خواستگار كه از در و ديوار مياد :))
يه اتفاق خنده دار امروز افتاد
محل كارم پشت يه ميز هستم كه ارتفاع بلندى داره مثل پيشخوان ها، من روى ويلچر نشسته بودم و پشت ميز يه خانمى كه تر و تميز و شيك و مودب بود اومد پيشمو سلام كرد
گفتم بفرماييد
گفت براى امر خير اومدم :evilgrin:
منِ ساده گفتم چه امر خيرى ؟ :evilgrin:
بعد خانمه گفت امر خير ازدواج :)))) خلاصه من يكم رنگ به رنگ شدم و گفتم بفرماييد
گفت من براى پسرم دارم دنبال يه خانم كه كار رسمى داشته باشه ميگيردم واى من مرده بودم از خنده تو دلم گفتم والا خوب بلدن كجاها دنبال زن بگردن :))))
بعد مشخصات پسرشو گفت گفتم برين اتاق فلان اونجا دختر مورد نظر يافت ميشه بعد گفت رسمى هستن؟؟ گفتم نه طرحى هستن ولى دانشجو پزشكى و دندون هم زياد هست و اغلب دختران خوبى هستند گفت پام درد ميكنه نمى تونم برم!! بعد پزشك نمى خوام همش از صبح تا شب سركارن
لبخند زدم
گفت شما رسمى هستى؟ گفتم بله..گفت ازمون دادى؟ گفتم بله…گفت تا ساعت چند سركارى :)) بعد گفت از خونواده ت بگو گفتم پدر و مادر بازنشسته و برادر فلان و يه برادرمم پزشكه :evilgrin: هيچى ديگه گفت تو رو خدا شماره ت رو بنويس متولد چندي؟ :evilgrin:
منم نامردى نكردم شماره م رو نوشتم و دادم :)))
ميخواستم يه حركت بكنم آخر ماجرا ببينه رو ويلچرم اما حركت نزدم :)) :clap:
تو دلم گفتم حالا اگر مى دونست روى ويلچرم مى گفت:
يه دختر مثل خودت بهم معرفى كن!!!!!!
فقط اعصابمو بهم ميريخت
بذار خوش باشه منم بعد طاقچه بالا بذارم براش اگر زنگ زد :)) بهش ميگم من بعد از ازدواج كار نمى كنم استعفاء ميدم :)) و واقعا هم تصميمم همينه :))
كارمند رسمى هم از اين دردسرها دارههههههه زن و عشق و محبت ميخوان يا بانك 😐 ؟؟؟؟
14 مهر 1398 در 17:26
علاوه بر خوشگل مشگل بودن از هر انگششت دختر یه هنر میباره ماشاله یه معیار جدید رسمی بودنم بهش اضافه شده :laugh:
ااکثر دخترا بعداز ازدواج دوست ندارن برن سرکار ،والا من همین الانشم از استرس کارم بیزارم و دوست ندارم برم سرکار 😀
14 مهر 1398 در 17:36
اگه یه مامان دیگه ای دوباره اومد ؛ بگو دست پخت پسرتون خوبه؟ باسلیقه هست ؟ ظرف شستنش چطوره ؟ خیاطی بلده؟ بلده آروغ بچه بگیره؟ بگو برای به دختر رسمی این معیارا خیلی مهمه 😎 😎 😉 :rotfl:
28 تیر 1399 در 03:55
😀 😀 واقعاً
خنده ى از ته دل 😀