بالابر ویژه
خيلي ها بودند كه دنباله ى اختراع من دارورديم را گرفتن تا من را بهش برسانند اون اول اولها كسى بود كه يك بالابر صنعتى را به من نشان داد هر چرخش به اندازه ي يك مونا بود اما خب ديدن اين وسيله من رو اميدوار كرد چون به اين نتيجه رسيدم كه شايد اندازه اى كوچك و سبك و خانگى اش ميتواند به من كمك كند..
دوستم دنبال اين بود كه برايم ويلچرى با ويژگى هاى دلخواهم درست كند، كلا دوستم از اين آدمهاييست كه دوست دارد هر طور شده كمك كند و كارت راه بيفتد جد و آباد تمام ويلچرهاى دنيا رو به رسم دوستى برايم ليست كرد اما همه اشان نبودند اون چيزى كه توى روياهاى من مى گذشتند… اما امروز خود خودش كشف كرد آنچه را كه من دنبالش هستم..
این یک بالابر حمام است اما به نظرم خیلی شبیه اون چیزیه که تو ذهنم من میگذشت…و صندلی دقیقا قابلیت ارتفاع داره و کمترین ارتفاعش تقریبا با زمین همسطح میشه..
موارد استفاده به نظر من:
١. گاهى روى تخت دراز كشيده ام و ديگر توانايي آن را ندارم كه مثلا اجسام روى زمين را حتى آنهايي كه فقط كمى از من دورند را به دست اورم با اين وسيله از روي تخت خودم را ميكشم روي صندلى و بعد با يك دكمه صندلى همسطح زمين ميشود و باز با كشيدن خودم روى زمين به شى دلخواهم ميرسم …
٢. وقتى روي زمين نشسته ام و ميخواهم روى ويلچر بشينم غير از اينكه برادرانم من رو بلند كنند راهى نيست اما اگر اين صندلي رو روي زمين در كنارم بگذارم كافيست خودم را بكشم روي صندلي و با يك دكمه همسطح ويلچر بشوم حالا راحت ميتوانم خودم را روى ويلچر منتقل كنم..
٣. براى استفاده توى آشپزخانه هم خوبست، با ويلچر كه باشم دسترسي به كشوهاي پايين يخچال و فريزر را ندارم اما با با اين صندلي و يك دكمه به قدر نياز بالا و پايين ميرم…
حتى براى آشپزى و استفاده از گاز و يا فر گاز نياز به تغيير ارتفاع هست ، بعد از اينكه غذا آماده شد هم ميتونم با يك دكمه بيام پايين و غذاى آماده شده رو روى سفره اي كه روى زمين پهن كردم بذارم..
٤. توى حموم هم كه استفاده ى اصلى رو داره براى بالا و پايين رفتن توى وان حموم و يا تغيير ارتفاع براى رسيدن به وسایل مثل دوش دستی و ..
و خیلی چیزهای ریز دیگه که اونی که مثل من نمیتونه انجام بده بیشتر بهش توجه میکنه..
برای کسی که میخواد مستقل بشه و یا تنهاست این وسیله خیلی کمک کننده ست…
مهدی میگه این وسیله رو میخوای بگیری من این وسط چیکاره ام ؟ کاکوت مگه مرده ؟ :دی
* ممنون دوست جان و همه ی عزیزانی که پیگیر اختراع من بودن!!!
** سایت بالابر برای کسب اطلاعات بیشتر، کلا سایت مناسبیست برای خرید ابزار معلولین..خیلی از ابزار ساده اش رو من خودم به مرور زمان و بر حسب نیاز با وسایل ساده اختراع کردم بعدا بیشتر توضیح میدم..
31 خرداد 1391 در 21:31
سلام مونای عزیزم
امیدوارم همیشه دلت خوش باشه و تنت سلامت
از مورچه ها که دیگه خبری نشد؟
دندوناشون رو گفتم بکشن که دیگه گازت نگیرن
بی ادباااااااااااااااااااا ی بدجنسو
می بوسمتتتتتتتتتتتتتتتت
_______________
مونا:
سلام
نه ديگه خدابيامرزتشون
ممنون عزيزم
1 تیر 1391 در 01:25
بنام خدا
با سلام
ماجراي زير را در وبلاگ آيدا ببينيد شايد مفيد باشد:
سقوط حاکمیت نخاع (از آغاز تا انجام)!
