پدرانه
شلو زرد نذرى خونشون رو گذاشتن جلومون
هنوز ناهار نخورده بودن شلوزرد رو باز كردن تعارف كردن بهم كه بخورم يه لبخند زدم هيچوقت دوس ندارم دست كسى رو رد كنم هميشه حتى اگر نتونم حتى اگر يه چيز كوچيك باشه حتما بر ميدارم و ميخورم
بازم تعارفم كردن
گفتم روزه م
اما شلوزردم رو ميبرم 🙂
گفتن اى واى پس جلوى شما شلوزرد بخورم؟
گفتم نوش جان من حساس نيستم راحت باشيد 🙂
تا لحظه ى آخر حتى وقتى داشتن مى رفتن و عبا و عمامه رو درست مى كردن اشاره دادن شلوزردها يادتون نره..
حالا من خونه م
اذان رو گفتن
اما دلم ميخواد شلوزردها رو تا ابد يادگارى نگه دارم…
4 شهریور 1400 در 06:46
امروز روزی برای تشکر از تک تک تکه های پازل خدمت و پیشرفت کشور است.
این روز رو با تمام احترام خدمت منای عزیزم ( کارمند نمونه) تبریک عرض می کنم :rose: :kissed:
4 شهریور 1400 در 22:55
پروانه ايى شدم
ممنون مهربون
شما هم كارمندين؟
5 شهریور 1400 در 07:45
آره
5 شهریور 1400 در 16:04
بر شما هم مبارك دوستم 🙂
5 شهریور 1400 در 20:55
متشکرم 🙂
11 شهریور 1400 در 13:52
سلام
منم شلو زرد دلم خواست…
ولی به دنیا دل نبد رفیق