
من عسک میخوااااااااااااام یالله!
__________
مونا : میذارم…سوسن خانوم خوشگل خانوم
4 خرداد 1390 در 09:14
چه تصویر زیبایی
وقتی نگاهش می کنم وارد خلسه لذت بخشی میشم
___________
مونا :
از شاهکارهای خودم است …اوهوم اوهوم!
لذتش را ببرید…
4 خرداد 1390 در 22:51
مشهد رفتمو آمدم
(…الهی صدباره بری،زیارت قبول مشدی خانم…)
یک سفر سه روزه ی کاملا فشرده و پر از برنامه!
(…وااااااا کارگروه پرداخت یارانه هم تشکیل دادی!؟…)
سفری کاملا مجردی و پر از اخبار
(…مشکوک است! این کلمه کاملا مجردی!!!…)
سفری که لحظه لحظه هایش برایم پیامی داشت
(…و البته لحظه لحظه پیام برای ما…)
لحظه های تنهایی ام از فرودگاه مبدا تا مقصد وقت خوبی بود برای فکر کردن به همه ی آنچه که در اطراف من بود
(…چه عبادتی برتر از تفکر…)
آن هم در آسمان و دیدن قدرت خدا
(…و هر آنچه در زمین و آسمان است همه در تسبیح اویند…)
و کوچکی خودم و افکارم
(…مونا؛خیلی بزرگی،تا خود خدا…)
_________
مونا :
ممنون.. چه تجزیه و تحلیلی!
5 خرداد 1390 در 09:22
زیارت قبول.
________
مونا :
ممنون گلی خانوم
5 خرداد 1390 در 13:59
سلام
زیارت قبول
______
مونا :
سلام و ممنون
5 خرداد 1390 در 19:04
سلام
زیارت قبول
چند باری اومدم دیدم نیستید / فهمیدم که مشرف شدید برای زیارت آقا
انشاالله این دفعه زیارت خونه خدا
_________
مونا:
ممنون
اتفاقا چند وقتی هست که خیلی توی فکرشم …بد جوری دلم پی سفر خونه ی خداست
ایشالا قسمت همه…