آیدا جان پدر من ۱۰ سال پیش دچار تومور نخاعی شد.دکترها به مادرم گفتند خانه ات را نفروش وخرجش نکن فایده ندارد.بعد ۲ سال فهمیده بودند مشکل را.تازه توسط دکتر عمومی.دیر شده بود و تومور مهره ها را از بین برده بود.ولی فرشته ای به نام دکتر مدقق ۱۲ ساعت عملش کرد مهره های فاسد را برداشت و پلاتین گذاشت.هنوز عکسهای پدرم را در کنفرانسهای خارج نشان میدهد.از این معجزات از زبان مریضهایش زیاد شنیدیم.زنی که ۲سال بعد از تصادف گردن شکسته اش را هیچ دکتری عمل نمی کردکه۱۰۰%فلج میشود.زندگی نباتی داشت.ما که دیدیمش خوب بود و برای چکاپ می آمد.بعد از عمل پدر که پایش حس داشت دکتر خدا را صدبار شکرکرد.بمیرم برای دردت.پرونده ات را ببیند.شاید برای سوزش کاری کرد. دکتر مدقق فوق تخصص جراحی ستون فقرات.آدرس مطب:
تهران – تهران – خ. ولی عصر – خ. توانیر – روبروی بیمارستان دی – ساختمان شماره ۴ – طبقه همکف – واحد -۲۷ – تلفن ۸۸۷۹۱۰۸۶
____________
مونا:
ممنون اقاي مشتي كه هميشه به يادم هستيد
2 تیر 1391 در 10:27
سلام من یکی ازدوستان امین فولادی هستم امروزسال گرددرگذشت بهترین دوستم بودومن تصمیم گرفته بودم دروبلاگم برایش سال گردبگیرم ولینک های وبلاگ شوباخبرکنم خوشحال می شوم تشریف بیاریدودراین سال گردیادی ازامین عزیزکنیم وبرای شادی روحش فاتحه ای بخوانیم منتظره حضورسبزتان هستم[گل]
__________
مونا:
سلام مطمئنيد سالگرد امين خدابيامرزه؟
2 تیر 1391 در 22:52
سلام خوبی؟
چه خبر از موسسه؟ :-))
https://mona.special.ir/1390/02/%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%db%8c%d8%a7%d8%a8/
_________
مونا:
هه هه
موسسه. رو بايد درشو تخته كنم ديگه هه
خوبي تو؟؟؟
3 تیر 1391 در 13:13
کاش درپس این لحظه ها ، لحظه آغاز بود؛
لحظه آغاز من وتو ؛
لحظه همراه بودن ؛
لحظه لبخندها بود؛
ودر پایان،
لحظه آغاز مرگ ما بود؛
کاش این لحظه لحظه پایان بود!!!!
سلام خوبی؟
خوشمان آمد!!!!!! بای!
__________
مونا:
چه شعر غمگيني
ممنون
3 تیر 1391 در 18:18
salam mona jan
in vasile inja hast va khodam yeki daram ke dar hamam dar van estefadeh mishe soal dashti komaket mikonam
_________
مونا:
سلام كيانا جان خوب هستين؟ بچه هاي گلت خوبن؟
چه خوب كه اين وسيله رو داري ميشه كمي در مورد مزايا و معايبش توضيح بدين؟ و اينكه ميشه غير از حمام از اين وسيله هم استفاده كرد و كارايي لازمو داره يا نه؟
3 تیر 1391 در 23:11
بازم سلام! میگم مونا اگه خواستی کامنت یاور رو امتحان کنی بگو تا با یکی از دوستام که دانشگاه تهران درس میخونه هماهنگ کنم و براش عکسات یا هر مدرک پزشکی که لازم داری رو براش بفرستی و اون بره و ه دکتر نشون بده!
________
مونا:
سلام
واي خيلي ممنون واقعا لطف دارين
براي روشن شدن اون كامنت بايد بگم كه تخصص ستون فقرات از تخصص مغز و اعصاب خب كاملا جداست و سوزش و… مربوط به خود كانال نخاعيه… اما خب باز هم از اون خانم سپاسگزارم براي معرفي..و همچنين از اقاي ياور و شما
ممنون به فكرم هستيد…ممنون
6 تیر 1391 در 00:22
نصفه شبه فقط اومدم بگم آاااااااااااای خانم میبینم که بمن میخندی؟
بخند عربردلم
شوخی میکنم باهات
ولی باور کن من بی سواد نیستم فقط اشتباه و خطای دید و کم دقتی من یود
ار دست تو مونااااااااا :)))))
_________
مونا:
وای یکی از خاطراته جالبه وبلاگیم بود حیف که نمیشه بازگوش کنم :دی
تو گلی
خانوم املاتو قوی کن اصلا ٣٠ بار بنویس میخونم!! افرین بچه ی خوب :دی
6 تیر 1391 در 10:36
bazam omadammmmmmmmmmmmm
___________
مونا:
مثل اينكه متوجه شدي و حس كردي من چقدر به مشهد رفتنت حسوديم شده هي يادم ميكني!
