زندگی من.. قسمت چهارم
تو این یه سالی که بریس تنم بود خیلی بم سخت گذشت…دیگه الان حمام کردن هم سخت شده بود… سختی هام دو برابر شده بود…حالا خودم هیچ… مامانم چه گناهی کرده بود که باید این همه زجر می کشید…ولی خوب این هم میگذشت و تنها امیدمون به زمان بود که شاید همه چیو درست کنه….
در طی این یه سال فقط دو روز در هفته رنگ و بوی مدرسه رو حس می کردمو روزایی که تو خونه بودم زمان برام به کندی می گذشت و لحظه به لحظه خودم رو در کنار دوستام و پشته نیمکت مدرسه تصور می کردم….
چه می شد کرد … هم نشستن برای من سخت بود هم بردن و اوردن برای خانوادم …و باید می سوختمو می ساختم…. و بازم امیدوار به زمان تا شاید همه چیو حل کنه !!
من گریه می کردم … از خدا می خواستم حداقل یه بهبودی نسبی به من بده تا فقط بتونم بشینم … یا حداقل برای جا به جا شدن روی تخت نخوام در طول شبانه روز صد بار مامان رو صدا کنم…شاید اینا برای خیلی ها کوچیک باشه و ازش به سادگی و فقط با یه نیم نگاهی بگذرن اما این سالها واقعا که بر من سخت میگذشت…
بعد از عمل سومم خیلی پخته شدم…یعنی بزرگ شدم…خیلی بزرگتر از سنم…بیشتر می فهمیدمو درک می کردم….
یکم از دنیای مادی فاصله گرفتم…..دیگه بهونه ی رفتن به پارک، سینما،و تفریح و رفتن با دوستام به اینور اونورو نمی گرفتم…آخه می دونید به خاطره شرایطم کمتر به اینجور جاها می رفتم….ولی….ولی… ته دلم دوست داشتم برم … و از اینکه نمی تونم برم خیلی غصه میخوردم….بچه بودم دیگه…..
از اون موقع به بعد …. هدفم از زندگی یه چیز دیگه شد…. واقعا که سختی ها منو حسابی آدم کرد!!…. کمتر مامان و بابا رو اذیت می کردم…. کمتر بهونه گیری می کردم….به خودم اومده بودم که چرا با همین شرایط نرم جلو؟…..خیلی ها تونستن ….. منم می تونم……
تنها دلخوشیم درس خوندن بود…..و صد البته که تنها تفریحم…..
دیگه شده بود 5 سال…. 5 سال راه نرفتن و نشستن رو ویلچر کم نبود…..حالا هم که پلاتین تو کمرم بود و امکانه MRI گرفتن دیگه واسم وجود نداشت…. شده بود قوزه بالا قوز…..تا ببینیم تو این نخاعم چی میگذره……چی شده….حالا که دیگه خونی اطرافش نیست چرا نمی تونم راه برم…..واقعا چرا ؟
جالبه که هر وقت برای چکاپ پیشه دکترم می رفتم حرفی برا گفتن نداشت و فقط به علامته ندانستن سری تکون می دادو با دلداری منو خانواده رو به گذره زمان و بهبودی امیدوار می کرد…..
مامان میگفت: مونا میدونم آخر خودت کشف می کنی …. که چرا ؟…..اینم یه هدفه دیگه…..
از همون موقع دغدغه ام شده بود درس…. درس….. درس…….واسه کشفه بیماریم خیلی تلاش میکردم….
واسه درس خوندن هم کلی سختی کشیدم…. چون فقط برای درس خوندن رو کمرم دراز می کشیدم…..کتابو دفتر هم با دست می گرفتم رو به روم…. خیلی اذیت میشدم….. مخصوصا موقع نوشتن …آخه همیشه جوهر خودکارم بر می گشت!!! البته این وضعیتمو کسی نمی دونست….. دوس نداشتم دوستام بدونن که تو این شرایط درس میخونم….
آخه از ترحم بیزار بودم و هستم….محبت بی خودی سردم میکرد از زندگی…..اینم یه نوعشه!!!
من تلاش رو دوس داشتم … شاید گهگاهی کم میوردم یکم ته دلم خسته می شدم اما دست از تلاش بر نمی داشتم و زود به خودم می اومدم ….و برای ساختن آینده ای ایده آل و سرشار از نشانه های بودن یه بودنه جانانه سخت و با دلی پر امید حتی روی تخت گوشه ی اتاقم تلاش می کردم…
ادامه داره…..
24 دی 1388 در 08:19
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. اینجا رو از وبلاگ زیبای دغدغههای یک مادر پیدا کردم . فعلا دهانم بسته است از اینهمه قدرت و اراده. صمیمانه برایتان آرزوی امید و اقتدار و اعتماد به نفس دارم و همچنین سلامتی روز افزون. مشتاقانه هر روز به اینجا سر خواهم زد انشاالله.
