
___________
اسم نقاشیمو یکی از دوستهای جانم انتخاب کرد..کلی هم به دلمون نشست 🙂
شعر توی نقاشی هم از خانم عرفان نظر آهاری
نوشته شده در یکشنبه 4 تیر 1396 در 12:09 و در دستهی دستهبندی نشده.
میتوانید دیدگاههای این نوشته را پیگیری کنید با RSS 2.0 خوراک.
میتوانید دیدگاهتان را بنویسید٬ یا بازتاب بفرستید از سایت خودتان.
6 تیر 1396 در 02:49
خب مه میگم:
شکوه شکوفایی
تجسم بسیار باشکوهی داری مونا خانوم
:rose:
6 تیر 1396 در 21:46
شكوه شكوفايي هم خيلي قشنگه
ولي يكم سخته 🙂
ممنون نظر لطفتونه :rose:
14 تیر 1396 در 03:52
سلام مونا خانوم
کلی راه اومدم تا این یکی پست که دیدگاهش باز باشه باهات حرف بزنم
خب که چی، خیال کردی اون ایستک آناناسی رو میکشی وسط حرفات که نگی ماجرا چیه ؟
یعنی ما ندونیم این همه غم از کجا اومده ؟ چرا دل داداش مهدی آشوبه ؟
باشه مونا خانوم باشه
معلومه که خیلی بهش وابسته ای
میدونم که خیلی هواتو داره
میدونی منم بدون اینکه ایستک بخورم دلنگرانت میشم و میرم
دعا میکنم برا هر دوتاتون و خیر و خوبی میخام از خدا برا دلاتون
:rose: :rose:
17 تیر 1396 در 19:48
سلام
ممنون كه به يادم هستين هميشه و ببخشيد كه ناراحتتون كردم…ببخشيد
ممنون..همينطور خير و خوبي براي دل شما
:rose:
18 تیر 1396 در 13:46
اینو بدون مونا خانوم من هیچ وقت از هیچ آدمی هیچ ذرهای ناراحت نمیشم و اگه خواستی رازش رو میگم برات.
خب میبینی که نیازی به ببخشید و این حرفا هم نیست.
و واقعیتش اینه که خوبی های خودت باعث میشه به یادتون باشم و در حقیقت منم که باید برای این همه خوبی و شهامت و مهربونی تو، ازت ممنون باشم.
اگه هم حرفی زدم بخاطر این بود که نگران حالتون شدم همین.
:rose:
24 تیر 1396 در 07:25
:rose: :rose: