مادر آسيب نخاعى
دوشنبه 27 فروردین 1397امروز با يه خانمى آشنا شدم كه از روند بچه داريش و فرمولاى خاص بچه داريش با وجود آسيب نخاعي از مهره هاي گردنى، فيلم گرفته بود. تو اپيزود هاى يه دقيقه ايى و يا بيشتر و هر چى جلو تر ميرفتم ميديدم بچه ش بزرگ و بزرگ تر ميشه شور و هيجان ميگرفتم از ديدنش:) هر چى بچه بزرگتر ميشد سخت تر ميشد نگهداريش اما خيلى قشنگ بچه رو تربيت ميكرد كه توى اين فرآيند كمكش كنه اوج داستانش وقتى بود كه بچه ى اولش ٤ساله شده بود و بچه ى دوم به دنيا اومده بود و دختر ٤ساله ش پوشك خواهر چند ماهش رو عوض ميكرد و كوچكترين مامان دنيا دخترش رو خطاب ميكرد…
فكر ميكنم چيزى جز عشق و مهربانى و محبت به كمك آدمى نمياد و اين مادر نخاعى، مهربونيش در تربيت و هوش و ذكاوتش در مديريت بچه هاش عميقا به كمكش اومده بود
چند تا از موارد بچه داريش رو دوس داشتم تو وبلاگم بذارم براى همه ى مادران نخاعى كه ميشه ميشه ميشه ميشه….
اوليش اين بود كه بچه رو از رو پاش ميخواست بذاره تو گهواره
اول يه پتو رو پاش پهن كرد و بعد بچه رو خوابوند روش و با خوندن شعر و بوسيدن بچه ش آرومش ميكرد بعد پتو رو از بالا جمع كرد و سر پتو رو دور مچ دستش پيچوند و بچه رو بلند كرد گذاشت تو گهواره و زودي دالى دالى پتو رو باز كرد و بچه شاد و شنگول رفت تو گهواره
يه مورد ديگه وقتيكه بچه ش تقريبا دو ساله بود براش يه پله درست كرده بودند تا از پله بره بالا و بتونه بياد تو بغل مامانش…خيلى جالب بود مخصوصا كه بچه به هواى شير خوردن بيقرارى آغوش مادرو ميكرد و مادرش كلي تلاش ميكرد كه لباس و تن بچه رو بكشه و كمكش كنه زودتر بياد رو پاش تا شير بخوره
اين پله براى وقتى كه بچه ديگه سنگين ميشه و مادر نخاعى نميتونه بلندش كنه خيلي جالب و كارآمد بود واسم
براى ديدن فيلمهاشون ميتونيد به سايتشون مراجعه كنيد من اين عكسها رو از فيلم ها در اوردم اما خب شنيدن صداى خانم و نحوه ى ابراز محبت و برخورد با بچه هاش جدا از اين ريزه كارياى بچه دارى ، يه دنيا مى ارزه و اصلش همونه 🙂