عین آب خوردن
چند روز پیشا سوسن بام تماس گرفت و بعد از کلی احوال پرسی بهم می گه دارو نیاز نداری برات بگیریم؟ گفتم : نه! دارم هنوز.. بعد کلی کلاس اومدم گفتم احیانا اگر تو میخوای برات بفرستم؟ رو در بایستی نکنیا آبجی ها ما فولیم :evilgrin: ( داروهامو خودش خریده بود قبلا) بعد گفت: نه بابا ما تولید ملی میخوریمو بمون میسازه .. :X-P:
.
.
.
حالا دیروز داشتم پشت داروهام آب میخوردم که چند قطره آب از لب و لوچه ی مبارکم ریخت پایینو یه راست رفت ریخت تو شیشه داروهام 😐 ..امشب اومدم دارو بخورم دیدم همه شون چسبیدن بهم میخوام بازشون کنم یکی یکی ترک میخورن مواد کپسولا میریزه بیرون
.
.
.
نتیجه اخلاقی: زیاد به توشه دنیوی ای که انبار کردید ننازید وگرنه ممکن یه روزه عین آب خوردن ِ بنده بر باد بره !
میگم چطوره برای جلوگیری از اسراف همشو با هم قورت بدم؟ :laugh: 😀 :-)) حقیقت تو این قحطی داروی خارجی و گرونى دلم نمیاد بندازمشون :sidefrown: 😯
8 اسفند 1391 در 10:18
سلام مونا جان. خوبی؟ 😀
یه پیشنهاد برای دارو ها (البته اگه هنوز دور ننداختی شون) ، میگم نمیتونی دوباره کپسول هارو خیس کنی تا از هم باز بشن؟ با آب ولرم مثلا؟؟ نمیدونم اما فکر میکنم جواب بده.
مونا جان. مزاحم شدم تا ازت یه سوالی بپرسم، (این سوال رو دارم از همه دوستان و اطرافیانم می پرسم و میخوام در آخر به یه نتیجه کلی برسم) : به نظر تو چطور میشه افراد عادی جامعه رو نسبت به مسائل معلولین کنجکاو و اونها رو جذب کرد؟
خواهش میکنم اگه ممکنه پاسخت رو برام امیل کن و یا توی وبلاگم کامنت بذار. وقتیکه همه ی پاسخ ها جمع شد ، یه مقاله برای نتیجه گیری مینویسم و برای تو هم میفرستمش.
ممنون میشم اگه جوابمو بدی و توی این تحقیق کوچولو کمکم کنی
پی نوشت: راستی میشه بازم سلام منو به لَمیا برسونی؟ 😀 وبلاگش رو پاک کرده و من دیگه از آدرسی ندارم. مرسی مرسی :-* :-))
تا بعد خدانگهدار :-*
8 اسفند 1391 در 10:52
سلام زهرا جان :-))
١. نهههههههه نميشه زهرا جون مگه ماكارونىِ 😀 آب بخوره بشون بعد از كمي تجزيه ميشن و سوراخ سوراخ 😀
٢. مراحمى زهرا
در مورد سوالت.. جذب داريم تا جذب ! منظورت تو چه مسائلى؟ ازدواج؟
سوالت خيلى كلىِ ميشه ان تا فرضيه براش گفت اگر كمئ بازش كني ممنون ميشم
چشم حتما ديدمش بهش ميگم …. :inlove:
10 اسفند 1391 در 00:59
سلام
به نظر من اگر این موارد در فرد زیاد بشه باعث کنجکاوی اطرافیان میشه یعنی همش به خود افراد معلول بستگی داره
1. تحصیلات
2. افزایش بعد مذهبی
3. وقار و متانت
4. آراستگی ظاهری و شیک پوشی و تمیز و مرتب بودن
5.کمک و یاوری به دیگران حتی اندک و در حد توان
6.خوشرویی و خوش خلقی و شادابی
7. شرکت در ورزشهای مختلف و پا به پای سایرین
8.حضور در اجتماع به نحو مطلوب نه فرار و گوشه نشینی
9. خیلی مهمه که فرد خودشو بپذیره و از خودش راضی باشه
10.قائل شدن حق در هر موردی که فرد سالم داره برای خودمون
به نظرم اگر این مواردی که به ذهنم اومد در فرد پروش پیدا کنه دیگران توجهشون جلب میشه و سعی به کمک و همراهی می کنن..شک نکن..مردم ما خوبن فقط ما باید خوب باشیم تا خوبیشونو جذب کنیم
:inlove:
14 اسفند 1391 در 09:53
سلام مونا جان
1. :)) خب من زیاد به مسائل شیمیایی اش فکر نکرده بودم. حیف! فکر کرده بودم چقدر نظرم کاربردیه :))
2. مونای عزیز ممنونم که جواب دادی و نظراتت رو گفتی. مخصوصا اینکه شماره بندی کردی و عبارات بطور واضح مقصود رو میرسونن.
