خدايا شكرت

صبح روز اولين روز كاريم كه مامانم در يه شهر ديگه بسترى بود، تو محل كارم به همكارام با يه غمى گفتم مامانم نيست و امروز لقمه ى صبحانه ندارم..
از فرداى اون روز تا الان كه مادرم پيشمه برام با عشق هر روز لقمه ى صبحانه مياره
من خيلى خوشبختم كه شماها رو دارم
خيلى
خدايا شكرت

0
0

دیدگاهی بنویسید