اسکولیوز 2
توجه: دوستان من پزشک نیستم هر اطلاعاتی که در اختیارتون میزارم فقط تجربیات خودمه پس این مطالب منو با یک مطلب علمی_پزشکی اشتباه نگیرید لطفا!!
موقع جراحی ستون مهره ها مهترین چیز نخاع و تنفسه…با حرکتو جابه جایی ستون مهره ها به فرم اولیه نخاع و ریه ها هم حرکت می کنن و این وسط باید هوای همه چیو داشت خب…واسه همینه به مدت 5 دقیقه ( کمتر یا بیشتر) به هوشم اوردن..دردو حس نمیکردم فقط میدیدم و هوشیار بودم و آدمهای اطرافمو میشناختم همزمان با صاف سازی و صدای مهیبی که میشنیدم (صدای اره برقی)مدام دکتر ازم میپرسیدن پاهات حس داره یا نه و من دست دکتر بیهوشی رو به نشانه ی تایید فشار میدادم !! و اینطوری هم حس پاهام سر جاش موند و هم صاف و صوف شدم!
بعد از جراحی و در حالی که داشتم کم کم بهوش میومدم چند نفر مشغول گچ گرفتن کمرم بودن..تا یادم نرفته اینو بگم قبل از عمل مثه یه بچه خوب خودتون برید آرایشگاه موهاتونو کوتاه کنید و مثه من لج بازی در نیارید که کلا پشیمون میشید ..
دو تا عمل به فاصله ی یه هفته ست و توی این یه هفته در حالی که بدن توی گچه تراکشن انجام میشه..حالا تراکشن چی چیست ؟(اصفهانی بخونید)با توجه به سمت اسکولیوز و اون طرفی که پهلو به داخل فرو میره زانوی همون طرفو سوراخ میکنن و از اون یه میله رد میکنن
و بعد از دو طرف اون میله با یه زنجیر باریک یک وزنه از تخت آویزون میکنن به طوری که اون پا به وسیله وزنه کشیده میشه تا اون فرو رفتگی پهلو صاف بشه!! البته من از سرم هم تراکشن بودم و وزنه آویزون بود وکلا تو اون یه هفته فکم حالش جا اومد و البته خودمم حالم جا اومد با سیب زمینی و هویج پخته 😀 😀
بعد از یک هفته هم مجدد جراحی انجام میشه تا میله ها تو ستون مهره ها کار گذاشته بشن
میله های من هارینگتون بودن الان میله ها خیلی جدید و پیشرفته و متنوع شدن با جنس های مختلف این میله جنسش جوری بود که توی دستگاه ام آر آی که آهنرباییه نمیشه رفت و حرکت میکنه بنابراین با وجود این میله ها من حدود دوازده سال از نخاعم ام آر آی نگرفتم..
تو مدت یک ماهی که بیمارستان بودم هر دو ساعت یک ورزش تنفسی خاصی داشتم تا تنفسم مشکل پیدا نکنه، ورزش هم از این قرار بود که باید توی یک لوله فوت میکردم و با فوت کردن من آب توی یک بطری میرفت تو بطری دیگه..بدین ترتیب روزی چهار بار باید مَچَل میشدمو هی فوت فوت فوت
این دو عمل سخت تر از این حرفهاست اما خب آدم با سختیه که به چیزهای خوب میرسه.. ” بهترین درسها را در زمان سختی آموختم، و دانستم صبور بودن یک ایمان است و خویشتن داری یک نوع عبادت، فهمیدم ناکامی به معنی تاخیر است نه شکست و خندیدن یک نیاش..”
* انجمن مجازی بیماران اکستروفی مثانه
** پرفسور سمیعی گفت: تا پایان سال آینده بزرگترین مرکز مغز و اعصاب در تهران احداث میشود و آماده پذیرش بیماران خواهد شد.(+)
17 مهر 1391 در 13:13
:rose:
18 مهر 1391 در 08:21
سلام
یکی از آرزوهای زندگی من هر روز بهتر و بهتر شدن شماست…
–
سارا به پیش دبستانی می رود!
