دستان فرشته کوچک من

امروز رفتم به دنیای رنگ و نقاشی و احساس لطیف رنگ انگشتی!
دستهای مهدی رو برای اینکار کرایه گرفتم !(توجه شود کرایه!)
مشغول عکس گرفتن در هنگام رنگ آمیزی دستش بودم بهم میگه :
برای چی عکس میگیری ؟
من مثل همیشه : هممممممم
مهدی : آهان برای وبلاگت ؟
من : مممممممم
مهدی : اسم پستت چیه ؟
من : نمی دونم!
مهدی : بنویس دستان بی صاحاب !

0
0

۱۲ دیدگاه برای “دستان فرشته کوچک من”

  1. محمد حسین Says:

    یعنی چی ؟ یعنی با دست نقاشی میکنید ؟ یا دست یه نفر دیگه رو نقاشی میکنید ؟
    به هر حال جفتش حال میده !
    رنگ بازیکلا حال میده ، مثل گل بازی .
    کالا تفریحاتی که آدم رو کل و کثیف کنه حال میده !

    ____________
    مونا :
    هم با دست نقاشی میکنم هم دستو صورته یکی دیگه رو نقاشی میکنم! :دی

    گل بازی رو خوب اومدی !

  2. سحر Says:

    چه ايده جالبي.

  3. آیدا Says:

    سلام مونا جان
    تو کلا نقاش خوبی هستی. رو کاغذ بکش که بمونه. واقعا فرشته ی مهربونی داری هااا.

    _____________
    مونا :
    سلام عزیزم
    این حرفه مهدی کلا حرفه دلمو در مورد رنگ و نقاشی منحرف کرد و شد این پست..خیلی مهربونه…

  4. ددی Says:

    دست دست!
    کدوم دست!؟
    همون دست که قشنگه…!

    _____________
    مونا :
    همون که خیلی خیلی قشنگه !

  5. ساني Says:

    رنگ به من انرژي ميده :*

    مرسي پاسخم رو توي پست قبلي گرفتم

    _____________
    مونا :
    به من هم انرژی میده واقعا
    خواهش میکنم عزیزم

  6. amin Says:

    مونا خانوم سلام

    ای داد بیداد

    بیچاره به ما پسرا که همیشه باید قربانی خواسته های بی رحمانه دخترا شیم 🙂
    ____________
    مونا :
    معلومه دلت پره! : دی

  7. saman Says:

    سلام,
    خدا نگهش داره این فرشته مهربونو,
    هر آرزویی داره براورده کنه براش,
    با آبجی جونش خوشبخت بشن الهی
    خدانگهدارتون باشه الهی
    ______________
    مونا:
    سلام و ممنون از آرزوت

  8. mina Says:

    منتظرم …اين روزا وقت خوبيه برا رو در رو با خدا صحبت كردن شايد روز كافي نباشه ميخوام از شبا بيشتر استفاده كنم آخه شبا جواب ميده شما هم دعا كنيد
    در سال يه ماه رمضون كه بيشتر نداريم دلم نميخواد تموم شه

    _____________
    مونا :
    برای من هم دعا کن…
    واقعا!

  9. بيد مجنون Says:

    سلام. خيلي جالبه…. من بچه بودم ذغال بازي و گل بازي رو خيلي دوست داشتم. خيلي كيف ميداد. با خاك تپه هاي سيلك هم كلي چيز ميز درست ميكردم… يادش بخير!

    ____________
    lمونا:
    سلام عزیزم
    من کوچیک بودم عاشق بنایی و سیمان درست کردن بودم …از اینکه سیمان آجرها رو میچسبوند به هم خوشم میومد…
    خیلی باحاله

  10. مينا Says:

    موناي عزيزم.اميدوارم كه زندگيت هميشه پر از رنگهاي زيبا باشه.خانم ماه رمضاني ما رو هم حتما دعا كن

    _____________
    مونا :
    ممنون مینای عزیزم
    حتما..شما هم من رو دعا کن…

  11. بهزاد Says:

    سلام!!!!

    یادمه آبان سال 87 که اومدم اهواز داشتی نقاشی با مداد مشکی رو یاد می گرفتی و یعقوب هم یه چیزایی کشیده بود!!!!
    ولی این سبک از نقاشی علاوه بر نقاشی بودن یه حس خوب بازی هم به آدم می ده !!! من که خیلی خوشم میاد یه بار این کار رو انجام بدم!!!

    راستی حالا چند کرایه دادی؟؟؟؟

    عکس نقاشیتم بذار تو وبت تا همه ببینن که چه خانم ماهری هستی!!!!!؟؟؟؟؟

    ______________
    مونا :
    سلام
    چه جالب خودم اصلا یادم نمی یاد نقاشی یعقوب رو!
    کرایه اش در عوض استفاده از لپ تاپم به مدت نا محدود بود !(نیشخند)
    چشم

  12. مسعود Says:

    ببین با دستای گالوای زمانه چه کردهههههههههههه.

    _____________
    مونا :
    ریاضیدانان کلا وقف انسانهای دانشمند دیگرند ! هه هه !

دیدگاهی بنویسید