سفرنامه آلمان 14

دارم از اولين صبحه خونه مشترك حرف ميزنم.. از چاي شیرینو و نیمروی عسلی صبحگاهي از پرده و پنجره و باد اول مهر ماه توی خونه.. و صدای چکاوک ها که دور و نزدیک میشن…از لمس دست و حال مشترك نگاه… از حضور از عمق وجود از ماه از بارون از خدااا.. دارم از يه نوشته كوچيك روي آينه ی اتاق حرف ميزنم از سااال ها حرف براي گفتن از كتاب هاي خونده مشترك و از ظرف انار… و خرمالوهای بهشتی توی کاسه مسی و یه دسته گله نرگس به چه بزرگی و خوشبویی.. از تکیه به در تا وقت رسيدن..نگاه کردن و خندیدن چشمات.. دارم از عطر غذاي خونه حرف ميزنم از جلز و ولز پیازهای سرخ شده برای اولین آش رشته ی خونه تو کاسه ی گل گلی..از رفتن و رسيدن از چسبوندن اولين عكس ها توي البوم از نوشته هاي كنارشون و شنیدن دوستت دارم ها با صدای تو .. از رنگ مورد علاقه و ديوار خونه.. از گلخونه ی كوچيكو پیچک هایی که از دیوارهای آبیش بالا رفتن تا کجا… از شمعدونی های توی راه پله مثه خونه ی شهرزاد و از آرامش بي صداي خونه… از همصحبتي كه خستگيت و دردت، از وصلش فراموشت ميشه..از قفل هایی که تا ابد بسته میشن روی همین حفاظ فولادی دریاچه ی نقره ایی..اسم من اسم تو..خیال خیال خیال
خیال باید ایرونی باشه اصیل باشه خیال باید مثل فرش کاشان پر از نقش و نگار دل باشه حتی کنار دریاچه ی ماچ سی هانوفر..عروس و دومادهایی که میرفتن و میومدن تا دریاچه ی نقره ایی که قفل هاشونو ببندن و من غرق خیااااال تا ابرهای دور و لبخندم رو که از شال گردنه پیچیده شده دور صورتم در اوردم و به دوربین دایی خندیدم.. خندیدم به خیال هایی که می رفتنو میومدن حتی به این ویلچر این یاره قدیمی..صدای دیلینگ دیلنگ موبایلم که اس ام اس اومد..یعنی کی میتونه باشه؟ من اینجا تو هانوفر کنار دریاچه ی نقره ایی؟ و ایرانسلی که حالا شده آلمان سل..
واریز گروهی حقوق..بیشتر تر خندیدم..چه حال خوبی..ها مونا مشکوکی های فامیل شروع شد برای خوشحالی های پنهانی از اس ام اس دریافت حقوق..!! با این همه خیال شبیه عاشق هایی شده بودم که از اس ام اس یار ذوق مرگ میشن، میدونم خودم..دلم بابام و مامانمو خواست همون موقع..که بگم این حس خوب همش برای شما..شما که منو به اینجا رسوندین.. :heart:

__________
*عروس دوماد آلمانی و ماشین عروس آلمانی هم دیدم به پای ایرونیش نمیرسن ولی خوشبخت بشن الهی
موبایلم تو این سفر اصلا همراهی نکرد یه چهار تا عکس خوشگل بگیرم

** بيايد برای حاله خوبه دل هم “حمد” بخونيم…باشه؟

0
0
برچسب‌ها: ,

۳ دیدگاه برای “سفرنامه آلمان 14”

  1. نسترن Says:

    چرا که نه

    بسم الله الرحمن الرحیم
    الحمدالله رب العامین …

  2. زرباف Says:

    بعد از
    چند صبحانه
    حتی وسط
    حوریان بهشت زیر ان اب انبار ها
    وقتی تکراری شد
    یادت میافتد
    که خیلی چیز ها گم شده
    حرف های نگفته ی شازده کوچولو
    سفر آخر
    بعد از مدتها ..به تو میگویم گل من…سفری که پس از ترک دوست داشتن ها آغاز می شود ،سفر به سیاراتی است که مسافر ممکن است برای همیشه ساکن آنجا شود..

  3. mona Says:

    🙂

دیدگاهی بنویسید