باگ هاى زندگى تنهایى

تو زندگى مستقل و تنها با ویلچر باگ هاى زیادى میاد پیش روت.. یکیشون مثلاً گذاشتن زباله ى تفکیک شده توى جایگاهشونه.. که از خونه م یکم فاصله داره و از اونجایى که شهر کوهستانى هست، این فاصله؛ شیب داره و با ویلچر دستى شدنى نیست.. و با ویلچر برقى هم خیلى سخت بود..

از وقتیکه اومدم اینجا هر کدوم از همدانشگاهیام که خونه م مهمان بوده یا لطف کرده برام خرید کرده اورده دم در خونه، زباله هامم بى سر و صدا بلند کرده برده..علاوه بر اون همسایه جفتیم که ایرانیه بهم گفته که زباله هات رو بذار دم در خونه من بر مى دارم.. و تازه تر یکى دیگه از همدانشگاهیام با اینکه خونه ش از من دوره بهم گفته من دوچرخه دارم هر وقت بگى سریع میام زباله هات رو میبرم…اصلا فکر نکن چون خونه م دوره نمى تونى به من بگى..

ولى من!؟ خیلى این موضوع برام سنگین و ناراحت کننده ست.. این مهربونیاشون خیلى شرمنده م مى کنه.. کاش راهى دیگه غیر از زحمت دادن به دوستام پیدا مى کردم…

 

6
0

۲ دیدگاه برای “باگ هاى زندگى تنهایى”

  1. حاج خانوم Says:

    سلام عزیزدلم
    وقتی رفقا بی‌منت لچاین کار رو می‌کنن، تو دعاشون کن.
    مطمئن باش که تو هم اونقدر خوبی برای بقیه کردی که اینجا خدای متعال این همه آدم خوب دور و برت گذاشته

  2. mona Says:

    سلام سادات جونم
    حتما… واقعا کارى نمى تونم بکنم بهتر از دعا
    ممنون عزیزم …. خداوند همیشه منو شرمنده ى مهربونیش کرده….
    که آدم هاى خوب رو گذاشته برام تو مسیر زندگیم و فرصت آشنایى و چشیدن مهربونیاشون رو بهم ذاذه
    مثل تو❤️

دیدگاهی بنویسید