تجربه هاى خوب من

به حاج آقا گفتم اون تنها كسى بود كه منو فهميده بود اما
گفتن: مثلاً؟
گفتم: يادمه به شما كه از خودم گفتم خيلى ناراحت و پشيمون شدم مى دونين چرا چون حس كردم دركم نكردين
اون روز كه از خودم از پوئن هاى مثبتم گفتمو گفتم و گفتم تهش بهم گفتين يعنى دختر ديگه ايى رو زمين نيست اين پوئن ها رو داشته باشه، تازه پوئن منفى بيمارى ت رو هم نداشته باشه؟؟
من زبونم بسته شد، حرفى نداشتم براى گفتن، پشت تلفن اشك ريختم بدون اينكه بذارم شما متوجه بشين
ولى خواستم بگم اون تنها كسى بود كه عميقاً فهميده بود با همون پوئن منفى هم پاى بقيه ى آدما پوئن مثبت داشتن يعنى چى..
اون تنها كسى بود فهميده بود كه رنج منو بزرگ كرده بود
اون تنها كسى بود كه فهميده بود با اين همه رنج همپاى بقيه بودن چقدر مى تونه ارزشمند باشه
اون تنها كسى بود قدر تلاش من رو فهميده بود
شايد كارمند بودن چيز خاصى نيست و خيلى دخترهاى ديگه باشند كه كارمندن و سالم هم هستند ولى من وقتى مى گم كارمند با كارمندهاى ديگه متفاوته…
اون تنها كسى بود كه اميد من به زندگى رو فهميده بود
اون تنها كسى بود كه خيلى خوووووب دلم رو فهميده بود
اون تنها كسى بود كه كارمند بودن اصلاً براش مهم نبود، براش فقط انگيزه و روحيه و حال و احوال من براى زندگى كردن و كارمند بودن با وجود همه پوئن هاى منفيم مهم بود…

گفتن: خواستم دل بكنى وگرنه منم فهميدمت دخترم…

0
0

دیدگاهی بنویسید