بایگانی برای تیر 1396

مادر شدن افراد ضایعه نخاعی با رحم جایگزین

پنج‌شنبه 8 تیر 1396

واقعیت ماجرا اینه که همه ی انسان ها دوست دارند که بچه ایی از سلول سلول و وجود خودشون داشته باشن..این شباهت جسم و جان و رفتار و شخصیت فرزند، حس خیلی خوبی میتونه برای پدر و مادر داشته باشه..
همه ی خانم های آسیب نخاعی بعد از آسیب هم می تونن مادر بشن یعنی که میزان هورمون های زنانگی، میل مادریشون همچنان باقیه و فرآیند تخمک گذاری مشابه با قبل از آسیب به کار خودش ادامه میده..

البته یک چیزهایی تغییر می کنه که خیلی توی مادر شدن مهمه و باعث میشه فرد سختی های خاصی رو متحمل بشه و یا از مادر شدن منصرف بشه..

1. طرفیت تنفسی: معمولا افراد آسیب نخاعی با کاهش ظرفیت تنفسی در طول دوره ی بارداری مواجهه میشن، که برای رفعش ورزش های ریوی منظم رو مطلبه

2. افزایش وزن و سنگین شدن: خب سنگین شدن در طول بارداری برای جا به جایی و همچنین رسیدگی به امور روزمره مثه خانه داری و کار و درس و دستشویی رفتن و …فرد رو با مشکلات جدی رو به رو می کنه و ممکن اون رو پیش از پیش نیازمند اطرافیان کنه..
از طرفی سنگینی و یک جا نشینی ممکن براش زخم بستر به وجود بیاره که اونم مراقبت های بسیار سختی رو می خواد.
علاوه بر اون فشار به نخاع و افزایش عوارض بیماری…

3. درد و اسپاسم: بعضی از داروهای کنترل درد و اسپاسم رو نبایستی در طول بارداری استفاده کنه و البته میتونه با مشورت پزشک داروهای بی ضرر به جنین رو برای کنترل درد و اسپاسم جایگزین کنه..

4. مشکلات مربوط به اجابت مزاج و ادرار: این مورد هم خیلی واضح و مشخصه و توی همه ی خانم ها هست با این تفاوت که افراد آسیب نخاعی به خاطر عدم کنترل یا کنترل ناقص ممکن با سختی های بیشتری برای کنترل و رسیدگی به خودشون رو به رو بشن..

یه جیزی که خیلی ممیتونه مفید باشه تا این 4 مورد رو تعدیل کنه ورزش منظم و همیشگی زیر نظر پزشک زنان و زایمان ویژه ی افراد آسیب نخاعیه

خانم های نخاعی به دو دسته تقسیم بندی میشم: 1. پاراپلژی (فلچ پاها) 2. تتراپلژی (فلچ دست ها و پاها) البته این دوسته اِن تا درجه ی مختلف داره و هیچ دو فرد ضایعه نخاعی نیست که شرایط کاملا یکسان داشته باشه..اما خب هر چه به طیف آسیب نخاعی تتراپلژی پیش میریم بارداری سخت تر میشه..یعنی ظرفیت تنفسی کمتر، درد و اسپاسم بیشتر، مشکلات ادرار و مدفوع بیشتر و همینطور عدم کارایی دستها، وابستگی رو در طول بارداری و پس از اون در دوران نوزادی بیشتر می کنه..

با این رو خانم های نخاعی به نظر میرسه 4 راه رو به روشون باشه:

1. کلا بیخیال مادر شدن بشن 🙁

2. فرزندی رو به فرزندی قبول کنن و مادری رو تجربه کنند

3. خودشون زیر نظر پزشک باردار بشن و همه ی سختی ها رو به جون بخرن و صبوری کنند (کم نیستند خانم های این مورد من خیلی دوستای زیادی دارم که با صبوری بر این سختی ها مادر شدند)

4. از وجود خودشون اما در، رحم جایگزین؛ مادری رو تجربه کنند. (رحم اجاره ایی)