24 دی 1388 در 08:24
سلام.
یک عمر به دلدادگی یار نشستیم
افسوس و دریغا به وصالش نرسیدیم
…
بروزم و منتظر حضورتون.
التماس دعا.
24 دی 1388 در 09:33
سلام اسوه ی شجاعت……….
خدا را شکر که ترا شناختم…….ديشب دخترم ۲۱ ساله شد و چقدر خوب که قبلش ترا ديده بودم……..اونم مثل تو دختر خودکفا و شجاعيه………البته نه به قدر تو بلکه به نسبت ۴ تای ديگه ام……
من مادر ۵ تا دخترم……….
و توی نت هم ظرف اين چندماه دخترائی پيدا کردم………با اجازه لينکت کردم و پست امروزم معرفی تو به بچه هام بود………
از راه دور دستای مادرتو می بوسم……..
روی ماه تو رو هم می بوسم……..
تو مايه ی مباهات هر انسانی هستی که با داشته هاش نتونسته به جائی برسه که تو با نداشته هات………
دلبندم اگه پاهات فعلا راه نميرن اما روح بلند و مقاومت بال پريدنت شدن……
تو هرگز ترحم انگيز نيستی…..اين مائيم که بخاطر کوتاهيامون بايد احساس غبطه کنيم…..#hug #kiss #applause #applause #blush
24 دی 1388 در 09:59
سلامی مجدد به مونا جونم #heart
24 دی 1388 در 10:22
سلام دوست عزيز از اينکه تورو توی اين شرايط ديدم ناراحت شدم ولی غصه نخور حکمتی هست من مطمئنم خوب خوب می شی سعی کن از زندگيت لذت ببری خدا به حرفات گوش می ده کمکت می کنه فقط کمی سختی و تحمل داره ايشا… هميشه خوشحال خندون باشی بتوني سرحال شاداب خندان باشی برات از ته دل دعا می کنم گرچه شايد دعاهای من فايده ای نداره اخه من فکر کنم بنده خوب خدا نيستم ولی باز برات دعا می کنم به وبلاگ من هم سر بزن البته من مثل تو نويسنده خوبی نيستم ….. هميشه توی زندگی ت خنده خنده خنده … باشه
#heart #hand #laugh #flower #flower
24 دی 1388 در 10:29
شما خيلی محترميد#flower
24 دی 1388 در 10:50
#flower
خدایا!
مگزار دعا کنم
که مرا از دشواریها و خطرهای زندگی
مصون داری،بلکه دعا کنم تا در رویارویی با آنها
بی باک و شجاع باشم.
مگزار از تو بخواهم
درد مرا تسکین دهی،بلکه توان چیرگی بر آن را به من ببخشی.
خدایا!
با آزمونی رویارو هستم
بگذار با ایمان به آن که پرسشگر تویی، همان گونه که پاسخگو تویی، با آن روبرو شوم.
من بسیار نادانم، اما دانش تو بی کران است.
خدایا!
چه چیز هست که تو ندانی؟
من در این میان تماشاگری بیش نیستم، بگذار از نمایش لذت ببرم.
خدایا!
همه چیز طبق خواست تو تحقق می یابد، پس چرا باید نگران و پریشان باشم؟ ؛جی پی واسوانی؛
24 دی 1388 در 11:17
موفق باشی مونا جان#heart
24 دی 1388 در 13:41
میبینم که داری می ترکونی آبجی جون.بابا تند تند آپ کن حالا من هی می گمااااا#kiss
منم عاشقتم تپلی#eyelash #kiss #grin
سرت شلوغ شد بازم
24 دی 1388 در 14:34
سلام مونای عزيز.من ازوبلاگ يک زن اومدم اينجا.اراده ات تحسين برانگيزه ومن دربرابرقلب بيکران توشرمسارم که قطره دربرابردرياحقيراست.دستان پرسخاوت مادرت وروی گلت رومی بوسم.#hug #kiss خوشحال ميشم پيشم بيای عزيزم.#flower
24 دی 1388 در 16:24
#smile
و ا مید جبران همه کاستی هاست
میخونمت مونای عزیزم #heart
24 دی 1388 در 17:50
سلام مونا
شايد اگه بخوام ترحمی کرده باشم خوشت نياد چون می دونم وقتی کسی تو رو می بينه اين کارو می کنه و اين مسئله تو رو ناراحت می کنه.می دونی چيه تو با انسانهای سالم هيچ فرقی نداري.تو هم مثل همه ماهايی فقط قبلا می تونستی راه بری الان نمی تونی و انشا الله در آينده دوباره می تونی راه بری.شايد پیش خودت بگی چقدر ساده به اين مسئله نگاه می کنم.نه می دونم خيلی سخته فردی در شرايط تو اينجوری فکر کنه.اما اين که اميد داری يعنی همه چی داری.آدمای ناقص کسايی هستند که اميد ندارند حالا تمام اعضای بدنشونم سالم باشه.من هميشه به دوستام ميگم کسی که هدف نداره از نظر من يه مرده است.من هدفهای زيادی در زندگيم داشتم که دارم کم کم به همشون می رسم.خدا خیلی دوستم داره.من می دونم که يه روزی می توني به راحتی راه بری اما تاريخشو بهت نمی گم…