18 مهر 1391 در 13:52
سلام.
خیلی ممنون از اینکه وبلاگ ما رو معرفی کردی. البته من هیچ ارتباطی بین مطالب این یادداشت و وبلاگ ندیدم، گمونم فقط معرفی شده!!! 😉
لطف بزرگی بود به هرحال. سپاس دوباره.
//
باید اعتراف کنم در مورد این مشکل ستون فقرات هیچ اطلاعاتی نداشتم و خُب، اطلاعاتی که شما نوشتی در حدی هست که یه دید کلی ( به دردبخور، نه حرفای دکترا! ) به آدم بده.
تشکر در مورد اطلاع رسانی.
19 مهر 1391 در 23:06
سلام
براي آشنايي معرفي و ارجاع فكر ميكنم بهتر باشه چون توي خود وبلاگتون توضيحات داده شده
در ضمن به نظرم اومد كه خيلي خوب باشه كه جامعه اين بيماري رو بشناسه..
موفق باشيد
23 مهر 1391 در 23:47
🙂
18 مهر 1391 در 13:55
سلام
ممنونم عزیزم به خاطر حضورت. خیلی خوشحال شدم.
دعا میکنم ایشالله سفر بعدیت باشه مشهدالرضا ع.
بازم ممنونم بابت اطلاعات خوب و مفیدت :rose:
18 مهر 1391 در 14:02
ایشالله همیشه سلامت و تندرست باشی.
18 مهر 1391 در 14:42
سلام بر مونا
وقتی داشتم مطلبت را می خوندم این احساس بهم دست داد که خیلی زجر کشیدی. سلامتی کامل را از خداوند بزرگ برایت آرزومندم. شاد باشی دخترم.
19 مهر 1391 در 23:08
سلام بر جانباز بزرگوار
سخت و دردناك هست اما همانطور كه گفتم مي ارزيد..
التماس دعا
18 مهر 1391 در 20:16
به نام خدا
سلام مونا جان
امیدوارم سلامت باشی
ممنون که اطلاعات وتجربیاتت رو در اختیار ما قرار میدی :rose:
18 مهر 1391 در 21:57
مَچَل فوت فوت فوتی ی ی ی ی ی 😛 😛 😛
18 مهر 1391 در 22:23
تو فوق العاده ای دختر :*
از خودم خجالت کشیدم
19 مهر 1391 در 10:21
سلام مونا میشه یه عکس از بریست بذاری؟ 😎
19 مهر 1391 در 23:10
سلام باشه سعي ميكنم تو پست بعدي ضميمه اش كنم بريس عمل با بريس پيشگيري فرق داره، فقط يه قالب ساده ست!
19 مهر 1391 در 14:16
مونا جونم سلام
خدایا صبرت بده مادر که اینقدر صبوری
امیدوارم که این صبرت هم کلی برات اجر داشته باشه
زودتر همه چیز همونطور که میخوای بشه و حرفهای سلامتی بشنویم
فکر میکنم بعد از یه مدت واسه خودت کلی دکتر میشی میتونی بقیه رو معالجه کنی
19 مهر 1391 در 23:12
مرسي جيگرررر
27 آبان 1391 در 14:43
نمیخوام موج منفی باشم ولی فک کنم تا این پروسه دردناک ت رو بخونم زیر سرم برم .. خدا بهت صبر بیشتری بده .. همیشه به فکرتم دختر زیبا .. خدا به خانواده ت خصوصا مادرت هم صبر بده .. دیدن بیماری فرزند خیلی سخته ..