نه عزیزم منظور من این بود که چطور میشه افراد دیگری که چندان با امور معلولین آشنا نیستن رو به این مسائل علاقه مند کرد. چون اگر قصد ما فرهنگ سازی در جامعه باشه، باید اول از همه توجه مردم رو نسبت به توانایی ها و خود ما معلولین جلب کنیم. و برای اینکه توجه کسی جلب بشه خوب باید در اون علاقه ای نسبت به اون مساله ایجاد کرد؛ که جواب های تو دقیقا با منظور من همخونی داره.
ازت ممنونم 🙂 :-* :-* :inlove:
8 اسفند 1391 در 11:05
سلام خوبی؟
از قدیم گفتن به مالت نناز که به شبی بند است و به حسنت نناز که به تبی بند است!
مطمئنی چند قطره چکیده؟ اینجوری اینا چسبیدن به هم انگاری یه لیوان خالی شده باشه تو جعبه قرص ها!!!! 😛 نگا یهجور دیگه هم میتونی همین قرص ها رو مصرف کنی! وقتی میخوای از هم جداشون کنی یه لیوان بذار زیرش که اگه احیانا پوسته اش پاره شد موادش بریزه تو لیوان آب! بعد اون آب رو یهو بخوری!!! 😀
10 اسفند 1391 در 00:13
چند قطره بود واقعا 🙂
جذب مواد توی کپسولا دهانی نیست :O که این مدلی بخورم بافت دهانو میترکونه هه هه باید بره یه راست تو معده و روده اونجا رو بترکونه
8 اسفند 1391 در 11:35
دختر مگه چونه ات سوراخه؟!!!کاریه که شده
10 اسفند 1391 در 00:15
وای خیلی خندیدم مژگان:))
8 اسفند 1391 در 21:34
یه نکته‌ی اخلاقی هم میتونه این باشه که وقتی در یه ظرف یا شیشه یا جعبه و این چیزا رو باز کردی که یه چی برداری، بعد برداشتن حتما ببند.
دینگ دینگ …
10 اسفند 1391 در 00:16
چشم.. نکته انحرافی بود
13 اسفند 1391 در 17:12
چشمات بی‌بلا.
راستی منم به قطحی قرص گرفتار اومدم. یکی از قرصا دیگه نمی‌یاد.
13 اسفند 1391 در 23:44
من يك ساله كه به سختي دارو مي يابم الان هم كه ديگه واقعا نيست
دارو به زودي مياد فعلا جايگزين ايروني يا طب سنتي كن
يه صحبت با اقاي حسيني بكن خيلي چيزهاي خوبي هست كه ميشه با كمترين هزينه ازش استفاده كرد و مفيده
لينك وبلاگشون توي دوستانم هست باشون صحبت كني ضرر نميكني
9 اسفند 1391 در 01:05
سلام .خوشحالم که با شما اشنا می شوم . بعضی مطالبتان را خواند م. این روزها ازخودم خنده ام میگیردقبلا وقتی معلول نخاعی ای را می دیدم دوستش داشتم ولی نمی دانستم دنیای تفکر اینها اینقدروسیع است وبافکر هستند .حالا واقعا دست وپایم را پیششان جمع می کنم !!تفکر شما ها خیلی وسیع تراز یک انسان سالم بنظرم رسیده است چقدراین برداشت برایم جالب بود قبلا فقط به درد و رنج شما فکر می کردم اما اکنون می گویم واقعا خدا چه موجودی افریده ,انسان چقدر موجودشگفتی است از انسان بودن به خودم می بالم ازهمه ی شما متشکرم که تفکر مرا عوض کردید انگار شما مثل یک تلویزیون بودید که روشنتان نکرده بودم
10 اسفند 1391 در 00:24
سلام پروین جان از شما ممنونم
در مورد سوالتون به نظر من با کارهای هنری مورد علاقه شون کار براشون ایجاد کنید..مثل خیاطی گلدوزی و بافتنی و نقاشی و …حالا هر چی از هنر علاقه منده حتی مواد خوراکی بعضی ها توی کار انواع ترشی خانگی هستند و در آمد خوبی هم دارند یا شیرینی درست میکنند و کلوچه های خونگی…اینجوری میتونه یه درآمد زایی و سرگرمی داشته باشه..
