من و نخاع

۳ دیدگاه برای “دريابش…”

1. اشرف Says:
   17 فروردین 1402 در 14:43

   دوست عزیزم سلام امروز حوصله ام سر رفته بود مثل همیشه دیگه نشسته ام تو خونه با بیکاری و بازنشستگی نمی تونم کنار بیام منم اومد یه سری به وبلاگ شما دوست عزیز زدم مطالبت مثل همیشه به دلم نشست چون تمومشون زا حس کرده ام و به فکر فرورفتم که اگه دنبال یه شغل دوم گشتم آیا یه شغل گیرم میاد حالا مونا که دستم به بالا نمی رسه وووو…. گفتم ای کاش دیدگاههای وبلاگ مونا جون باز باشه تا چند کلمه ای بتونم درد و دل کنم . گفتم ای کاش شماره تلفن ازت داشتم که لااقل چیزی بنویسم اما به این هم راضی ام که می تونم لااقل توی وبلاگ بنویسم و اما مونا جون دیگه توی ایسنتا فعالیت نداری یا من تو لیست فالورات نیستم . فدات مواظب خودت باش بخدا اونحا که نوشته بودی به آرزوهام برسم برات دعا کردم الهی که بهترینها در زندگی ات اتفاق بیفته .
2. سمیرا Says:
   19 فروردین 1402 در 02:32

   ان شاءالله ممنونم، به همچنین :inlove:
3. mona Says:
   19 فروردین 1402 در 23:40

   :inlove: ان شاءالله
   ممنووون

دیدگاهی بنویسید