31 مرداد 1392 در 02:44
[…] های مرتبط اسکولیوز ۱ ، اسکولیوز ۲ و صلابت ۰ جالب انگیز […]
29 آذر 1392 در 21:16
سلام مونا خانوم تقریبا می تونم درک کنم جه دردی کشیدی البته من عملمو که 92/9/1 انجام دادم یه مرحله ای بود ولی دیگه فکر نکنم دیگه عمل دو مرحله ای اینجوری انجام بشه آخه یکی دیگه یه مرحله از عملشو انجام داده بود ولی اینطوری نبود
با تشکر از وبلاگ عالیت : :rose:
31 مرداد 1393 در 13:56
سلام مونا جان خوبی عزیزم؟
میگم مونا این ترکشن درد نداره؟
آخه به نظر خیلی ترسناک میاد بی حس میکنن بعد تراکشن میبندن یا بدون بی حسی؟
2 شهریور 1393 در 00:14
سلام عزیزم
درد داره
استخون زانو رو سوراخ می کنن و میله رد می کنن
گاهی سر هم سوراخ می کنن ولی برای من سوراخ نکردند
کلا خب وزنه از دو طرف از تختت آویزونه و فرد کشیده میشه و این توی طول روز واقعا طاقت فرسا و دردناکه
ولی خب با مدد خداوند گذشت و نتیجه کارم هم خوب بود..
زانو رو تو بیهوشی سوراخ کردند ولی مراحل بعدی کار بهوش بودم و یه هفته تو تراکشن بودم
31 مرداد 1393 در 16:19
وای مونا تو نابغه ای خیلی خوشحالم که شناختمت همه ی خاطره ها و داستان زندگیت و مطالعه کردم امیدوارم هرچه زودتر سلامتیت و بدست بیاری خیلی سختی کشیدی خدا کمکت کنه مونا من عاشقتم تو فرشته ای لایق بهترینهایی.بزرگترین آرزوم اینه که یه روز ببینمت و از ته دل بغلت کنم عاشقتمممممممم :kissing:
2 شهریور 1393 در 00:14
عزیزمممم
ممنونم
🙂
12 آذر 1393 در 23:57
سلام
خ اطلاعاتت مفید بود
دقیقا میخواستم تجربیات کسی ک خودش عمل کرده رو بشنوم
من ۵۵ درجه دارم
میخوام تابستون عمل کنم پیش همین آقای دکتر گنجویان
فقط این عدم انعطاف ک گفتی خ منو ترسوند!!
اینجوری ک میگی خ باید ضایع باشه،تمام اطرافیان متوجه میشن وقتی آدم عین سیخ بشینه یا وایسه
من نمیخوام اینجوری شه
یعنی تو تیکیه دادنم مشکل پیدا میکنم نه؟چون اون قوس پشت اینجور ک میگی ایجاد نمیشه موقع نشستن و تکیه دادن!!؟
16 آذر 1393 در 21:52
سلام
خواهش می کنم وظیفه س
زیاد ترس نداره عدم انعطاف بعد از مدتی کاملا عادی می شی
آره من روز اول عمه ام که سنی ه داشت بهم می گفت انگار تنه درخت قورت دادی
ولی سیخ بودن بهتره تا کج و کوله باشی خصوصا اینکه هر لباسی میتونی بپوشی بدنت مثه مانکنا تراشیده میشه تو استخر راحتی …رو اعتماد به نفس خیلی تاثیر داره
اره بعضی از صندلی ها رو نمیشه تکیه داد ولی من راحتم رو هر صندلی می شینم و رو زمینم می شینم هر لباسی می خوام می پوشم و خوشحالم و زیبا 🙂 و البته سلامت به جهت ستون فقرات
از قسمت لکن میتونم کمرم رو خم کنم مثلا برای بستن بند کفش یا … مشکلی نیست
کلا نگران نباش
23 آذر 1393 در 04:56
ممنون ک اینقدر دلسوزی ک با حوصله ج میدی دختر
بحث سر همین اعتماد ب نفسه
ما میریم اینو درست کتیم ک دگ چیز ضایعی نباشه ک ب چشم دیگران بیاد و اعتماد ب نفسمونو بیاره پایین
ولی ازین طرف ی چیز دگ خراب میشه!
