محبت به خاطر خدا
“یه عمر همه دنبال کلید بهشت می گردیم.. دنبال گنج! دنبال کیمیا! دنبال راز و رمز سعادت! ولی جایی دنبالش می گردیم که نیست!
آنچه گنجش را توهم می کنی، از توهم گنج را گُم می کنی..
خداوند به موسی فرمود: محبت به خاطر من! عداوت هم به خاطر من!
دوست داشتن واسه خاطر خدا یعنی هر که را خدا دوست داره تو هم دوست داشته باش.. یعنی ترازوی دلت بشه خدا …محیت بخاطر خدا نه واسه چشم و ابرو و خط و خال …حتی نه واسه دل خودت ! فقط واسه خدا.. اگه معیار و میزان محبت خدا باشه ، اگه قدر هم نبینی باز عمل می کنی اگه ناسپاسی هم ببینی باز عمل می کنی اونهایی که تو رفاقت وسط کار کم میارن واسه اینه که بخاطر خدا نکردن وگرنه تو این وادی هر چی بیشتر مبتلا بشی مقرب تر میشی..
از کیمیای مهر تو زر گشت کوی من؛ آری به یمن لطف شما خاک زر شود.. این کیمیا محبته .. باقی همه سنگلاخ و بیراه است..
بشوی اوراق اگر همدرس مایی که علم عشق در دفتر نباشد…”*
چقدر این نیکه ی آخر طلا و مس رو دوست دارم هی میشنومش هی میشنومش دوست دارم تو دوست داشتن به خاطر خدا قهرمان همه ی داستان های دنباله دارش بشم…چیکار کنم که همش به دست من نیست..
دم دمای سحر فال حافظ گرفتم برای خودم بهم گفت:
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم***دولت صحبت آن مونس جان ما را بس !
____________
* دیالوگ آخر فیلم طلا و مس از همایون اسعدیان
14 مرداد 1392 در 08:02
سلام!
قشنگ بود ولی یه سری نکاتهست فقط در مورد ما آدمیان صدق میکنه!
به قول خداوند در قرآن همانا انسانها در خسر و زیانند!!! حرفاتقشنگ و جالب بود ولی عمل کردن بهش خیلی سخته مونا! دلت باید خیلی بزرگ باشه! به نظر من نمیشه این راه و یه شبه رفت! باید اول دلت و از هرچی که هست صاف کنی!
ولی فکر کن اگه یه دیا اینطوری داشتیم چه بهشتی میشد واسه خودش!!! 🙂
درکل بگن با نوشته ات خیلی حال کردم!!! مواظب خودت باش! بای! :rose:
16 مرداد 1392 در 05:58
آره خيلي سخته “من” رو كنار گذاشت
14 مرداد 1392 در 13:47
گفتم که روی ماهت بر ما چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی، ورنه رخم عیان است
16 مرداد 1392 در 05:59
:rose:
15 مرداد 1392 در 20:55
منم این تیکه ی آخر طلا و مس رو دوست دارم :inlove:
من یادمه برای پستهای قبلی کامنت گذاشتم ولی متاسفانه کامنتهای من نیست؟:(
15 مرداد 1392 در 20:58
فکر کنم هیچکدومش برات ارسال نشده.
16 مرداد 1392 در 06:00
نه نيومده متاسفانه بررسي كردم نيومده چيزي
عزيز دلمي 🙂
18 مرداد 1392 در 15:25
مونا دنبال کلید میگردی بگم حسن کلید ساز بیاد :reallyangry:
22 مرداد 1392 در 23:07
اون فعلا کلیدای بقیه رو بسازه کلید من پیشکش:دی
14 شهریور 1392 در 20:03
فوق العاده پر مفهوم و زیبا بود..
1 مهر 1392 در 09:24
آخرش من این فیلم رو درست درمون ندیدم.
اما این تیکه اش رو به نظرم شنیدم.
کار سختیه تا آخر خط بودن. امیدوارم بهمون لیاقتشو بده.
یه نکته ای هم هستا، گاهی آدم در محبت کردن برای خدا هم دچار سردرگمی میشه!!!
1 مهر 1392 در 18:18
دقیقا من هم اینطوریم…