تجربه ی خیلی جدید
اینکه بگم یه چیز عجیبی من رو به سمته این سفر کشوند والله دروغ نگفته ام .. چون در حال حاضر…
من توی این سفر یک تجربه ی خیلی خیلی نویی خواهم داشت…تجربه ای که خودم خواستمش و خوشحالم که میتونم و تو خودم میبینم که تواناییشو دارمو از پسش بر میام…اینکه تو این سفر بچه ها با قطار میرنو و من با هواپیما اونم تکی پا به مشهد مقدس میذارم…از اینکه پدرم اجازه دادو مادرم دلهره هاشو قورت داده خوشحالم و بعد هم از اینکه به تواناییم اعتماد کردن خوشحالتر هستم … از اینکه بیماری و دارو و شرایط خواب و رفت و آمد و کارهای خصوصی و عمومی ام باعث نشد که بابا و مامان نه بیارن کیفم کوکه!
از همین الان کلی برنامه ریزی کردم واسه همون سه چهار ساعتی که تو مشهد مقدس تنهام…(چشمک)
از طرفی تحویل هتل برای بچه ها با منه…وقتی نسیم که رهبر گروهمون توی سفره بدون اینکه من بهش بگم مدارکه هتلمونو اوورد دانشگاه بهم داد و گفت تو زودتر میرسیو هتلو تحویل بگیر برای ما ..از خوشحالی تو دلم حال و هوایی بوداااا
26 اردیبهشت 1390 در 08:18
تو می تونی عزیزم. موفق باشی. خوش بگذره. دعا یادت نره عزززززززززززززززززززززیم
بوس بوس
26 اردیبهشت 1390 در 19:35
آفرین ولی راستش میگم اول به خانوادت بعد به تو
میدونی چرا چون ماها زیاد ممکنه تصمیم بگیریم ولی تاثیر رفتار دیگران رومون خیلی زیاده
خود من هربار حرف سفر زدم چنان برخورد خانواده عجیب غریب بوده که من خودمو باختم که چرا اصلا تصمیم به کاری به این عجیبی گرفتم!!!
ولی خوشحالم برات و امیدوارم تجربه خوبی باشه و قدمی به سوی استقلال بیشتر
26 اردیبهشت 1390 در 20:56
salam aziz khoobi?kheili khoshhal shodam ke miri oonam tajrobei no!kheili safare khoobi khahad bood barat!omidvaram ke khosh begzare va eltemase 2a daram.
27 اردیبهشت 1390 در 07:45
سفرت پر خاطره
منتظر عکسهای بامزه ات میمونم
27 اردیبهشت 1390 در 16:54
سلام موناي عزيزم
آره من مطمئنم كه از پسش بر ميايي
واقعا بخاطر اين اراده و تصميمت بهت تبريك ميگم
بابا تك جون ، كيف كوك جون ، يه چيز عجيب آخ جووون
حالا كدوم هتل رو گرفتين؟ اسمش چيه ؟ نزديك هست به حرم ،
اگه نزديك نيست بگو تا يه هتل نزديك آشنا دارم ، رديفش كنم ، حتما بگيها تعارف نكنيها
عجب حال و هوايي ، خوش بگذره
راستي التماس دعا تنها خانوم
در حال حاضر … منتظرم
27 اردیبهشت 1390 در 18:11
سلام مونا جان،
چقدر خوشحالم که احساس استقلال میکنی و به خصوص برای چنین سفر زیارتی به بارگاه امام رضا علیه سلام بهترین پیشامد ها را برایت آرزومندم.
نمازهای حرم با آن همه جمعیت از عاشقان کویش و صدای نواختن نقاره ها و صدای گریه ی زائران همه و همه را به خاطر بسپار…راستی فراموش نکن که وقتی به نیت زیارت امام رضا (ع) به مشهد میروی در آنجا مهمان امام رضا هستی، در هر کجای مشهد که باشی…در آن مکان مقدس دعا برای ما را هم فراموش نکن و خلاصه نائب الزیاره باش عزیزم،
ان شاءالله زیارتت قبول 🙂
27 اردیبهشت 1390 در 20:10
eltemase 2a mona jan
28 اردیبهشت 1390 در 08:14
mona jan key miri mashhad chon man 2 mah dige miyam iran delam mikhad yek safar mashhad beram va be aayda sar bezanam age haman zaman bashe toro ham mibinam
29 اردیبهشت 1390 در 05:31
گلدسته ات
كهكشانى است
كه سياهى شهر را تكذيب مى كند
پيرامون تو همه چيز بوى ملكوت مى دهد:
كاشى هاى ايوانت
و اين سؤال هميشه
كه چگونه مى توان آسمانها را
در مربعى كوچك خلاصه كرد.
و پنجره فولاد
التماسهاى گره خورده
و بغضهايى كه پيش پاى تو باز مى شوند…
1 خرداد 1390 در 11:08
سلام
من الان که اومدم دیدم 55555مین بازدید کننده وبت هستم
کلی هم ذوق نمودم
سفر خوش گذشت؟
2 خرداد 1390 در 10:03
سلام مونا جان
من تازه از مشهد اومدم و حالا تو میخوای بری به همون سفر چقدر عالیه
جای ما را هم خالی کن و مدارک من رو هم قاطی اون مدارکت تحویل بگیر
هزاران بار امیدوارم بهت خوش بگذره و ایام خوشی رو بگذرونی
روبروی ضریح که رسیدی اول منم هااااا..بقول دوستم مدیونی دعانکنی
3 خرداد 1390 در 11:29
سلام
چه عالی! ایشالله خوش بگذره.
سفر بی خطر.
التماس دعا