وقتی هی ب قول شما سیخ باشی خب اینم ب چش همه میاد دوباره اعتماد ب نفس من یکی ک دوباره مشکل دار میشه!!
😛
25 آذر 1393 در 21:23
خواهش می کنم طاهره جان وظیفه س
نه اونقدر نیست که اعتماد به نفست کم شه :))
برای من که عالی بود چون من کمرم مثه مانکن ها تراش خورد؟ قشنگ و تمیز و کشید و هر لباسی که می خوام می پوشم قبلا نمی شد همه می پرسیدن چرا اینجوری هستی؟ 🙁
ولی الان نمی گن اگرم سوال باشه میگن لابد خودش می خواد صاف بشینه
استخر راحت می رم
خونه دوستا
نشده که بهم بد بگن و یا تو چشم کسی بد به نظر بیام
در کل اینجوری که فکر می کنی نیست عزیزم..
26 آذر 1393 در 01:51
ممنونتم عزیزم
خ کمکم کردی خیلی
26 آذر 1393 در 16:41
خواهش می کنم طاهر جان
سلامت و تندرست باشی
8 فروردین 1395 در 23:23
ببخشید ی سوال، میدونید الان هم زانو رو سوراخ میکنن با نه؟ من هفته دیکه جراحی دارم. میترسم
12 فروردین 1395 در 04:14
بله ممکن
بستگی داره به نوع انحراف و…
تراکشن برای صاف نگه داشتن و کشیده شدن بیشتر ستون مهره هاست که کلمب صاف بمونه
به خداوند توکل کن
سوراخ شدن رو متوجه نمیشی اصلا اگر برات انجام بدن
تو همون اتاق عمل انجام میدن
و بعدش هم خودشون از محل سوراخ مراقبت می کنن..
امیدوارم سلامتی کاملنونو به دست بیارید..
10 شهریور 1395 در 12:36
سلام مونا خانم . وقتتون بخیر . خوب هستید من یه سوال دارم داداش من پارسال عمل کیفوز و اسکلیوز انجام داده الان دکتر گفته دیگه نیازی نیست از بریس استفاده کنه باید از یه قوزبند تن ساز استفاده بشه . خواستم بپرسم شما هم الان از قوزبند استفاده می کنید . اگه آره میشه بفرمایید از کجا و جطور تهیه کنم این نوع قوزبند رو (البته دکتر گفتن الان دیگه اصلا نیاز به بریس نداره ) ممنون میشم اگه جواب بدید . متشکر
18 بهمن 1395 در 20:02
سلام مونا. یه سوالی داشتم اینکه چند روز بعد از عمل میتونم ب حالت عادی برگردم ؟(تقریبا) اگه برای اخرای اسفند عمل کنن ب نظرتون بعد از تعطیلات میتونم برم مدرسه؟
20 بهمن 1395 در 22:45
سلام عزیزم
تقریبا یه هفته ی بیمارستان بسیار مشکله اما خب همه نازت رو میخرن هم پرستار هم دکتر هم خونواده چون میدونن چقدر بر تو سخت گذشته و به لحاظ روحی ان شاالله که مشکلی نخواهی داشت و درد رو با مسکن تحمل می کنی
بعد از یک ماه تقریبا یکم بهتر میشه
و بعد از 6 ماه کاملا خوب میشی
بعد از یک سال که به همه کارهات میرسی
نمی دونم میتونی بری یا نه؟ حتما از پزشکت بپرس..تو بیمارستان که قشنگ میتونن راه برن بچه ها..اما مراقبت میخواد مثلا ضربه نخوری یا نیفتی و… باید مواظب خودت باشی حتی اگر رفتی مدرسه
حتما خبر سلامتیت و تجربیاتت رو برامون بگو غزیزم
🙂 :*
موفق باشی