من در مورد ريشه ها و هويتم می نويسم اگه دوست داشتی بهم سر بزن.مواظب خودتم باش.خداحافظ تا بعد#hand
24 دی 1388 در 18:48
سلام
نميدونم چی بگم
و اصلا نمی تونم درکتون کنم
چون ما تحمل درد يه زخم کوچک رو هم نداريم
خدا اگه صبر رو خلق نميکرد واقعا چه اتفاقی ميفتاد
فقط عرض کنم وقتی خيلی احساس درد کردی
بياد جانبازان قطع نخاعی باش که نزديکه ۳۰ ساله روی تخت بيمارستان خوابيدن
يا بچه های شيميائی که روزی چند بار ميميرن و زنده ميشن
براتون دعا می کنم #flower
24 دی 1388 در 21:03
سلام مونا
عالی هستی تکی
بابا خیلی باهالی#flower #heart #hug
25 دی 1388 در 02:16
#flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower
26 دی 1388 در 15:54
مونا تا اينجا که خيلی تاثير گذار بود اشکمو در اوردی حيف که بچه ها کنارم نشستن وگرنه….#cry #cry #cry #brokenheart #worried #worried
13 فروردین 1389 در 12:40
لیس للانسان الا ما سعی
( چیزی جز تلاش برای انسان معنی ندارد )
25 آبان 1389 در 08:18
GIYtMX wygmkuvnjzbl, [url=http://rwndycztwbof.com/]rwndycztwbof[/url], [link=http://ulpabcqymfke.com/]ulpabcqymfke[/link], http://fenjdrbeddcm.com/
26 آبان 1389 در 04:33
ativan online zgb valium online 0111 cialis online 387
29 آبان 1389 در 09:17
home insurance =( cheap health insurance 8[ home insurance tej
2 آذر 1389 در 06:02
viagra flmzo carisoprodol 217405 ambien 8202
3 آذر 1389 در 08:12
auto insurance quotes 6912 cheap auto insurance 4782 life insurance quotes 9321
7 آذر 1389 در 12:46
mobile home insurance florida 1671 car insurance fur slots 54078
7 آذر 1389 در 23:55
prosom =-DDD meridia hcsp oxazepam fvffi
11 آذر 1389 در 05:56
home insurance 8P cheap life insurance 517645
12 آذر 1389 در 00:37
buy acomplia cheap cot order meridia 0470 flurazepam >:-[[[ valium 01640
15 آذر 1389 در 11:03
lexotan 891 cymbalta =-((( health insurance providers fvoae life insurance 329826
15 آذر 1389 در 18:34
valium viagra zoloft 8((( book buy tramadol viscacha =))) levitra and zoloft qapqm
17 آذر 1389 در 08:15
cheap health insurance vddf mazindol 097445 order nexium online mozilla oigucq mail order flurazepam 654028
17 آذر 1389 در 10:44
buy intravenous tramadol 8-((( description of valium diazepam tablets 566 over the counter flurazepam 580 kamagra 8-]]
19 آذر 1389 در 04:52
homeowner s insurance 8-))) auto insurance quotes =-[[
20 آذر 1389 در 00:20
acomplia type 1 diabetes 63437 buy acomplia cheap >:)) prosom :-))
21 آذر 1389 در 04:50
melatonin 21796 cheap car insurance 92158 health insurance 8037 levitra viagra online =)
21 آذر 1389 در 11:24
acomplia and canadian pharmacies 9625 seroquel 4544 mazindol cfpa acomplia AR 8(
22 آذر 1389 در 15:00
auto owners insurance ilf life insurance quotes >:-O homeowners insurance in fl mfqc
23 آذر 1389 در 17:06
order meridia 100400 nexium =( vardenafil levitra :-((( cheap life insurance 833228
25 آذر 1389 در 07:20
home insurance :-(( auto insurance 7664 cheap auto insurance 🙂
25 آذر 1389 در 12:14
car insurence lxo mazindol results 965 ativan =-))) health insurance cntb
25 آذر 1389 در 19:49
tramadol kggrow levitra bxt acomplia emotional eating 7749 buy propecia online 28686
7 دی 1389 در 18:00
buy accutane online >:-(( Carisoprodol =OO Tramadol 8-(
10 دی 1389 در 00:11
ambien 🙂 accutane wsi buy propecia in usa %-P