عبور
در خیال غوطه ور بودم و به این فکر می کردم که همیشه خدا جای شکر برای همه ی آدم های این کره ی خاکی باقی می گذارد .
در نا امید ترین و بد ترین شرایط زندگی ام که شاید از نظر بعضی ها زندگی در آن لحظه تمام شده وبی معنا بود خودم را جای کسانی می گذاشتم که شرایط زندگی شان سخت تر از من بود و این امید به حیات را در درونم دو چندان می کرد.
زندگی به من آموخته بود که سختی چیست؟ و چگونه با سختی مبارزه کنم؟
وقتی توان حرکت پاهایم را از دست دادم خدا را شاکر بودم از اینکه می توانم دنیا را ببینم ، نفس بکشم و لذت ببرم. همیشه خودم را جای یک فرد روشندل می گذاشتم و به خود می گفتم هر چند که نقص عضوی دارم اما دنیا و زیبایی ، خوبی ، زشتی ها را می بینم ، لمس می کنم و آنجا بود که وضعیت افراد نابینا را بدتر از خود تصور می کردم و با این امید که خداوند به من لطف کرده است در لحظات تیره ی زندگی ام نقطه ی روشنی پیدا می شد و با اعتماد به نفس بیشتر به زندگی ادامه می دادم.
در یک روز بارانی که به تنهایی می خواستم از خیابان عبور کنم ماشین ها یکی پس از دیگری با سرعت می گذشتند و من در نم نم باران پائیزی خیس و تنها مانده بودم. دریغ از یک کمک از هم نوعان! با این وجود امیدم را از دست نداده بودم و باز هم انتظار یک کمک را در دل می کشیدم.
ناگهان صدایی شنیدم خانم ……خانم ……سرم را برگرداندم و پشت سرخود را نگاه کردم یک خانم زیبا رو و قد بلند که یک عینک دودی بر چشم داشت را دیدم با اینکه چشمانش در پشت عینک دودی پنهان بود اما برق مهربانی را در نگاهش حس می کردم .
گفتم : بله ؟ گفت : باران تند و تند تر می شود چرا در کنار خیابان ایستاده اید؟ گفتم : قصد دارم به آن سوی خیابان بروم اما خود به تنهایی نمی توانم و به کمک نیاز دارم لبخندی با ملایمت و مهربانی بر لبانش نشست و با میل و رغبت تمام گفت : اگر اجازه بدهید من به شما کمک می کنم و من هم در آن لحظه که رحمت الهی را با چشمانم می دیدم گفتم : اگر این زحمت را بکشید ممنون هم می شوم.
دستی های ویلچر را محکم گرفت و مرا به سمت جلو هدایت کرد و شروع به حرکت کرد از خیابان که عبور کردیم دستش را در دستانم گرفتم و با گرمی فشردم و از او تشکر کردم و به او گفتم : اگر شما به فریادم نمی رسیدید فکر می کنم تا نیمه های شب باید در این هوای سرد و بارانی می ماندم از شما بینهایت متشکرم باز هم لبخندی با مهربانی زد لبخندی که چهره اش را مهربان تر جلوه می داد و به من گفت : نیازی به تشکر نیست کمک به هم نوع یک وظیفه است. من وظیفه ام را انجام داده ام یک روزی هم می رسد که من به کمک نیاز داشته باشم.
بعد از خداحافظی با من دستش را در کیفش فرو کرد وقتی دستش را بیرون آورد متحیر شدم ! یک لحظه احساس عجیبی به من دست داد چیزی که در دستش بود برایم باور نکردنی بود !یک عصای سفید !
عصایش را باز کرد و با چند ضربه به زمین از من دور شد دورتر و دورتر . هنوز نگاهم دنباله رو قدم های استوارش بود و باورش برایم سخت و ناممکن.
سوالها پشت سر هم از سراچه ی ذهنم می گذشت .