عزيزمي
8 تیر 1391 در 22:05
سلام مونا جان
ببخش که یه مدته خاموشم. به جبرانش الان خوندم پستای عقب افتاده رو.
رابطه ات با داداش مهدی ات خیلی برام ملموسه… از جنس رابطه برادرامه با من…
خدا حفظشون کنه برات…
_________
مونا:
سلام عزيزممم
چه خوب كه رابطه ات اين شكليه من آرزو داشتم تمام رابطه هاى خواهرا و برادرا اين شكلى باشه…
10 تیر 1391 در 23:37
سلام مونا جان خوبی؟راستی کنکور ارشدت چی شد؟
رتبه ت خوب شد؟
مونا جان امشب اکثرپستاتو خوندم .منم کلاس زبان نمیتونم برم ولی یه عالمه برنامه های اموز ش زبان دارم اگه بخواهی واست میفرستم .
________
مونا:
سلام عزيزم
نه چندان خوب نشد 🙁
عزيزم اميدوارم حالت خوب باشه، از بابت همين پست زيان كلى فايل آموزشى خوب گيرم اومد ديگه الان هر چى هست كم كاريه خودمه!
12 تیر 1391 در 23:03
سلام بر مونا
وسیله ی جالبیه برم توی سایت بقیه رو ببینم.
شاد باشید.
_________
مونا:
سلام اقاي كاوسي
بله خيلي عاليه
بفرماييد…
12 تیر 1391 در 23:45
سلام
خوبید؟
وسیله ی جالبیه یعنی الان از این وسیله استفاده می کنید؟
توی ایران ساخته میشه؟
________
مونا:
سلام فهيمه
جالب هست تو ايرانم هست اما هنوز نگرفتمش ، نمايندگى داره تو شيراز
15 تیر 1391 در 10:17
[گل]
سلام بزرگوار
انتظارش، انتظارم سیر کرد
آنکه می خواهد بیاید، دیر کرد
تا به کی در انتظارش دیده بر در دوختن؟
آمدن، رفتن، ندیدن، سوختن
اللهم عجل لولیک الفرج.
میلاد نور ولادت، یگانه منجی عالم بشریت، تجلی اسماء الهی، حضرت صاحب الزمان(ع) بر شما تبریک و تهنیت باد.
شاد باشید.
15 تیر 1391 در 23:20
سلام
عیدتون مبارک باشه
خدانگهدارتون
________
مونا:
سلام عيد شما هم مبارك اقاي سامان
17 تیر 1391 در 17:04
سلام عزیزدلممممممممم
کجایی خانوم مهربون
دوست خوبم
دلم برات تنگ شده هاااااااا
یه خبری بده از خودت
باشه؟
می بوسمتتتتتتتتتتتتت
🙂
__________
مونا:
سلام نيلو جان ممنون به يادمي عزيزم دعا گوت هستم خانوم…:)
18 تیر 1391 در 03:21
سلام مونا خانوم جون…
مونا جون زودتر آپ کن ما منتظریم:)))
راستی 1 سوال داشتم…به غیر از مهدی دیگه داداش نداری؟!یعنی همین 2تا بچه هستین؟! :دی
_______
مونا:
سلام
ميگم ليمي خوب دارى فيلم بازي ميكني هاااااا
23 تیر 1391 در 11:38
پست مفیدی بود..ممنون مونا جان
________
مونا:
خواهش دارم بانو
20 شهریور 1395 در 16:52
سلام شما تونستین همچین بالابری رو تهیه منید؟ اطلاعاتی دارید در اختیارم بزارید ممن.ن میشم . ایدی تلگرامم mehdi_art
22 آبان 1395 در 10:11
سلام
این صفحه ی اول وبلاگ
https://mona.special.ir/
پیگیر باشین به محض اینکه گرفتم حتما باتون در میون میگذارم
23 فروردین 1397 در 22:56
سلام این بالابر چنده و از کجا میشه تهیه کرد اگر کسی از دوستان اطلاع داره کمک کنه ممنونم
1 اردیبهشت 1397 در 21:19
سلام
با اين شماره تماس بگيرين از طريق تلگرام
+98 912 445 4375
جناب اقاي ذوالفقارى
قيمت حدودا دو ميليون و خورده ايي