شروع طوفانى :))))

چند ماه پيش رفتم كلاس تزريقات و ديگه تزريق عضلانى و وريدى و … ياد گرفتم :evilgrin: اما خب براى كسى تا به حال تزريق انجام نداده بودم.. تا ديروز
مادرم يكم كسالت دارن و يه سرى دارو براى تزريق دكتر بهشون داده بود
كى بزنه؟؟؟
مونا خانوم :evilgrin:
هى اصرار كه تو مدركشو دارى و ولى آمپول نزدى برامون :evilgrin:
خلاصه گفتم آماده باش كه من اومدم :evilgrin:
مشغول آماده سازى آمپول بودم دلشتم شيشه ش رو مى شكوندم كه تو دستم خورد شد و دستم خونى شد، سريع بدون اينكه كسى متوجه بشه يه دستمال پيچيدم دور انگشتم و رفتم كه تزريق رو انجام بدم
حالا مگه مى تونستم :evilgrin: از اينور يه دستم غرق خون از اونور هم اون دستم مى لرزيد، بيمار هم هى مى گفت بزززززن ديگه :clap: تا حالا بيمارى رو نديده بودم كه خودش التماس كنه بزن از يه طرف هم احساس مى كردم تعادل ندارم روى ويلچر و مى ترسيدم نقش بر زمين بشم
ده دقيقه بالاسر مادرم ايستاده بودم و دلم نمى اومد آمپول بزنم :shout: تا اينكه چشمامو بستمو زدم
آخرش هم به رسم مامانم گفتم: مامان اين دوات پيش خدا شفات

خلاصه كه آمپول زنى مونده بود تو رزومه م كه اونم :evilgrin:
آمپول زن ويلچرى داريم؟!؟
راستى وقتى ميخواين آمپول رو بشكنين بين انگشت و آمپول؛ پنبه ى الكليتون رو كه آماده كردين بذارين اينجورى آسيب نمى بينين
اين رو گفته بود مدرس اما من يادم رفته بود

0
0

دیدگاهی بنویسید