آمین

یه حالیم یه حال گُنگ.. نمى تونم حسم رو بگم.. یه ناراحتى عمیق و در کنارش خوشحالى و امیدوارى.. چند وقت پیش نوشتم که هیچ وقت پیش بینى نمى کردم که داستان زندگى من اینشکلى بشه… حالا باید بگم هیچ وقت پیش بینى نمى کردم داستان زندگى تو هم اینشکلى بشه.. درسته تو انتخاب کردى، فکر کردى به همه چى… ولى اینکه توى مسیرت، خدا یه همچین قصه ایى بذاره که بخواى انتخابش کنى خیلى برام… برام… نمى دونم برام چه حسیه همون حس گنگ همون ناراحتى عمیق و در کنارش خوشحالى و امیدوارى.. مى دونى از خدا خواستم تا ابد برات همه چى خوب و قشنگ و آروم باشه..

________________
*پس میدمت تو رو.. به جاده هاى صاف… پس میدمت برو با لاله ها بخواب…پس میدمت به ماه… به لحظه هاى خوب…پس میدمت برو واسه خودت بمون ❤️

* گفتم به مادرم امشب کنه دعات…

8
0

دیدگاهی بنویسید