رئوف
امروز همكارم رفت مشهد، بين اتاق من و اون يه ديوار چوبى هست…قبل از اينكه در اتاقمو قفل كنم و برم خونه.. از پشت در چوبى صداش كردم و گفتم: نگيننننن… از اتاقش اومد تو اتاقم …گفتم مشهدى خانم بيا بيا تو بغلم ببينم..چشماش و پوستش پر از خنده بود.. از در اتاق تا پشت ميزم يه راست دويد به سمتم و پريد تو بغلم و همو محكم بغل كرديم..
بش گفتم تا رسيدى به امام رضا بگو اين دختر بى لياقت رو دريابين. بگو كه دلم براشون يه ذره شده… دعام كنياااااا دعاى مخصوص..
خيلى بى لياقت شدم..
البته دلم هر روز هر روز پيش شماست آقا جونِ رئوفِ من :heart:
_____________
* من هستم، به من بگو تموم دردهاتو……
* كاش همه جاى دنيا حرم بود، كاش همه ى آدماى دنيا، آدماى توى حرم بودن…
23 فروردین 1402 در 19:36
کاشکی همه جای دنیا حرم بود خیلی قشنگ بود :inlove:
24 فروردین 1402 در 01:25
:inlove: ديدين تو حرم چقدر همه سعى مى كنيم با هم خوب باشيم
همه آروميم
همه اعتماد داريم
همه دوستيم
تعاون داريم
همه با هم مى خنديم يا اشك مى ريزيم… نماز مى خونيم
تو حرم همه با هميم..
هيچكى تنها نيست
24 فروردین 1402 در 02:27
درسته دقیقا همینطوره :heart: