دختر ويلچرى
تولد دختر سه ساله ى همكارم بود و همه ى خانم هاى بخش و همسر آقايون بخش دعوت بودند
وقتى كه هر مهمونى مى اومد و من رو روى ويلچر با لباس مهمانى و بى حجاب مى ديد كلى تعجب مى كرد و تعريف مى داد يه لحظه رفتم تو فكر!! كه اگر مثلاً همسر اين آقايونى كه باهاشون همكار هستم برن تو خونه تعريف بكنن از ظاهرم چى؟ مثلا بگن فلان تيپ رو داشت يا مثلا موهاش تا كجا بود چه رنگ بود مثلا؟ چقدر بد نه؟ انگارى كه اصلا جلو نا محرم باشى و بعد هم با خودم گفتم منم تابلوووو
آدرس ميخوان بدن ميگن همون دختر ويلچريه!!!
فرداش با يكى از همكارا كه مثل مادرم ميمونه و دو سال ديگه بازنشسته ميشه درد و دل كردم
گفتم اگر مثلا خانم اين آقايون براى همسرانشون بگن اين دختر ويلچريه رو بايد ميديدى و اله بله :evilgrin: چى؟؟؟؟ همكارم اول اطمينان خاطر بهم داد كه نه اينجورى نيست چون اين خانمها همشون متدين و شناخته شدن و بعد هم مگر ابله باشند كه اينكارو بكنن و از يه زن ديگه جلو شوهرشون بگن
بعد تر مگر تو اسم ندارى
دختر ويلچريه چيه :))))
خب ميبينين چه همكار با شخصيت و با شعور و محترم و مهربون و آگاهى خدا بهم داده؟ 🙂
ولى حقيقتاً گاهى از زنها مى ترسم! كه گاهى نا محرمترينن!…اره موافقم زنى مگر ابله باشه كه از يه زن ديگه براى شوهرش بگه ولى مسئله اينه كه خيلى ها اصلاً من رو زن و آدم حساب نمى كنن! و خب اونچه ميشه كه نبايد بشه.. كه نمى خوام بشه…
و مورد ديگه دختر ويلچريه يه كد و آدرس هست كه هميشه باهامه
ناراحت نميشم ازش مگر به تحقير!
هر چند كه براى آدرس دادن خيلى ويژگى هاى خوب ديگه دارم ولى خب بايد بپذيرم كه اولين و سر راست رينش ويلچرى بودنه كه ناراحت نمى شم مگر بخوان با اين آدرس بگن من بى ارزشم 🙂
خلاصه اين هم از ترسهاى يك خانمى كه بسيار بسيار خودش رو تحويل مى گيره و مهم مى دونه :)))