جهان تازه تر میخوام..
قطار شو که مرا با خودت سفر ببرى
به دورتر برسانى، به دورتر ببرى
تمام بود و نبود مرا در این دنیا
که تا ابد چمدانى ست مختصر، ببرى
که من تمام خودم را مسافرِ تو شوم
تو هم مرا به جهانهاى تازهتر ببرى
سپس نسیم شوى تو؛ و بعد از آن یوسف…!
که پیرهن بشوم تا مرا خبر ببرى
و بعد نامه شوم من… چه خوب بود مرا
خودت اگر بنویسى، خودت اگر ببرى
______________
*شعر از آقاى پیمان سلیمانى
*چقدر اینجاش رو که مى گه: “تمام بود و نبود من در این دنیا که تا ابد چمدانى ست مختصر ببرى” دوست دارم 🙂 این منم 🙂 حتى کمتر از یک چمدان مختصر…
تو رو نمى دونم که قطار مى شى؟ نسیم مى شى؟ یوسف مى شى؟ نامه رسون مى شى؟ منو مى نویسى؟ و مى برى؟ یا نه….اما من هم چمدان مختصر مى شم هم مسافر هم پیرهن هم خبر هم نامه هم…….
9 آبان 1402 در 18:27
هر کدوم که بخوای میشم عزیزم
فقط لازمه شما امر بفرمایید…
14 آبان 1402 در 13:15
به حاج خانم:
تو نسیم خوشبوى زندگیمى از طرف خداى مهربون❤️
ممنون عزیزم و مهربونم سادات خانم