آجى داماد
خواهر داماد بودن بینهایت شادمانى داره، خاصه که تو داماد باشى عزیز دلم..
همچین گوشه ى پیراهن پرسنسیم رو مى گرفتم و ویلچر رو تکون مى دادم که زمین به لرزه در میومد :)))))))))
_______________
* اولین بار بود که پیراهن مجلسى و بلند مى پوشیدم روى ویلچر، تجربه ى جالبى بود، پوشیده بودم و راحت و البته فوق العاده زیبا فیدبک هاى خوبى هم گرفتم و براى جشن هاى بعدى هم دوست دارم این مدلى لباس بپوشم. تنها مشکلش این بود که باید مواظب مى بودم کسى ویلچرو تکون نده وگرنه گوشه لباسم مى رفت زیر چرخ و پرت مى شدم روى زمین…منم تا یه جا مى ایستادم سریع قفل چرخ رو مى زدم که کسى یه وقت ناخواسته حرکتم نده..
** خدایا ازت ممنونم براى همه چیزهایى که خودت مى دونى 🙂
10 آذر 1402 در 14:31
سلام آجی داماد
انشاءالله همیشه به شادی
الحمدلله رب العالمین این مراسم هم برگزار شد و می تونی بری دنبال کارهای خودت
15 آذر 1402 در 00:15
سلام حاج خانوم عزیزممممم دلم خیلى برات تنگه خدایى