او که مرا نمی دید چگونه متوجه من شد ؟
چه طور ممکن است کسی که خود برای رفتن به آن طرف خیابان از دیگری یاری می گیرد هم اکنون به یک فرد معلول جسمی کمک کرده است؟
در دل خدایا خدایا می کردم .خدای من باز هم از بزرگیت نشانم دادی . می دانم که خدا خواست به من بگوید که در دنیای تاریک روشندلان هم نقطه های روشنی از امید ،زندگی ،زیبایی و نشاط هم دیده می شود . و این مرا به زندگی امید وار تر کرد که در هر موقعیت زمانی ، مکانی ،جسمی و روحی توکل و امیدم به خدا باشد و این را به من فهماند که با امید و اعتماد به نفس می توان به قله ی خوشبختی رسید چرا که خواستن توانستن است و نقص های جسمی هیچ وقت مانع رسیدن به اهداف نمی شوند.و هر آنچه که خدا داده است از لطف بی کرانش می باشد و بس…!
پیوست 1 : این متن رو تقدیم می کنم به حسن عزیزم نمی دونم برنامه ی جاز قابلیت وبلاگ خونی رو داره یا نه ولی اگر نداشت مطمئنم مادر سپید زحمت خوندن رو برای حسن کوچولوی نازم که البته دیگه برای خودش مردی شده رو می کشه …
پیوست 2 : این متن بر اساس واقعیت و البته با کمی بزرگنمایی برای مسابقه داستان کوتاه عصای سفید نوشتم…
پیوست 3 : از کوچکترین مدرسه ی دنیا یعنی مدرسه ی کالو و معلم مهربونشون ممنونم که وب رو دنبال می کنن باعثه افتخارمه…
7 اسفند 1388 در 15:59
عزیزم به این آدرس بفرست ادرسی که برات ثبت کردم بالا
#heart
7 اسفند 1388 در 16:18
#flower #flower #flower #flower
7 اسفند 1388 در 17:27
تو يك كوه اراده اي خانمي
7 اسفند 1388 در 19:07
#flower
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند. ؛کوروش کبیر؛
7 اسفند 1388 در 20:31
سلام خانومی
جملات اولت من رو به یاد این بیت انداخت که:
به روز نیک کسان گفت :غم مخور زنهار
بسا کسا که به روز تو ارزمندند.
این اتفاق نشون داد ، که ما میتوانیم چشم همدیگر باشیم، با نور یا بدون نور.
بهترین ها
7 اسفند 1388 در 20:35
#flower #flower #flower #flower
7 اسفند 1388 در 22:34
#flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower
جالب بود . م.فق باشی و شاد
8 اسفند 1388 در 09:49
خیلی قشنگ بود نمیدونم ولی ادمهای نابینا بقیه حساشون قویتره اون حضورتو حس کرده #hug
8 اسفند 1388 در 11:28
مرسیییییییییییییییییییییییییییییی خیلی خوشملی ها#heart #hug
8 اسفند 1388 در 13:35
خوندمت عزيزم
و از تکه تکه هات هم لذت بردم
هر چند که بعضی جاها متفاوت بوديم
ولی
تفاهم هامون بيشتر بود#heart
8 اسفند 1388 در 13:58
چرا عزیزم همون طور که گفتم فقط باید با ماشین مخصوص (مثل ون بدون صندلی) برم که سوار بر ویلچر داخل ماشین بشم. من هفته ای یک روز با شرایط خاص مثلا دو روز قبل بزنگم رزرو کنم و…. می تونم ماشین بگیرم
8 اسفند 1388 در 14:08
سلام
خيلی وبلاگ جالبی داری. پستهای قبليت رو خوندم و اصلا باورم نشد.خيلی چيزا رو . به خونه مقدست سر ميزنم مطمئن باش و آرزوی شادی دارم تو زندگيت چيزی که از تمام جملاتت ميشه احساس کرد. خوشحال ميشم شما هم به من سر بزنی. يه چيزايی بايد واسه من هم مايه مسرت باشه .
فعلا.
8 اسفند 1388 در 14:39
سلام موناجون.ممنون که پيشم اومدی.خوشحالم کردی.#heart نميدونم چرالينکم درست نبوده!چون هميشه چک ميکنم که درست بذارم.بهرحال ممنونم عزيزم.#kiss
پست خيلی جالبی گذاشتی وبسيارتامل برانگيزبود#applause
8 اسفند 1388 در 15:51
واقعا زيبا بود .نوشته هات به آدم آرامش ميده#heart
راستی رشته ام را پرسيده بودی من ترم آخر نرم افزار هستم#winking #kiss #hand
8 اسفند 1388 در 16:32
به فکر فرو رفتيم مونا.
8 اسفند 1388 در 17:05
بسيار زيبا و تاثير گذار بود .
