روشنايى…


هر جاى دنيا كه باشى هر چى كه پيش بياد و از هر كوه و دشت و دريايى ام گذر كنى….
بازم كه بازه عشق اتفاقيست مونا…اتفاقى بين قلب ها…
اين عشق روشناييست مثه آب و ماه و آفتاب ..مثه شبنم روى گل…مثه اشك..

نقاشي ها به وقت گرماي ٥٠درجه و تعطيلات :heart:

0
0

۴ دیدگاه برای “روشنايى…”

  1. nanak Says:

    چقدر زیبان این خانم‌ها، شبیه الهه‌های زندگی آدمای دوران باستان

    از دید مه این سر‌ها که بلند کشیدی مثه درخت‌های تنومند حیات بخش هستن که دونیا رو پر از مهر و خوبی میکنن وتوی چشم‌های بسته اشون میتونم حکمت و گذشت رو ببینم.

    در مورد اون قوری و دسته‌اش هم چیزی نگم بهتره مونا :‌‌)‌) فقط به نظرم بهتر بود کنار این الهه ها نمیگذاشتیش که حس کارت حفظ بشه و یا بجاش یه چشمه میکشیدی با اون گل‌ها که شبیه چشمه‌ی آب حیات باشه بین درختا ;‌) و

    هر کجای این هستی که هستی، بازم اینجا همیشه دوس داشتنی هستی

    :rose:

  2. mona Says:

    ممنون نگاه شما زیباست
    ممنون از تفسیر و تحلیل خوبتون
    آره موقع عکس گذاشتمشون کنار هم اما الان از هم جدان 🙂

    ممنون از لطفتون
    :rose:

  3. قلم بانو Says:

    خیلی قشنگن مونا جونم.
    موفق باشی.

  4. mona Says:

    چشمات قشنگن عزيزم
    تو هم همينطور ممنونم ازت:*

دیدگاهی بنویسید