روزهاى كرونايى

همكارم در ٢٨ امين سال كارش رو به روم نشسته بود و من دخترى با ٣ سال سابقه كارى داشتم از دلم و روزگارى كه برم اين روزا مى گذره مى گفتم.. اون ماسك داشت و منم ماسك داشتم.. رو به روى هم..
يه دفعه گفت مونا ميخوام ببوسمت منم گفتم مى خوام ببوسمت
گفت ببوسيم همو؟
گفتم اوهوم
ماسك ها رو زديم كنار و هم رو بغل كرديم و بوسيديم
تا حالا بغل گرفتن دوستى اينقدر برام شيرين نبود..
:heart:

0
0

۸ دیدگاه برای “روزهاى كرونايى”

  1. قلم بانو Says:

    دلم برای بوسیدن دوست، همکار، رفیق و.. تنگ شده، زیااااااااااااااااااااااااااااد

  2. mona Says:

    من هم… چه روزگار سختى شده
    فقط بايد دعاى فرج كنيم فقط..

  3. زهرا Says:

    مونا جان هنوزم نقاشی می کشی؟
    هزینه یک تابلو چقدره؟ همون سایز استانداردی که همیشه می کشی

  4. mona Says:

    سلام عزيز دلم
    گاهى وقتى كه حسش باشه و كسى رو داشته باشم بره پست كنه برام
    قابلتونو نداره عزيز جان
    با قابش ١٠٠
    پست هم كه روز به روز گرونتر ميشه فكر كنم حالا ٢٠-٢٥ باشه پستش

  5. Mahsa Says:

    چقدر دل گرفته و داغون بودم که یهویی بعد از حدودا ۲ سال دوباره سروقت وب تو اومدم مونای عزیزم
    چقدر با خوندن کپشنات دلم آروم گرفت خدا حفظت کنه عزیزکم????????????

  6. mona Says:

    دلت هميشه آروم مهساى عزيزم

  7. سجاد Says:

    دلت آغوش بخواد، بوسه بخواد، ولی جز خدا کسی رو نداشته باشی، مجبوری فقط خودتو بغل کنی و بگی خدایا شکرت…

  8. mona Says:

    از ته دل براتو آرزو مى كنم هر چه را كه مى خواين..

دیدگاهی بنویسید