اگر دیگه خیلی وضع مالی خوبی ندارند میتونن برن زیر پوشش موسسات خیریه
پیگیری کن ببین توی شهرتون موسسه ی رعد نمایندگی داره ؟ اونجا مجانی آموزش هنری و فنی داره و اشتغال زایی و سرگرمی
سایت رعد گوشه وبلاگم لینک شده اونو چک کن آدمهای خیر و شریفی برای اونجا کار میکنند در ضمن اونجا برای همه است با هر سطح مالی….
اگر به مسائل دینی علاقه داره میتونه توی اون حیطه هم بره
روانشناسی و علوم تربیتی هم برای تحصیل خوبه با توجه به شرایطشون
حتی کار ترجمه و …اگر زبانشون خوبه الان ترجمه خیلی قیمتش رفته بالا هااااا اشتغال زایی خوبی محسوب میشه برای فردی با اون محدودیت ها
انشاالله موفق باشید
9 اسفند 1391 در 08:45
با سلام خدمت مونا خانوم ِ قرص ِ خراب کن! 😛 😎
یه دونه از این جایگاه قرصها بخر و قرصهای هر وعده رو توشون بذار
اینطوری اگه آب بریزه قرصهای یه روزت خراب میشه نه قرصهای یه ماهت!!!! 😉
خودم دارم از این جای قرصها برای همین به همه تجویز میکنم :inlove: 😛
دوستت دارممممممممممممممممممم
یه عالمهههههههههههههههههههههههه :inlove:
آیکن بوس پیدا نکردم 😉
بوسسسسسسسسسسسسسسسسس
10 اسفند 1391 در 00:25
عجب فکری
اینم ایده ی خوبیه نیلو:)
اون که لبهاش گنده است آیکن بوسه..
:))
9 اسفند 1391 در 08:46
توجه داری تو نظری که نوشتم چند بار از کلمه “قرص” استفاده کردم
املا و انشام در حد ِ زیر ِ صفررررررررررررررررررررررره :-/
10 اسفند 1391 در 00:28
:))
9 اسفند 1391 در 22:07
نتیجه ی آبکی:
چند قطره آب از لب و لوچه = چسب رازی !!!
دی:
10 اسفند 1391 در 00:28
همه راضی از چسب رازی:))
9 اسفند 1391 در 22:57
حالا واقعا قرصاتو چی کار کردی؟ انداختیشون دور؟
واقعا تو این گرونی حیفه ها!!
10 اسفند 1391 در 00:32
نه هنوز فاطمه جان
چیکار کنم؟:(
خودمم دلم نمیاد هر دونه ایش دو هزارتومن شده دیگه:(
11 اسفند 1391 در 21:53
کپسول خالی بخر هر کدوم که پاره شد محتویاتش رو بریز تو کپسول نوئه
12 اسفند 1391 در 16:55
چه خوب
تو ذهنم اومد که یه کپسولی رو خالی کنم و توش مواد کپسولم رو بریزم اما نمیدونستم کپسول خالی یافت میشه…
ممنون عزیزم :rose:
11 اسفند 1391 در 21:55
کپسول خرابارو روی کاغذ یا نعلبکی…باز کن که محتویاتش هرز نره و بشه راحت جمعش کرد و منتقل کرد به کاور جدید
12 اسفند 1391 در 22:26
قرص مي خوايي چيكار ؟ جونت سلامت باشه :-))
12 اسفند 1391 در 23:00
پیری و هزار درد آبجی
13 اسفند 1391 در 13:09
درود علیکم مونا خانم و رحمت الله برکاته
خوبی ؟ خدا را سپاس که خوبی
سلام به ریحانه خانم هم برسون
13 اسفند 1391 در 14:21
سلام
ممنون
شما و خانم و پریسا خوبین؟