با دیدن عکس های این خانم در صفحه ی اینستاگرامشون، روش بارداری با رحم اجاره ایی خیلی فکرم رو مشغول کرد و کلی در موردش تحقیق کردم
قانون رحم اجاره ایی در سال 1383 در ایران تصویب شد و ایران هم در لیست کشورهایی قرار گرفت که می تواند از این طریق افرادی رو که دچار مشکلات مختلف ناباروری هستند صاحب فرزند کنه.. در این روش سلول تخمک مادر و اسپرم پدر در محیط آزمایشگاه ترکیب و بعد از تشکیل سلول تخم در رحم خانمی سالم (جسمی و روحی) که مقدمات لازم رو زیر نظر پزشک گذورنده وارد میشه و 9 ماه از جنینی که ژنیکتش کاملا مشابه با پدر و مادر دهنده ی سلول از وجودشون هست در رحم و شکم خودش نگهداری می کنه

و بعد از زایمان فرزند به پدر و مادر حقیقیش (ژنتیکیش) سپرده میشه..

هزینه های مربوط به این روش بسیار سنگین و البته به خاطر نبود قانون مشخص در مورد نرخ و نبود انجمنی به جهت گردآوری همه ی افرادی که خواهان اجاره ی رحم خود هستند و دلالان و همینطور نبود بیمه در این موضوع هزینه های مختلف و گاها عجیب چیزی بین 20 تا 100 میلیون و پرداخت ماهیانه 300 تا 500 هزار برای خورد و خوراک و دارو و ویزیت پزشک رو در بر می گیره.. و نهایتا هزینه های مربوط به زایمان…………


این روش برای بسیاری از خانم هایی که به واقع، حملِ 9 ماهه یِ جنین براشون دشواره و یا حتی امکانش رو ندارند(یعنی اصلا رحم ندارند) روش مناسبی هست


به راستی چقدر اهمیت داره که به هر قیمتی فرزند از سلول سلول خودت باشه؟ شبیه به خودت بشه..به نظر میرسه از جنبه ی روانی و توانایی ادامه ی نسل برای مردان بسیار حائز اهمیت باشه البته نه به هر قیمتی

برای یک زن هم تجربه ی 9 ماه بارداری و شیردهی و در آغوش کشیدن و محبت خاصه که در این روش اجاره ایی دو مورد اول رو نخواهد داشت……و البته شباهت ظاهری هم در الویت های بعدی هست..

امیدوارم تمام زنان و مردان دنیا اگر دلشان می خواهد تجربه ی مادر و پدر شدن رو بدون متوسل شدن به این روش های جایگزین داشته باشند..

و در آخر که نه، در اول هر امری فقط خدا..فقط خدا..

بیاین قدر دان این لحظه ی باشکوه باشیم از همون موقعی که از سلول سلولمون بدون هیچ قرار و مداری باهامون، خدا تکثیر می کنه..خدا لطف می کنه.. بی اینکه شاکر باشیم و سپاسگزار حتی از این یکی از بهترین نعماتش شادی می بخشه..همون وقتی که به لبخند بچه مون زل میزنیم و حس می کنیم انگار این لبخند آیینه ایی از ماست..خالق این لبخند رو شکر کنیم..

و اینکه لبخندای زیادی توی این دنیا اومدن و رها شدن.. لبخندامون رو توی این لبخندای مظلوم و بی گناه هم میتونیم جستجو کنیم و مادری و پدری کنیم براشون…

وروجک اینا هم شبیه باباشه بیشتر 🙂
_____________
* این روش بسیار بسیار پیچیده است و متاسفانه دلالان زیادی وارد این ماجرا شدند..(حتی کانال تلگرام جهت اجاره زدند) از سلامتی جنین در دوران بارداری که رحم نباید رحم فردی بیمار با بیماری هایی چون هپاتیت و ایدز و… و همینطور اعتیاد گرفته تا اعتماد کامل جهت تحویل فرزند موقع زایمان..خیلی باید توجه کرد..علاوه بر اون جنبه های روحی مادر جایگزین..اینکه متدین(اگر براشون مهمه) باشه و افسرده نباشه مهربان باشه به خودش برسه ورزش کنه و در واقع دلش برای جنین شما بسوزه…همه و همه رو باید مورد توجه قرار داد..
بهتره اگر هم میخواین این کار رو بکنید حتمی از طریق بیمارستان و پزشک مربوطه و وکیل این موضوع رو پیگیری کنید..و گول افراد سود جویی که وارد این موضوع شدند رو نخورید

