نیاز به تنهایی2

روز دومی که خواستم تنهایی بعد از دانشگاه به خیابون بزنم طاقت نیوردم نگفته به مامانم این کارو کنم در نتیجه گفتم: گفتم من امروز بعد از دانشگاه می رم بیرون نیاین دنبالم..مامانم گفت : کجا ؟ گفتم: خرید..گفت : با کی ؟ بچه های کلاستون ؟ گفتم : نه بابا.. رضوان یا نسیم یا فاطمه..نمی دونم از رفقا قدیم هر کی تونست به یکیشون می گم.. مامانم هم گفت باشه و خوش بگذره بچه جوون..از خونه که زدم بیرون همش تو فکر این بودم که برم یا نرم تنها برم یا به رضوان بگم اونم اگر تونست بیاد بام و… که بارون گرفت…بارون هر یک دقیقه تندو تند تر می شد و خیابونها تو عرض چند دقیقه پر از آب شد و سه ربع ساعت تو ترافیک بودیم

به ساعت نگاه کردم دیدم فیکس 2 رسیدم دانشگاه و کلاسم شروع شده، داداشم تو بارون ویلچرو از ماشین در اورد و من سوار شدم تا سوار ویلچر شدم هر دو خیس و آب کشیده شدیم..از دور به اتاق مشاوره نگاه کردم دیدم بچه ها تو سالن ایستادن، یه نفس راحت کشیدمو از اینکه بعد از کلی ترافیک سر ساعت به کلاس رسیدم و هنوز استاد نیومده خوشحال بودم..همینجور به غروب فکر می کردم..گفتم یعنی میشه تو این بارونی برم تنهایی..اگر اتفاقی بیفته چی ؟ اصلا بیخیال یه روز دیگه..یهو دوستام گفتن مونا برگرد برو خونه..گفتم چی شده ؟ گفتن استاد سر ساعت 2 درب کلاسو قفل کرده و دیگه کسی رو تو کلاس راه نمی ده! گفتم یعنی چی ؟ تازه دو دقیقه از دو گذشته..مگر ما بچه ایم..دانشجوی ارشدیم نا سلامتی، کارت می زنیم خب!!..یکی از دوستام وسایلش داخل کلاس بود اما خودش رفته بود نماز و برگشته بود که دیده بود در قفله و این چنین از کلاس ده نفره 6 نفر پشت در بودن و یکیش من!
یه ده دقیقه بود که پشت در موندم به هر کی می گفتیم بیاد واسطه بشه درو باز کنه بریم داخل کلاس هیچکس حاضر نمی شد :-Dهمه می ترسن ازش خیلی لولوه، بیچاره اونایی که تو کلاس بودن و در قفل بود!!! خجسته و شاد از اینکه مثه اون 4 نفر پشت درب قفل شده مجبور نبودم درس گوش بدم برگشتم خونه و سفر تنهاییم بازم کنسل شد…
رفتم خونه و بوی پیتزای مامانم تو خونه پیچیده بود اما مال من به خاطر اینکه تصور بر این بود سر کلاس باشم آماده نبود و این چنین شریکی با مهدی در حالی که مشغول دیدن بارش بارون بودیم پیتزا خوردیم..و با خودم می گفتم مرگ بر هر چی کلاس درس مخوف و ترافیک و تنهایی……..

0
0

۱۶ دیدگاه برای “نیاز به تنهایی2”

  1. soha Says:

    زنده باد مامان 😀

  2. مونا Says:

    زنده بادددد

  3. nasim Says:

    مونی مونا جونم حالا اینطوریه خودت تنها تنها بدون رفیق رفقای قدیمت میخوای بری دردر..باز خوبه باروون اومد 😎 :laugh: از طرفی پیتزا خوردن صدتا کلاس رو میارزه بهههههههههه ببین استادت راهتون نداد خیری تو این قضیه بود که بری پیتزای مامان پز بخوری… 😀 فقط بیچاره مهدی که مجبور شد پیتزاش رو باهات شریک شه… 😛

  4. مونا Says:

    :kissing: ها ها ها نسیمو مو از خدامه بریم ولویی 😉 یعنی به نظرت می ذارن درسها با خیال راحت بریم بیرون؟ نه وجدانا خودت بگو؟
    چه شراکتی جانم یه قطعه بیشتر نخوردممم

  5. نسیم Says:

    ایشالله میریم…نه بابا فکر کنم ما رو دور از جون تو با کتاب خاک کنن.. 😀
    عزیزدلم نوش جانت همشو باید میخوردی…

  6. mona Says:

    😀 😀 اینو خوب اومدی :laugh:

  7. ددی Says:

    عجب استاد باحالی!
    ایول داره 1000000000000000 تاااااا

  8. مونا Says:

    😕 😯 خل وضع بودن هم باحاله ؟؟؟؟
    اتووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

  9. New Guy Says:

    معلوم هست تو کجايي دختر؟ اثري از اثراتت نيست!
    اهواز آب و هوا چطوره؟ خودت رو به راهي؟ ميگن رطوبت هوا به 100% رسيده!
    اينطوري باشه که موقع حرف زدن از دهن آدم حباب درمياد! خواستي بري بيرون دماغ‌گير و عينک شنا بزن!

  10. مونا Says:

    😯 خونه بابامم 😀 گرفتار و…
    هوا خوووب و سرد و بارانی و مه آلود و همه چی تموم
    فقط این رطوبت 100% اصلا مشابه اونچه که توی شمال ایران تجربه می شه نیست! رطوبتش خشکه 😯 مثل دوده ! چشم و چالت رو می سوزونه اما نیاز به دماغ گیر و عینک شنا و … نداره

  11. New Guy Says:

    اوه اوه پس اگه از سوزش چشم صرفنظر کنيم،‌هوا حسابي دو نفره شده! مي‌ترسم بيش از اين خونه بابات نموني!!!! جديداً هم که همش يا ميري دَدَر يا واسه دَدَر رفتن نقشه مي‌کشي! (زبون درازي!)

  12. mona Says:

    😀 😀
    هوای ما فعلا رو مود تنهاییهههه

  13. بهزاد Says:

    سلام!!! خوبی خانم دکتر؟

    ای بابا!! چه استادی داری ها!!! من اگه چای شماها بودم میرفتم یه دوتا لگد محکم به در کلاس میزدم و افرار و به القرار ترجیح میدادم!!!

    مواظب خودت باش بای!

  14. مونا Says:

    سلام
    خب من هم این کارو کردم از اینور اونور شنیدم پرسیده این دختر ویلچریه فامیلش چیه خدا می دونه برام داره حتما شناساییم کرده که درو خیلی کوبیدم 😯 😯 😀

  15. پ مثل پریسا Says:

    خدایا زمان دانشگاه منم (انشاالله) از این استادهای لولو برسان 😀

  16. mona Says:

    وا خاله پریسا دور از جونت، واسه چیته استاده لولو؟ می خورتت 😀

دیدگاهی بنویسید