اينم يه موهبته

همكارم كه در سال آخر كارش هست و چيزى نمونده تا بازنشستگيش امروز گفت:
قبل از اومدن مونا، همش به همسرم مى گفتم كى بازنشسته بشم خسته شدم!!
از وقتى كه مونا همكارم شده روزى چند بار مى گم آقاجعفر اگر بازنشسته بشم چه كنم؟ من نرم سركار افسرده مى شم!
گفت چقدر تعطيلات نوروز بهم سخت گذشت بدون ديدن تو..
من رو مى گه ها :evilgrin:

بگم خنده ام از اينجا تا اونجا بود از تعريف ش از حس و حالش نسبت به من دروغ نگفتم
يه خنده به چه بزرگى

0
0

۲ دیدگاه برای “اينم يه موهبته”

  1. nanak Says:

    خب راست میگه مونا خانوم

    مگه میشه تو باشی ولی
    این همه مهر و محبتت توی دل آشناها نباشه

    مگه میشه کسی تو رو بشناسه ولی
    دوستت نداشته باشه

    مگه میشه کسی حرفاتو بدونه و
    تو رو از یاد ببره

    مگه میشه از تو دور بود و
    برای تو دل‌تنگ نشد

    :rose:

    ای کاش دونیا اون جور که می‌خواستیم میشد
    ولی دونیای خداست، تا خدا نخواهد، نمیشه ..

  2. mona Says:

    الحمدالله على كل حال

دیدگاهی بنویسید