**خدایا به امید تو….

0
0

به وقتِ مناجات

یکشنبه 4 تیر 1396


___________
اسم نقاشیمو یکی از دوستهای جانم انتخاب کرد..کلی هم به دلمون نشست 🙂
شعر توی نقاشی هم از خانم عرفان نظر آهاری

0
0

شکر

یکشنبه 4 تیر 1396

شكر براي بركتِ وجود خدا..
شكر از نورِ تابيده اش روي زندگيم..
شكر از تمام بودن هاش از احساس داشتنش..وقتي توي دلم خالي ميشه..
شكر از عطر ياس.. از امنيتِ پدر … از نگاه مادر..
شكر از داشتن دوست ها…
شکر شکر شکر
___________________________
**
❤️ویژگی های دوست خوب:

☚ در تقویت ایمان الهی، بهترین الگو و همنشین است.
☚ رازدار است و حرفهای محرمانه را، نزد خود نگاه میدارد.
☚ وقت شناس است و در قرار ملاقاتها قابل اطمينان بوده و سر موقع حضور می يابد.
☚ به موفقيت ها و موقعیت های خوب شما حسادت نمی ورزد.
☚ از حال شما در سلامت و بیماری خبر می گیرد.
☚ همدلی را خوب می داند. اینکه چه زمانی صحبت و چه زمانی سكوت نموده و تنها گوش دهد.
☚ هنگامی كه حالتان مساعد نبوده و يا دل و دماغ كاری را نداريد، از رفتار شما دلخور نميشود.
☚ اگر شما به سکوت و تنهایی نياز داشته باشيد، اين رفتار شما را طردشدگی تلقی نكرده و از شما دلگير نميشود.
☚ وقتی نظرش را در مسئله ای جويا شويد با جان و دل و صادقانه نظرات و عقايد خودش را در اختيارتان قرار ميدهد.
☚ اجازه نميدهد كسی پشت سر شما بدگويی كند و به دفاع از شما خواهد پرداخت.
☚ شما را به كارهای ماجراجويانه، رشد دهنده و پيشرفت در كار تشويق میکند
☚ از شما انتظار ندارد كه همیشه با عقايد او در خصوص مسايلی چون: سياست، فرهنگ و عقاید و باورها، موافق باشيد و به عقايدتان حتی اگر برخلاف عقايدش باشد، احترام میگذارد.
☚ شما را نزد ديگران تحقير نكرده، بلكه همواره به شما احترام ميگذارد.
☚ وفادار است. یعنی به شایعاتی که درباره شما گفته میشود، توجه نمیکند. اگرچه دوستان خوب، گاهی ازدست یکدیگر ناراحت و عصبانی شوند اما هرگز پشت سرهم، حرف بدی نمی زنند.
☚ با میل و رغبت سخاوتمند و بخشنده است.(حتی زمانیکه توانایی و دارایی کمی برای بخشش دارد)
☚ صادق است و واقعیت را میگوید حتی اگر حرفش آزار دهنده باشد.
☚ به خاطر پول بیشتر و موقعیت بهتر، خیانت نمیکند.
☚ گله و شکایت خود را با صبر مطرح می کند(تا شرايط مناسب حل و فصل آن فراهم باشد)
☚ شما را به رشد کردن ترغیب و در این راه پشتیبانی‌تان می‌کند.
☚ در اوج عصبانیت، الفاظ و ادبیات مؤدبانه استفاده میکند.
☚ هنگام شکست، دست‌گیر است.
☚ منت نمیگذارد و بدون انتظار متقابلی، کاری از دستش برآید، انجام میدهد.
☚ در امانت، خیانت نمیکند.
☚ دوست خود را به گناه تحریک نمیکند.
☚ همنشينی او، مايۀ آراستگى و آرامش است. .
.
⚠️ مهم:
اگر دوستی را سراغ نداريم كه با ما اينگونه رفتار كند، شايد يك دلیل آن این باشد كه ما نيز با او چنين رفتاری تا بحال نداشته ايم!

