بایگانی برای شهریور 1401

جامانده

جمعه 4 شهریور 1401

بچه هاى مسجد چمدوناشونو آماده كرده بودن كه برن پياده روى اربعين، مراسم بدرقه بود رفته بودم بدرقه شون… يه گوشه ى مسجد ويلچرمو پارك كردم و تا تونستم زار زدم…مخصوصا اونجا كه مداح با يه سوزى مى گفت ما جامانده ها..

0
0

كنجكاو

شنبه 22 مرداد 1401

نه اينكه مرگ رو به خودم نزديك نبينم نه نااميد باشم نه اميد الكى اتفاقا اميدوارنه و شكر گزار زندگى مى كنم و مرگ هم در يه قدمى خودم ميبينم اينجورى كه شايد فردا صبح رو نبينم و اما برنامه هاى يه سال ديگه مم چيدم 🙂
ولى خب به شدت در مورد ده ساله ديگه م كنجكاوم
ده ساله ديگه كجام چيكار مى كنم چه شكلى ام و حال و هوام و شرايط جسمى م چطوريه؟
……….
داستان هاىيي كه مى نويسى زيباست خداى مهربونم…

0
0