تقریباً ٣-۴ سال پیشا یه خانمى که استاد زبان انگلیسى و فرانسه بود توى روز معلولین یه فراخوان تو اینستاگرام منتشر کرد که به افراد داراى معلولیت، زبان رو مى خواد رایگان آموزش بده… خلاصه مى تونستیم با مدارک پزشکى مون تو این کلاس ثبت نام کنیم.. بعد از روز معلولین یه پیام دیگه منتشر کرد، که اینقدر استقبال زیاد بود که بایستى از همکاران دیگه شون براى تشکیل کلاسها کمک بگیرن.. خلاصه بعد از دو سه هفته ایى به چند تا گروه تقسیم شدیم و کلاسهامون به صورت آنلاین شروع شد.. کلاس ما با یک استاد مرد، به نام محمدرضا بود… حالا تو این جایى که ایستادم مى بینم خیلى بهشون مدیونم…
تو کلاسمون ٢٠ نفرى بودیم، ١ نفر سى پى، ١ نفر ام اس، ٣-۴ نفر دیستروفى و بقیه آسیب نخاعى بودیم…همه هم خانم بودیم…
کلاسمون ٢ سال؛ تقریباً ۵ ترم، خیلى خوب پیش رفت تا قطعى نت و ف ى ل ت ر ی ن گ ى که از پارسال شروع شد، همه کلاسا تعطیل شدن و یکى دو نفرى که از کلاساى دیگه دوست داشتن زبان رو ادامه بدن به کلاس ما پیوستن… کلاس ما هم خیلى ریزش داشت.. آخرش ١۴ نفر موندیم اما اینقدر دیگه کلافه شدیم با این وضع نت و ف ی ل ت ر ی ن گ که به خاطر اینکه استادمون رو که مرامى و رایگان برامون وقت مى گذاشت رو بیش از حد اذیت نکنیم کلاس رو متاسفانه؛ به اجبار! منحل کردیم…
حالا ١۴ تا دوست خیلى گل دارم که فقط با اوناست که از ته دل به شرایط مون و زندگیمون و بیمارى مون از ته دل خندیدم از ته دل ته ته ته دل…فکر کن از اتفاقایى که رو ویلچر برامون میفته اینقدر مى خندیم تا اشک مى ریزیم :))
این روزا دارم آموزش آشپزى با ویلچر رو از دوستام یاد مى گیرم، و به نکته هاى جالبشون گوش میدم… مثلا کترى شیر دار بگیر راحت ترى، قابلمه ت رو گوشه ى اجاق بذار نه وسط تا بهتر ببینى زیر و روشو، موقع جا به جایى وسایل یه سینى یا یه تخته چوب بذار روى پات، یکى دیگه گفت یه حوله هم بنداز روش تا وسایل از روش سُر نخوره… و خیلى نکته هاى دیگه براى اینکه راحت تر بتونم با ویلچر آشپزى کنم… 🙂
____________
* نمى تونم ف ی ل ت ر ی ن گ کردن رو هیچوقت ببخشم هیچوقت.. عمر و وقت و سرگرمى و محیط خرید و فروش و درس و… ازمون دزدیدن! و بعد با پول و خرید قفل ش ک ن و دل خونى در دسترس گذاشتنش!