شما چند تا از این دوستها دارین؟ 🙂 :dance:

مهدی داداشی تو یکی از بهترین دوستامی ممنون به این دنیا اومدی شکر که به این دنیا اومدی خیلی دوستت دارم همه گزینه ها رو تمام و کمال داری:heart:

__________
مطلب بالا از اینجا

0
0

روایت عشق افراد ضایعه نخاعی در رسانه

چهارشنبه 31 خرداد 1396

همسایه امان هنگامی که به مسافرت می خواهد برود عکس چمدانش را می گذارد در صفحه ی اینستاگرامش در حالی که کتاب قرمز رنگ ،با “من پیش از تو” ی بزرگ و فونت خاصش روی صفحه؛ در لا به لای لباسهایش چشم نوازی می کند، موج اینستاگرامی یک سال اخیر؛ که کتاب گران قیمت را به چاپ بیست و یکم رسانده و پرفروش ترین کتاب سال و کتاب نوروز 96 رو به خود اختصاص داده است اهمیت خواندن کتاب را برای منِ کتاب خوان یادآوری می کند..

قهرمان داستان و راوی، دختر 26 ساله ای به نام “لوییزا” که با خانواده اش زندگی می کند، است.. او جاه طلب نیست و صلاحیت‌های کمی دارد! و مدام از خواهر کوچک‌ترش، ترینا، کم می‌آورد. روحیات و علاقه ی خاصی دارد و با انتخابِ رنگ های خاص و متضاد و لباس پوشیدن های عجیبش خود را با دیگران متفاوت می کند. لوییزا که در تامین خانواده کمک می‌کند، شغلش را در یک کافه محلی از دست می‌دهد. بعد از چندین تلاش بی‌نتیجه، بالاخره یک موقعیت استخدامی خاص گیر می‌آورد: کمک برای مراقبت از ویل ترینر، یک مرد جوان موفق(قبل از آسیب کوهنورد، صخره نورد، اسکی باز و…) و ثروتمند(خیلی ثروتمند) که مدت کوتاهی در اثر سانحه موتورسیکلت تتراپلژی (فلج 4اندام) شده است.

مادر ویل، لوییزا را به منظور به دست آوردن روحیه و انجام بعضی کارهای شخصی همچون دارو دادن و غذا دادن و خاراندن گوش و .. استخدام کرده است.. و کارهای مهم ویل همچون استحمام و کمک در فرآیند دستشویی و جا به جایی را آقای نتین پرستار مسائل پزشکی او انجام می دهد که به خوبی اسپاسم و نوسانات دمایی و سوزش و درد و… را در افراد ضایعه نخاعی می داند.

ویل به دلیل ثروت امکانات خوب و مهیایی در زندگی دارد (مثل انواع ویلچر و ون برای جا به جایی در شهر و …) اما بعد از آسیب با کسی هیچ گونه ارتباطی ندارد..زندگی او در چاردیواری منحصر شده است، و دوست دخترش که رهایش کرده است دارد ازدواج می کند! و او به شدت به هم ریخته است. در ابتدا لوییزا نمی تواند با او هیچ ارتباطی بگیرد اما یواش یواش بعد از گذر دو ماه ویل اجازه میدهد که لوییزا موهایش را اصلاح کند.

