خسته ى اميدوار !
هم خسته ام هم اميدوار، اين روزها.. اين روزها اصلا يك حالو هوايى دارم مثل حالو هواى روزهاى بارانى ، مثل حالو هواى همان روزهاى بارانى كه با مرضيه توى كوچه امان لِى لِى بازى ميكرديم، من ميگفتم مرضيه خسته ام برويم خانه اما مرضيه هى ميگفت بنداز، سنگ رو بنداز…سنگ رو مينداختم توى خانه ى آخر و يك پايى توى خانه ها زير باران ميپريدم و توى دلم خسته نبودم، شاد بودم، اميدوار بودم انگار دلم ميخواست توى خانه ها تا صبح زير باران يك پايى بپرم ..
حالا هم خسته ام، خسته و ناتوان اما اميدوارم، نه مرضيه هست نه باران و نه كوچه اى باصفا، خانه هاى گچى لِى لِى امان سالهاست پاك شده اند، پاهايم سالهاست خوابيده اند و توى زمستان ٧٥ جا مانده اند…اما هنوز توى دلم خسته نيستم هنوز اميدوارم.. نميدانم اين همه اميد از كجا آمده است اصلا از هرجا آمده است خوش آمد ! دلم لِى لِى ميخواهد با اين همه خستگى بچه ها !ًً….
19 تیر 1391 در 06:47
عزیز دل خدا …
___________
مونا:
عزيزمممممم
19 تیر 1391 در 07:47
خوج به حالت مونا…یکم از این امیدت بده به ما…هعــــــــــــــــی.
با آدرس جدید کامنت گذاشتم…کلآ قاطی دارم،میدونم D:
_________
مونا:
اره ليمي تو هم اميدوار باش… نتيجه ميگيري انشاالله نتيجه ي دلخواه….
19 تیر 1391 در 07:48
ای وای من!
چه بی خبر ماندهبودم از شما…
_________
مونا:
اما من هميشه خبر دارم از شما
به فاطمه خانوم سلام مرا برسانيد
سارا و علي را ببوسيد، محكم..
19 تیر 1391 در 12:13
سلام مونای عزیزم
خوشحالم که همچنان امیدواری …
چقدر دلم برای نوشته هات تنگ شده بود ونقطه چین هایی که بعد از جملاتت میذاری این سه نقطه گذاشتن رو از شما یاد گرفتم …این نقطه ها یعنی دل آدم پر از حرفه
________
مونا:
سلام
تو همون شهلاي خودمان هستي
همان كه توي كنكور…..
شهلا شعرت را ٣ ساله توي گوشي ام نگه داشتم هميشه ميخونمش، خيلي گلي
سلامت باشي عزيزم
19 تیر 1391 در 15:18
فقط تو نیستی که دلت هوای برگشتناپذیرا رو میکنه. و گاهی اشک …
_______
مونا:
اره زياد شده اين هواها…
19 تیر 1391 در 15:47
سلام!!!! خوبی؟
کجا بودی این مدت ؟
دلمان برای نوشته هات تنگیده بود!!!!
جات خالی این چند روز مشهد بودم!!!! چه حال وهوایی بود!!!!! بازم میگم جات خالی!!!!!!
مواظب خودت باش!!!!!!
_________
مونا:
سلام
همه دارن ميرن مشهد چقدر دلم آب شد
من بودم اما خاموشو ارام
من هم….
ممنون …..
19 تیر 1391 در 20:23
خوشحالم که هنوز امیدواری و …
همیشه به یادت هستم…
امیدوارم همیشه همینطوری امیدوار باشی…
مواظب خودت باش..
برای دوست کوچکت هم دعا کن..
با ارزوی سلامتی
___________
مونا:
سلام عزيزم
نونا هميشه از احوالت منو باخبر كن عزيزم
اميدوارم سلامتي و روحيه ت رو بازيابي و بتوني بري مدرسه….بوس
20 تیر 1391 در 08:04
سلام موناي عزيزممممم
قربونت برممممم مهربون
مهربوني از خودته خانوممممم
خيلي خوبه كه اميد داري
خيلييييييييي
به نظر من آدم به اميد زنده است
خودت مي دوني منظورم چيه و …
ايشالا هميشه نور اميد تو دلت روشن باشهههههه و روز به روز هم اميدوار تر از روزاي قبلي باشي
مي بوسمتتتتتتتتتتتتتتتتت
در پناه خداي مهربون
_________
مونا:
ممنون نيلوي مهربون و با معرفت ، برات دعا ميكنم عزيزم
20 تیر 1391 در 14:21
سلام.
تازه وبلاگ ات رو دیدم و خوشم میاد که امید داری.
لغت عجیبیه!
فعلاً همین…
______
مونا:
خوش اومدي
20 تیر 1391 در 22:21
سلام مونای عزیزم چی شده/؟بانوشته ت تونستم لحظه به لحظه حالتو درک کنم
اخه منم تو خوابگاه هستم پشت یه پنجره باحصار وشنیدن صدای دسته جمعی بچه ها که فقط شاهد صدای بیرون رفتنشون هستم
مونا منم دلم هوای پاهامو کرده ولی پاهای من کجا جا مونده؟اونا که از اول منو تنهعا گذاشتن….
