عرق شرم

وقتى قرار شد بعد از روزها و ماهها و فصل ها حرف بزنيم، خجالت كشيدم!
من كه صداش رو يكطرفه شنيده بودم تو اين همه مدت، اما خجالت مى كشيدم كه اون صدام رو بشنوه!
چقدر كلنجار رفتم با خودم تا…..
تا تونستم بر خجالتم غلبه كنم و بذارم صدام رو بشنوه!
اين قسمت: كشف حسهاى عجيب درونم..

*صداى خوش دوست:) كه من باشم:)

0
0

دیدگاهی بنویسید