یک روز به طور اتفاقی لوییزا از خانواده ی ویل میشنود که ویل برای 6 ماه آینده نوبت یوتانازی(مرگ راحت برای بیماران سخت توسط پزشک) گرفته است. لوییزا با شنیدن این حرفها نامه ی استفعای خود را مینویسد و میرود و می گوید دلش نمی خواهد در این خودکشی سهیم باشد. اما خانواده ویل به او می گویند با توجه به اینکه تو توانستی فقط کمی نرمش کنی می خواهیم تو روحیه بهش بدی تا شاید از این تصمیم منصرف شود. از آن روز به بعد قهرمان بازی ها و گردش های روزمره برای ویل توسط لوییزا شروع میشود.

تا نهایتا هر دو عاشق هم میشوند. وقتی به روز یوتانازی نزدیک میشوند ویل به لوییزا می گوید عشق خوبی تجربه کرده است اما نمی تواند زندگی به این سبک و با ویلچر را تحمل کند و در کمال ناباوری خواننده به سوییس رفته و خودکشی می کند.

نقد:

نمایش معلولیت‌های مختلف در رسانه‌ها اعم از کتاب و فیلم و .. (فرقی ندارد رسانه‌ ایرانی باشد یا خارجی) از الگوهای مشابهی پیروی می‌کند. به عبارت دیگه، در بیشتر محصولات رسانه‌ای، فرد معلول در شکل‌های کلیشه‌ای مختلف و تکراری به تصویر کشیده می‌شود: از فردی بسیار شرور تا شخصیتی آسمانی، از انسانی پر از عقده و بدخواهی تا فرشته‌ای بدون توانایی، برای انجام عمل بد یا گناه، از متکدی تا حریص و ثروتمند و دوگانه‌های مشابه دیگه. این الگوهای رسانه‌ای، منطبق هستند با باور عمومی مردم جامعه نسبت به معلول و فرد دارای معلولیت…

از طرفی مشابه با الگویی که گفته شد در رسانه گاها، والدین و مراقبان و همسرانِ، افراد دارای معلولیت را افرادی قهرمان، فرشته صفت، انسانهایی آسمانی و یا سنگدل و بدجنس و بدخواه و غیرانسانی به تصویر می کشند.

در “من پیش از تو”، تردیدی نیست که “لوییزا” تصمیم انسانی او برای ماندن در کنار “ویل”، شایستۀ تحسین است اما موضوع وقتی پیچیده می‌شود که رسانه ی روایتگر وارد زندگی دو نفرۀ اونها میشود و کمک می‌کند که نگاه رایج و عمومی، از “لوییزا” قهرمانی اساطیری بیافریند… این بازنمایی از چند منظر نقطۀ عطف و مورد اهمیت مطالعات معلولیت است:

در کتاب و فیلم ” من پیش از تو” (به عنوان رسانه ایی محبوب و پر طرفدار) شرایطی را ایجاد می کند که به عموم مردم القا کند که نباید قهرمان ماجرا ” لوییزا” در مقام یک فرشته ی عاری از اشتباه، عذری برای خطای انسانی داشته باشد..(با نمایش تلاش های متعدد برای راضی نگه داشتن ویل مثل تفریح های خاص با ویلچر و اتفاق های پیش بینی نشده مثل گیر کردن در گِل و خود خوری های لوییزا و تفکر در مورد ناراحت کردن ویل و خودگویی های منفی و همینطور بازگو کردن حس سرباری برای فردی با ویلچر که در گِل گیر کرده)

و این اسطوره ی مهربانی در چشمان مردم قهرمانی ابدی باید باقی بماند..(به هر سازی رقصید لوییزا و همیشه در حال رقص بود)

از طرفی عشق بدون شرط لوییزا به نظر محکوم به جاودانگی ست و اون هم بدون توجه به وظیفه و تلاش سوی دیگه ی این ارتباط یعنی ویل (فرد آسیب نخاعی) در دوام این عشق!!!

کم اهمیت نشان دادن حق حیات و حق عاشقی و سایر حقوق زندگی از سوی ویل (فرد ضایعه نخاعی) با وجود شرایط مناسب مالی و حمایت های خانوادگی و تقویت و پر رنگ کردن حس سرباری و ناتوانی و عدم رضایت به هیچ طریق ممکن از سوی او ، لوییزای عاشق پیشه ی قدیسه را کلافه کرده بود.