________
مونا:
عزيزممممممم
23 تیر 1391 در 00:28
دمت گرم!
________
مونا:
الكي جان هميشه به يادت هستم دنبال يه گمشده م توي وبلاگم ، همش فكر ميكنم تو هموني كه با اسمهاي مختلف پيام ميذاري
خلاصه كه عرض كنم هر جا هستيد سلامت و تندرست باشيد، دعا فراموش نشود…
24 تیر 1391 در 22:03
سلام…
راستش بهت حسودیم شد.
امید داری…….خوبه
________
مونا:
فقط سكوت!
ممنون پريسا
25 تیر 1391 در 13:18
سلام عزیزم افتخاربدین ازاین وبلاگ دیداربفرمایید سرافرازم می کنید
25 تیر 1391 در 13:23
سلام عزیزم افتخاربدین از این وبلاگ دیدار بفرماییدسرافرازم می کنید.سلامت و موفق و سربلند باشید
25 تیر 1391 در 22:09
الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ (حج35)
همانان كه چون [نام] خدا ياد شود دلهايشان خشيت يابد و [آنان كه] بر هر چه برسرشان آيد صبر پيشه گانند
25 تیر 1391 در 23:50
سلام.
هرروز میام ببینم جدید چی نوشتی…
چند روز پیش داستان زندگی ات رو یه تیکه و بدون توقف خوندم. خیلی عالی بود.
چیزی که متوجه شدم اینه که علیرغم میلیون ها تفاوت، چند نقطه ی مشترک هم داریم.
اگه از نظر شما اشکالی نداره ایمیل ات رو داشته باشم، در مورد چند تا موضوع میخوام باهات صحبت کنم و نظرت رو بدونم اگه مایل باشی. همونطور که دیدی ماها آدمای عجیبی هستیم!
امیدوارم موفق باشی و اینطور که متوجه شدم امتحان فوق دادی… قبول میشی ایشالا.
🙂
شاد باشی.
28 تیر 1391 در 11:50
گم نکن واژه های دلت را
خط نزن شعرهای بیشمارت را
که یکی واژه سوز
که یکی شعر شکن
(شعر از سارا محمدی اردهالی)
28 تیر 1391 در 13:13
وقتي توي كلينيك 16 آذر و شب قبلش هم در مطب دكتر ديدمت تحت تاثير روحيه ات قرار گرفتم. خدا وقتي يه در رو مي بنده صد تا در رو باز مي كنه. وقتي به پدرت زنگ زدم دلم مي خواست اينو بهش بگم ولي روم نشد. من در اين مدت از دست ترحم ها خسته شدم. به مونا بگيد دوست دارم هر كمك واقعي اي از دست من مي آد انجام بدم تا زمانيكه اينجا مهمانيد .
30 تیر 1391 در 11:18
سلام مونا جون
این روزها حال خوبی ندارم… برام دعا کن… حتما برام دعا کن
2 مرداد 1391 در 18:17
با افتخار به خوندن شعرام دعوتید.[گل]
3 مرداد 1391 در 14:52
:*
4 مرداد 1391 در 15:14
مونااااااااااااااااا کوووووووووووووووجایی؟
4 مرداد 1391 در 17:51
سلام مونا خانم. اگر یادتون باشه توی جسن تولد پرشین بلاگ آدرس وبلاگتون رو برام نوشتید توی کتابم. نوشته روخوندم. با اینکه یک موج ناامیدی سراسر این نوشته رو گرفته اما جذب سادگیش شدم.
باز هم سر میزنم. شما هم تشریف بیارید به وبلاگ بنده.
برای تبادل لینک هم خبرم کنید
منتظرم
4 مرداد 1391 در 22:17
سلام مونا جونم.
باز كه غيب شدي:(
ما همچنان منتظر آپ هاي قشنگت هستيم.
دوست دارم :*
14 مرداد 1391 در 13:40
سلام! کجایی تو دختر؟خیلی وقته ننوشتی!
نگرانت شدم!!!!!!!!!
15 مرداد 1391 در 21:35
امید که نباشد دل می میرد…..دل که بمیرد ایمان کجا برود؟زنده باشی دخترجان و امیدوار
17 مرداد 1391 در 14:01
سلام مونا جان خوبی ؟
18 مرداد 1391 در 22:49
«بسم الله الرحمن الرحیم»
«و من یتوکل علی الله، فهُوَ حسبُه»
همین که خدا هست،کافیست.
خود را خط می زنم، تا هر چه هست خدا باشد.
19 مرداد 1391 در 17:32
بارخدایا، از کوی تو بیرون نرود پای خیالم،
نکند فرق به حالم ،
چه برانی، چه بخوانی ،چه به اوجم برسانی،
چه به خاکم بکشانی ،
نه من آنم که برنجم نه تو آنی که برانی…
19 مرداد 1391 در 18:19
سلام بر مونا
طاعات و عباداتتون قبول
کم پیدایید؟ کم کارید؟
مشکلی که نیست ان شالله؟
دعا می فرمایید ما را در این ایام با برکت و شب های قدر؟