نوشتن…

براى من يكى يه چيزى بيشتر از چهار تا جمله و حرف و خاطره ست
يه چيزى كه وقتى يادت مياد سر تا سر دلت عشق ميشه
يه قسمتى از وجودت
شايد بش بگيم روح
اون قسمت از لطافت روحت كه فقط ميتونه يه جاهايى مصرف بشه اون قسمت از احساسات كه هر چى بيشتر و با ارزش تر هديه بديش بيشتر مياد جاش و اصلا قانونش اينه
براى من اينه
شايد براى همينه كه قانون جهان فرشته هايى رو روياوار ميذاره سر راهم..فرشته هايى كه روياوار خوبند..روياوار مهر از نگاهشون ميباره…رويا وار دستمو مى گيرن..روياوار دلمو آررم مى كنن…
اون اتفاقى كه منو شاد ميكنه و به وجد مياره سادگيشه..
اونجايى كه بتونى روحت رو تقسيم كنى و به تصوير بكشى
انگار بايد عشق رو خوب بخونى بايد عشق رو خوب بلد باشى بايد عشق ملكه ى ذهنت باشه….
انگار براى هر كلمه بايد بگى خداروشكر براي هر پلك زدن…براى اين عشق بايد بگى خداي مهربونم شكرت

اينم پيغام خدا از شبكه ى يك، تو دل تاريكى و از صفحه ى تلويزيون اتاقم :heart:

0
0

دیدگاهی بنویسید