و در نهایت مهم ترین نکته اینکه به نظر می رسد ویل با وجود معلولیت و ناتوانی مطلق نباید از او هیچ توقع انسانی و به خرج دادن عاطفه ایی داشته باشیم! و او نمی تواند پاسخگوی محبت های لوییزا باشد چرا که معلول و از کار افتاده است! و به یک گیرنده ی صرف خدمات جسمی و عاطفی تبدیل شده!
اگر هم بر فرض مثال باعث شده که عده ایی از او توقع بروز عواطف انسانی رو داشته باشن به دلیل عدم قبول اجرای وظایف خود در این ارتباط و در آخر خودکشی، فردی قدرنشناس، نامرد، خودبین و به عبارتی نمک به حروم جلوه داده شده است!

در من پیش از تو دو فاکتور اصلی زندگی معلولین با درجه بالای معلولیت یعنی “وضعیت اقتصادی مناسب و امکانات” و ” حمایت خانوادگی و اجتماعی مطلوب” و همینطور روابط عاطفی و انسانی از سوی افراد ضایعه نخاعی، کاملا بی ارزش انگاشته شده است.

___________________
آدرس غلط عشق و آسیب شناسی عشق. دکتر علیرضا سفیدچیان
معلولیت و رسانه دکتر نگین حسینی
جامعه شناسی معلولیت دکتر خدیجه جبلی

0
0

روشنايى…

چهارشنبه 31 خرداد 1396


هر جاى دنيا كه باشى هر چى كه پيش بياد و از هر كوه و دشت و دريايى ام گذر كنى….
بازم كه بازه عشق اتفاقيست مونا…اتفاقى بين قلب ها…
اين عشق روشناييست مثه آب و ماه و آفتاب ..مثه شبنم روى گل…مثه اشك..

نقاشي ها به وقت گرماي ٥٠درجه و تعطيلات :heart:

0
0

روز اهداى خون

جمعه 26 خرداد 1396

١٤ ژوئن روز جهانيه اهداى خون و تقدير از خون دهنده هاى هميشگيه…رفتم خون بدم هر كاري كردم و هر توضيحي دادم نپذيرفتن گفتم بابا من هيچيم نيست نبينين رو ويلچرم سرحالم..صبح تا شب ول ميچرخم كار و بار و درس و.. هنوزم جون دارم لپامو كه از آفتاب ٥٠ درجه ايي سرخ بود نشون دادم گفتم ببينيد پر خونم…خلاصه از من اصرار از اونا انكار..نشد كه نشد..گفت قد و وزنت و فشار پايين وضعيتيت متناسب نيست براي خون دادن
خون دادن براى سلامتى خوبه راستش اول به فكر سلامتى خودم بودم گفتم يكم شايد از خستگى هام كم بشه و سرحال بشم و بعدش هم فكر نيازمندا..
كاشكى يكم تبليغ بشه واسه يه روز مهمي مثه روز اهداى خون..اما خب هيچ خبرى نبود! يا حداقل من نديدم…
شما هم اگر ميتونين خون بدين براى سلامتى خيلى خوبه…تازه كار خير كردين…چى بهتر از اين كه يكيو تو يه جايى دور و نزديك، تو اين زندگانى كه به سرعت در حال عبوره حياته دوباره بدين..ما كه طبق معمول اين سعادتو نداشتيم….

