دلم، حسين
پارسال و امسال من از روزى كه رفتم پياده روى اربعين به كربلا، از هم جدا مى شه
من بعد از كربلا يه آدم ديگه شدم
درون پر آشوبم؛ شد آرامش و سكوت
آروم شدم
و اين آرامش اين يك سال موند تو دلم
از اين آرامش كلى اتفاقاى خوب ديگه هم برام افتاد
مى دونى كسى كه حب و باور و ايمان قلبى داشته باشه به امام حسين ع ؛ يه آرامش عجيب بهش هديه ميشه
من با چشمام ديدم كه من به اين ميهمانى باشكوه دعوت شدم و همه ى كسايى كه اونجا بودن دعوت شده بودن هر كسى رو راه نمى دن همه ى مهمان هاى اون روز دعوت شده هستند و همه تو اين ضيافت هديه ميگيرن…
من رو كه رسوندن بين الحرمين حرفى نداشتم فقط گريه كردم و گفتم من كجا اينجا كجا؟
من روى دستاى واسطه هاشون از بنده هاى خوبشون به مهمانى رسيدم جورى كه خودمم باورم نمى شد
دلم ميخواد همينجورى بمونم
آروم
صبور
شاكر
راضى
هيچوقت حرص دنيا و آدماشو نخورم
انسان باشم
گناه نكنم
19 شهریور 1398 در 10:49
ان الحسین مصباح الهدى و سفینه النجاه
:deadrose: