زنجیره ى مهربونى
این ماه شرایط مالیم خیلى پیچیده شد، همه ى پولم تو حساب بلوکه ست و از یک ماه دیگه آزاد میشه، این ماه رو با پول خیلى کمى سپرى مى کنم و صرفه جویى هاى زیاد، مثلاً شارژ تلفن نگرفتم، و هر وقت مى رم بیرون به دوستام مى گم بهم زنگ بزنن چند بار، که اگر کارى داشتم و فورى بود تو راه نمونم!! خلاصه از این کارا! البته نه اینکه خونواده نتونه و برام نخواد پول بفرسته و … خودم دیگه روم نمیشه بگم وگرنه پدرم کلیه ش رو هم بفروشه نمیذاره من تو غربت بهم سخت بگذره
امروز یکى از دوستانم از راه دور گفت که مى خواد بهم هدیه بده! چى؟ پول! گفت نمى دونم شاید برات لاى کارت پستال گذاشتم و پست کردم…از خیلى وقته نیت کرده بودم و اما نشد و تازه برام دعا کن یه نیت و نذر دیگه هم دارم براى چندماه دیگه که اونم اگر بشه یه مقدارى مى خوام بهت هدیه بدم.. من؟ موندم! ازش تشکر کردم.. چند ساعت بعد پیام داد که من دارم مى رم بانک بپرسم کارمزدش از اینجا به آلمان چقدره و چطور میشه.. در دسترس باش..و شماره کارتت هم بده..
نمى دونم چه سرى هست؟ اخه خدا خیلى هوامو داره.. پول رو برام واریز کرد… واقعا با پولى که داشتم مى تونستم بگذرونم خدا رو شکر.. ولى خیلى خوشحال شدم… تازه ازم معذرت خواهى کرد و که من مى خواستم زودتر این کارو بکنم اما نشد… بهش گفتم شاید اگر در زمان و مکان و شرایط دیگه ایی بود اینقدر خوشحال نمى شدم و اینقدر دعات نمى کردم..
_______________
* شاید هیچوقت نتونم برات جبران کنم، ولى اینو مطمئنم زنجیره ى مهربونى هیچوقت پاره نمیشه.. یه روزى یه جایى یه طورى خدا با دستاى یکى دیگه دستاتو مى گیره و برات جبران مى کنه ❤️
18 مهر 1403 در 17:01
سلام
هراز گاهی یه چیزی بنویس،بفهمم در چه حالی رفیییییق