0
0

ایثار و فداکاری و گذشت

شنبه 20 خرداد 1396

توی بحران خوبه که به فکر اونایی که ضعیف ترن باشیم..مثه بیماران و معلولین و بچه ها و کهنسالان و.. نه اینکه جاشون بذاریم و بریم.. حالا نه اینکه صد در صد جون و توانشونو بذارن یعنی درست و اصولیش اینه که تصمیم درست بگیرن یه وقتایی خوبه اول کمک بشه با هم برن مثه همین حادثه تروریستی یه وقتایی هم خوبه اول جون خودشو فرد نجات بده بعد که اوضاع آروم شد بره سراغ اونی که کمک میخواد مثه زلزله…
چند سال پیش که چندین و چند بار اهواز زلزله اومد..این مهدی داداشم که باش رفیقم حسابی خب کوچیکتر بود، دو تا پا داشت و دو تا پا هم غرض می کرد مثه فرفره میپرید تو کوچه بعد مامان و بابام دوتایی میومدن تو اتاق من و کمک می کردن و منو با کمک هم مثه کیسه برنج بلند میکردن مورچه وار با خودشون میبردن..بعد به مهدی میگفتم آخه انصافه این پیرزن و پیرمرد رو بذاری بری؟ دِ تو خجالت نمی کشی؟ خلاصه بخند بخند حالیش کردم اینقدر ترسو و خودخواه نباشه و با تعریف فداکاری مامان و بابا براش سعی کردم ایثار رو یاد بگیره و یا حتی با تعریف زندگی شهدایی که بچه های کوچیک و قد و نیم قد و ناز و عزیز داشتن اما جونشون کف دستشون بوده و شاید برای یه کمک کوچیک مثه کوتاه کردن مو و یا جارو کردن و.. دست بقیه رو تو جبهه می گرفتن..یادم گرفت انصافا خوب یاد گرفت..الانه که خیلی امنه به قدری که باید بش بگم بگذر و برو..

خوبه که به بچه هامون ایثار و فداکاری رو یاد بدیم که در حق دیگران خوب رفتار کنن مطمئنا یه روزی و یه جایی اون بچه دست ما رو هم میگیره..
حالا اینا به کنار..من موندم کسی که نماینده ی مردم هست و قراره حرف مردم رو به گوش مسئولین برسونه چطوره که حتی نتونسته محیط کار خودش رو درست کنه..چطور که نتونسته یه رمپ درست یه آسانسور اضطراری درست یه راه خروج درست حتی یه ویلچر کم وزن و باریک برای مواقع اضطراری اونجا قرار بده..خیلی حرفه هاااا…
البته سلفی گرفتن و لبخند زدن این نماینده ی معلول به دوربین برای اینکه نشون بدن حال امن و خوب خودشونو و یه عده مردم بیچاره بیرون دارن تو خون می غلتن هم بماند! بماند که این لبخند آبی بود رو دل آتش کشیده ی بعضی ها و یا بنزین؟

به بچه هاتون ایثار رو یاد بدین شاید هم باید گفت خودتون ایثارگر خوبی باشین بچه ها ببینن یاد می گیرن..دنیا به گذشت و ایثار و فداکاری نیاز داره..

____________
* ایثار چیست؟

** مدیریت بحران

0
0

صبوری تا بینهایت..

چهارشنبه 17 خرداد 1396

چشمام پر از اشکه..
به دکتر سین سینم میگم دلم بچه می خواد، خیلی غمگینم..زندگی انگار الکیه اینجوری..نه؟
میگه حق داری..برات از خدا میخوام که مادر بشی..
بعد میرم تو فکر دو دو تا چهار تا میکنم که حتی اگه خدا بخواد کمه کمه کم دو سال زمان می خواد تا رسیدن به آرزو این دسته کمشه
دو سال میشه 730 روز 17520ساعت..دسته کمش 17 هزار ساعت صبوریه..
یاد جانبازهای جنگ می فتم که سی ساله گوشه ی آسایشگان..اونا هم حتما تسبیح به دست و ذکر خدا به لب این آرزوها رو شمردن این روزها رو شمردن این ساعتها رو شمردن..اما نشد…یعنی اونا میتونن شاد باشن؟

دنبال اون حس رضایتم چطوره که این همه ساعت، با یه عالمه آرزویی که بهش نرسیدن صبوری میکنن؟ باید خودمو آماده کنم..

0
0

ماهِ عشق..

یکشنبه 14 خرداد 1396

به قول استاد علي صالحى :” اگر عشق آخرين عبادت ما نيست، پس آمده ايم اينجا براى كدام درد بى شفا؟”

التماس دعا..

0
0