8 اسفند 1388 در 17:15
فرشته‌ای خدا اغلب اسم ندارند و رفت و آمدشون هم برا ما همیشه یه‌جورایی معماست…حضور این نوشته‌ةای شما هم یه‌جور حضور فرشته است تو زندگی خیلی از ماها.#smile
8 اسفند 1388 در 17:29
سلام – آدرس کالو رو براتون ایمیل زدم
8 اسفند 1388 در 17:54
سلام به آبجي كل خودم#flower #kiss #heart
نظري كه برام كذاشتي 1 دنيا برام ارزش داشت؛خيلي شادم كردي؛ممنون#kiss #heart
يه مدته به دلايلي به كامبيوتر دسترسي ندارم؛سرم هم شلوغه ايشالله در اولين فرصت آب ميكنم؛الان هم دارم با كوشيم نظر ميدم؛خيلي سخته.
ممنون كه سر ميزني؛هميشه سر بزن به ما.
ايشالله همونجور كه شادم كردي؛خدا دلت رو شاد كنه#heart #kiss #flower
8 اسفند 1388 در 18:00
آبجي حالا تازه متنتو خوندم؛خيلي قشنك بود#flower
ايشاله كه برنده بشي؛ولي مهمتر از اون اينه كه هر روشندلي اين متنو بشنوه احساس خوبي بهش دست ميده و اين يعني اين كه تو برنده اي حتي اكه تو اون مسابقه جايزه اي نكيري#kiss
8 اسفند 1388 در 18:01
آبجي ميكم كلي معروف شديا#grin
8 اسفند 1388 در 18:01
آبجي ميكم كلي معروف شديا#grin
8 اسفند 1388 در 18:03
راستي اينو هم بكم كوشيم فونت فارسي نداره؛عربيه؛به خاطر همين بعضي جاها يه جوري شده…
8 اسفند 1388 در 18:59
عالي بود منتظر داستانهاي بعدي هستم
8 اسفند 1388 در 19:07
چرا مردم نميبينند
که لادن اتفاقی نيست!
.
خدا
خدا
خدای بزرگ!!!
خدای مونا خيلی دوستت دارم!#heart
9 اسفند 1388 در 15:41
سلام
ممنونم از اينکه داستان رو به حسن تقديم کردی . هميشه دست بالای دست و دست پايين دست بسيار است . موفق باشي. در تک تک لحظات زندگی ت #hug
25 آذر 1389 در 11:44
cheap generic librium zwo cheap health insurance jtmmo generic cymbalta pzzhwa
27 آذر 1389 در 17:33
affordable health insurance reb kamagra results 0285 compare levitra viagra 8OOO order meridia overnight 42897
30 آذر 1389 در 09:53
cheap auto insurance 135040 online auto insurance %-[ life insurance rates >:DDD
8 دی 1389 در 12:18
accutane purchase >:OO order propecia online clp mazindol 468 ultram jrjqjt
8 دی 1389 در 16:10
strattera cheap mjyk order rx terbinafine 946609 neurontin 96232 amoxil zejfn
22 دی 1389 در 14:58
accutane buy 7927 Carisoprodol 1558 home owner’s insurance 34164 carisoprodol nwq
23 دی 1389 در 22:11
nexium 663937 lunesta online :OO cheap propecia tramadol %OOO
24 دی 1389 در 08:25
acomplia %) ambien 773
6 بهمن 1389 در 00:44
affordable car insurance uaiiz cheapest car insurance mqdar car insurance 8DDD auto insurance tdwg
7 بهمن 1389 در 13:25
ny life insurance ehn cheap health insurance gmqyad auto insurance quotes :)) car insurance rates 86976
7 بهمن 1389 در 19:09
با همه ی نوشته هات اشکمو درمياری…
14 بهمن 1389 در 00:27
online auto insurance quotes ofqy auto insurance =-(( life insurance quotes pyxl auto insurance 215933
14 بهمن 1389 در 07:22
business insurance qjr affordable car insurance clucaa doxycycline 8-[
16 بهمن 1389 در 10:28
cheap auto insurance 988015 trustmark life insurance %] cheap car insurance wqfyuc auto insurance kvvn
16 بهمن 1389 در 21:51
get rx for tramadol online 1313 business insurance teure life insurance quotes ltop cialis :))